فرار می کنم به سمتت
از حجم خفه کننده ی سیاهی های اطراف
از وسعت کمر شکن دردهای انبوه زندگی
از حالِ ناخوشِ روزگار
از ...
می آیم به سمت وسیع ترین و سریع ترین راه حل زندگی
فرار می کنم به سمتت
از حجم خفه کننده ی سیاهی های اطراف
از وسعت کمر شکن دردهای انبوه زندگی
از حالِ ناخوشِ روزگار
از ...
می آیم به سمت وسیع ترین و سریع ترین راه حل زندگی
لذت مناجات، چیزیه که خیلی از ماها توش مشکل داریم .
هنوزم حرف زدن با بندههای خدا برا خیلی از ماها بیشتر از حرف زدن با خدا لذت داره.
اگه کسی به لذت مناجات با خدا برسه، از همه غمای عالم خلاص میشه.
اصلا غم، برا کسیه که لذت حرف زدن با خدا رو نمیچشه.
طرف، زیر و زبر زندگیش رو غم و غصه پر کرده؛ اما عاشق که میشه، وقتی با معشوقش حرف میزنه ، انگار هیچ غمی تو عالم نیست که بتونه یه ذره فکر اون رو به خودش مشغول کنه.
نکته لطیفی تو این عبارت مناجات هست که به خدا میگه:
لذت مناجات رو خود این بندهها به دست نمیآرن، این تو هستی که لذت مناجاتت رو به اینا می چشونی.
«فَبِکَ» یعنی اونی که این لذت رو میده، خودِ تویی.
چه شیرینه وقتی حتی لذت رو هم خود خدا تو کام آدم میذاره!
درباره کتاب:
این مجموعه (طعم شیرین خدا) بنا داره با تکیه به آیات قشنگ قرآن و حدیثای پر از نور اهل بیت عالم خدا رو معرفی کنه و از معرفی خدا به معرفی ابعاد مختلف دین هم برسه.
کتاب دوم این مجموعه، درباره دو تا موضوع مهم صحبت میکنه:
یکی همراهی خدا با بندههایی که دوست دارن از زمین به آسمون سفر کنن و یکی هم درباره مهربونی عمومی خدا که به همه بندههاش میرسه....
#طعم_شیرین_خدا_۲
#می_شود_این_قدر_مهربان_نباشی؟!
نویسنده: #محسن_عباسی_ولدی
#انتشارات_آیین_فطرت
بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
#شهادت_امام_جواد_ع
#باب_المراد
بدیهی ترین اتفاقات روزگار چرا آنقدر غریب فرض می شود؟
کجا یادمان دادند که با حساب کتاب های دنیوی، عالم متصل به غیب رو ارزیابی کنیم؟
کجا یادمان رفت سنت های الهی رو؟
امداد های غیبی رو؟
مگر میشود نباشی؟
نبینی؟
پشتیبانی نکنی و حواست به ما نباشد؟
هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺶ ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺮﻳﺪ ، ﺳﭙﺲ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﭼﻴﺮﻩ ﻭ ﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪ . ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ، ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ . ﻭ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻫﺮﺟﺎ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻴﺪ ، ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ .
سوره مبارکه حدید، آیه ۴
حس میکنم این منِ ساخته شده تا الان، با آن چه باید باشد فاصله اش زمین تا آسمان است...
خدای نشان دهنده ی این فاصله، راهِ پیمودن سریع آن را هم نشانم می دهی؟
الرَّحْمَنُ • خَلَقَ الْإِنسَانَ...
آنجا که احساس میکنی ماندهای بین دوراهی و ماندن در دوراهی وقتی سخت میشود که بین خودت و خودت باید یکی را انتخاب کنی؛ یا خود عزیز دنیایات را، یا خود عزیز اخرویات را.
دوراهیها تنها جاییست که آدمها نشان میدهند شبیه حرفهایشان هستند یا نه!!!
پن: مینشینم پای داستانهای حبابه( پیرزنی دویستو پنجاهوسهساله و محب اهل بیت)
که برای زبیده بنت جعفر(همسر هارون) میگوید!
از که میگوید؟!! از هفت زنی که در زمان ظهور برمیگردند و در رکاب امام خواهند بود....
پ.ن۲: شنیدن سرگذشت شخصیتهای واقعی تاریخ اونم با محوریت #زنان_با_ایمان در قالب داستانی پرکشش و کوتاه جذابه،
من اینجور روایتها رو خیلی دوست دارم....
کتابایی مثل #رویای_یک_دیدار
مثل #یک_خوشه_انگور_سرخ و ....
#من_برمیگردم
#فاطمه_دولتی
#انتشارات_جمکران
#کتاب
#معرفی_کتاب
بسم الله الرحمن الرحیم
انسان قبل از اینکه پدر و مادر داشته باشد خدا دارد.
قبل از آنکه دنیادار شود آخرت دار شده است.
قبل از آنکه به دنیا بیاید در بهشت بوده است.
قبل از آنکه گذشته داشته باشد آینده دارد.
دارایی های انسان از همان ابتدای ورودش به دنیا بی شمار است و بر اساس آن ها باید مسیر دنیا و آخرت خود را طی کند.
این دارایی ها حال او را خوب می کنند وقتی شناخته شوند و به کار گرفته شوند، از این رو به آن ها نعمت گفته شده است.
مسیری که برای هر انسانی در نظر گرفته شده است، کم شدن فاصله ی او از خداست، نزدیک تر شدن او به آخرت است، تثبیت او در بهشت و وارد شدن در بهشت های پی در پی است. داشتن آینده ای باشکوه و ایمن و در سلامت.
اگر کسی در این مسیر باشد حالش خوبِ خوب است و گرنه حال بدی دارد و حال دیگران را نیز بد می کند و اگر سرپرست کسانی باشد بد سرپرست می شود.
کسی که در مسیر کم کردن فاصله اش از خدا قرار نگرفته باشد با هر قدمی و با هر اقدامی تاریک تر می شود، مبهم تر ، دنیاخواه تر ، خودخواه تر ، بدحال تر ، تیره روز تر ، دور تر از فجر و شکوه و عظمت و نزدیک تر به خواری و خردی.
ابراهیم(ع) وقتی خود را شناخت و مسیرش را انتخاب کرد و برای کم کردن فاصله اش با خداوند اقدام نمود، آنقدر نورانی شد که به انحراف سر پرست خود پی برد.
فهمید سرپرستش راه خطا در پیش گرفته است ،نور که میآید دیگر جای ظلمتها نیست و ظلمت پراکنی از هر که باشد زشت و ناپسند است.
ابراهیم (ع) خدا دارد مثل همه مخلوقات و خدای او مقدم بر همه است مثل خدای همه مخلوقات. نور خدا در دل او جاری شد و دانست عبادت غیر خدا به هر صورتی که باشد باطل است. او قبل از آن که به پدر و مادر خود نگاه کند به خدای خود توجه نمود.
قبل از آن که به دنیاداری میل داشته باشد ضرورت آخرتداری را فهمید.
و اینگونه داراییهایش را به نعمت تبدیل کرد و حالش خوبِ خوب شد.
پدر جان، نمیتوانم آن چه شما به عنوان معبود خود قرار دادهاید را معبود خود قرار دهم همان طور که خود شما هم میدانید آنها معبودهای حقیقی نیستند و به صرف عادت و جوّ، آنها را معبود خود قرار دادهاید!
انسانی که خداوند آفریده است اینچنین انسانی است، تا این حد توانمند در فهم نور ربوبی و درک(آموختن) کجیها و انحرافها از پروردگار عالم.
می دانم حرف هایم جسورانه است، و شاید جسور واژه ی مودبانه ای است برای پر کردن جمله.
اما
گاهی فکر میکنم مگر رسالت همه ی پیامبران و امامان و صلحای بعدشان هموار کردن هدایت برای مردم نبوده؟
مگر وظیفه ی نشان دادن راه درست را نداشته اند؟
مگر قرار بر این نبوده که بیایند تا خدا را نشانمان دهند
پس اینکه من از همه شان بخواهم دستم را بگیرند و قدم قدم راهم ببرند و جمله جمله توصیه کنند که این کار را بکن و این راه را نرو و... چیز عجیبی نیست.
در واقع جزء رسالت شماست
و چه بهتر که خواست من و رسالت شما هم سو باشد
اینطور به اجابت نزدیک تر است
من خیلی خیلی به شما چشم دوخته ام