راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

هرچقدر فکر‌می کنم یادم نمی آید  وقت هایی که مادر را ناراحت می کنم غیر از اینکه رفتارش سر سنگین می شود دیگر چه کار می کند؟ تا به حال عکس العمل دیگری از او  به خاطر ندارم، آن هم  چطور بی محلی کردنی!

هر کاری هم بکند، بازهم وقتی بیرون می روم و و‌خداحافظی می کنم، حتی اگر خودش هم بلند نشود که یه لقمه ای، میوه ای برایم بیاورد که به قول خودش بخورم تا از گرسنگی نمیرم! حتما حداقل یاداوری می کند که خودم  حواسم باشد و بردارم..‌.

 قهرم که باشد، بازهم اگر جلوی تلویزیون خوابم ببرد، بعداز چند دقیقه گرمای پتویی که رویم انداخته را حس خواهم کرد. اگر امتحان داشته باشم و  بخواهم که دعایم کند، دلش نمی اید قهر بودنش را به رخم بکشد و جوابم را ندهد.

حتی اگر شب هم با دلخوری از من خوابیده باشد، صبح زودتر از من بیدار می شود که صبحانه ام را آماده کند. بازهم ناهار که آماده شد، صدایم می زند.

 

مادر است دیگر، بخواهد هم نمی تواند تو را نبیند، نشنود، با دردت دردش نگیرد...

 

مادر من نه معصوم است، نه علت آفرینش، نه نوری جدای انوار عالم 

مادرم نه غذایش را به یتیم و فقیر و اسیر داده و خودش گرسنه مانده، نه اول برای همسایه دعا کرده و بعد برای ما

یک مادر است شاید شبیه بقیه مادر ها

 

 

انتظار ما از شما که نگین آفرینشی بالاتر است بانو جان. شما که محدثه ای و هم کلام با جبرائیل.شما که دختر پیغمبر ص هستی و‌همسر علی ع...

 می دانم کم نبوده است زمان هایی که رنجاندمت. بارها ناراحتت کرده ام از بچگانه رفتار کردن هایم از فراموش کاری هایم. چه کنم؟ حواسم به خودم نبوده و حالا مریض شده ام... 

اما

شما حتی اگر از دستم ناراحت هم شده باشید، باز حواستان به فرزندتان هست،مگر نه؟

می شود مگر قهر کنید؟

می شود مگر توشه راه برایم نگذارید؟می شود حواستان به سرمای دلم نباشد؟ می شود طعام برایم در نظر نگرفته باشید و گرسنه ام بگذارید؟ می شود حالا که دلم را گم کرده ام، کمکم نکنید که پیدایش کنم؟ می شود برایم دعا نکنید ؟

نه ...

من باور نمی کنم که مادرم، مادر تر از شما باشد.

 آن هم شما که مادر عالم هستید

 

می شود یتیم نوازی کنید و مأوایم دهید؟

جایی نزدیکی خودتان.

که کم کم بشوم همان فرزندی که دوست داشتید...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۰۰
راهی به سوی نور