راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت آقا» ثبت شده است

حکایت #دست هایش

 

بعید بدانم این همزمانی با سالروز ترور نافرجامش برنامه ریزی شده باشد، اما من چقدر یاد توان و قدرت و شکوه دست هایش افتادم...همان دستی که در بمب گذاری کار کردش را از دست داد و شاید اصلا از همان زمان بود که قدرت معنوی حرکت دنیا را به او عطا کردند، که دنیا نخواهد و جلویش بایستد اما او دست در دست خدایش پیشران حرکت های امید بخش جهان شود....

حالا باز هم دست‌هایش ماجرا آفرین شده اند، هم او که چون کوه مقاوم و مطمئن برای صرف واژه ی «ما می توانیم» این بار دست های خودش را جلو آورده است...

بابرکت تر از این دست ها مگر پیدا می شود در جهان؟

 

پ.ن : اللهم احفظ قائدنا خامنه ای...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۰ ، ۰۳:۳۹
راهی به سوی نور

ناشنیده هایی درباره 
#قدرت_و_شکوه_زن
در کلام امام و رهبری
با مقدمه علیرضا پناهیان


یکی از چیزهایی که در دنیا در باور فرهنگ های غربی یک چیز مسلّمی  شده، این است که زن اگر چنانچه شغلی در خارج خانه نداشته باشد، زنیتش کم است. این غیر از «فعالیت اجتماعی» است، مسأله «شغل» داشتن است! یعنی به یک «ماشین نویسی» قانع بود، به یک کارمندی (در) یک گوشه ی از ادارات قانع بود. بحث این نبود که می خواست در یک «فعالیت اجتماعی» مشارکت کند، بحث این بود که می خواست آن هم مثل مردها، یک شغل داشته باشد. اکر فروشندگی یک مغازه یا یک سوپر مارکت را به او ‌می دادند هم خوشحال بود.
در حالی که ما این را یک فعالیت اجتماعی نمی دانیم، آنی که ما می گوییم و اسلام می گوید که «کار اصلی زن» توی خانه است، آن به این معنا است که کار اصلی زن هنگامی که امرش دائر باشد بین «شوهرداری و بچه داری و خانه داری» یا «اداره ی یک سوپر مارکت» برای اینکه «فلان قدر پول در بیاورد»، آن اولی مقدم است، آن اولی شغل زن است. سوپرمارکت رابگذارد مرد برود اداره کند، کارمندی فلان اداره را بگذار مرد برود بکند...نان در اوردن از یک کار توی بازار و ‌توی اداره و توی خیابان و توی نمی دانم فرض کنید که هر کگوشه ی دیگر، غیر از این است که انسان یک کاری را به عنوان یک «حرکت اجتماعی»، یک کار لازم، یک فریضه انجام می دهد، این دومی است که محترم است، این دومی است که بین زن و مرد مشترک است...


پ.ن: چند وقت  پیش یه وبینار شرکت کردم، از کل وبینار، یه چیز باعث شد حس کنم چقدر  شرکت توش برام مفید بوده، یه چیزی که حتما بارها و بارها هممون قبلا شنیدیم، و بعدا هم می شنویم، ولی اینکه باهاش دقیقا چطور رفتار می کنیم و چقدرش رو عملی می کنیم مهم تر از شنیدنش هست.
مضمون این جمله این بود : هرچند وقت یک بار بشینید دانسته ها و باور هاتون رو «نقادانه» بررسی کنید...
و آخ که چقدر از دانسته ها و «باورها»یی که حتی برامون «رفتار» ایجاد کرده نیاز به یه خونه تکونی اساسی داره...
مردم فلان شهر این جورین، فلان صنف این صفت رو دارن، روند زندگی، این شکلیش طبیعیه، داشتن فلان لوازم از بدیهیات یک زندگیه، فلان رشته، فلان مقطع تحصیلی، فلان دانشگاه رفتن از ضروریت های زندگیمه و...
چقدر به جای فکر کردن ، داریم دنبال فکرهای بقیه می دویم واقعا!!؟ 
یه وقتایی لازمه یه کلنگ دستت بگیری و بزنی به در و دیوارهای کاذب و بدون حجت دینی و عقلی و منطقی که دور و برت ساختی!
و اون وقت به یه جا برسی که پشت همه ی رفتارهای زندگیت یه «چرای» درست و حسابی باشه، حتی اگر غلط باشه اما ته تهش اینکه با فکر کردن، خودت بهش رسیدی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۱۸
راهی به سوی نور

#انسان_۲۵۰_ساله
بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین
#نشر_صهبا

این نیازِ همیشگیِ یک انسانِ زنده و یک انسان آگاه است؛ انسانی که سر در پیله ی خود نکرده باشد،‌به زندگی خود دل خوش نکرده باشد. انسانی که به زندگی عمومی بشر با نگاه کلان، نگاه می کند، به طور طبیعی حالت انتظار دارد. این معنای انتظار است. انتظار یعنی قانع نشدن، قبول نکردنِ وضع موجودِ زندگی انسان و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب؛ که مسلم است این وضع مطلوب با دست قدرتمند ولیّ خدا، حضرت حجه بن الحسن، مهدیِ صاحب زمان (عج) تحقق پیدا خواهد کرد. 
باید خود را به عنوانِ یک سرباز، به عنوانِ انسانی که حاضر است برای آن‌چنان شرایطی مجاهدت کند، آماده کنیم.


پ.ن: خیییییلی کتاب مفیدی بود، اینکه تاریخ رو طوری نگاه کنی که بشه ازش عبرت بگیزی، اینکه مثل داستان سر و ته داشته باشه واقعا مفید و ارزشمند هست.

پ.ن۲: اسلام با سیاست درآمیخته شده، جدایی دین از سیاست عملا غیر ممکن هست، اما برای فهم صحیح این سیاست باید به زندگی و مبارزات ائمه نگاه کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۵
راهی به سوی نور

#در_مینودر

#محمدرضا_بایرامی

۴روز با رهبر در سفر به استان قزوین.


...چیزی در ذهنم شکل می گیرد و شباهتی عجیب بین رهبر و‌ توده ی مردم می یابم، شباهتی که تا به حال، هیچ وقت به آن توجه نکرده ام: آری، هر دوی آن ها به یک اندازه، از برخی مسئولین زخم خورده و گلایه مند هستند. هر دوی آن ها هزینه ی ناتوانی بعضی مسئولانِ پشت هم اندازِ نالایقِ سیاست بازِ کاسب کارِ فرصت طلبِ از خدا و خلق به یک اندازه بی واهمه را می پردازند. آن ها داد می زنند، غصه می خورند، تلاش می کنند، اما آن طور که باید و شاید نتیجه نمی گیرند، چرا که اشکال کار جای دیگری است و گره ها جای دیگری باز می شوند. البته هیچ ‌مسئولی نمی گوید که کار نمی کنم یا هیچ‌مسئولی نمی گوید که توانایی لازم را ندارد، همه ی آن ها می گویند چشم، می گویند باید کاری کرد، اما در عمل اتفاق خاصی روی نمی دهد..... فکر می کردم رهبر نیز همانند توده ی مردم، هم دردمند است و هم ناراضی از وضع موجود. او نه تنها اولین قربانی وضعیت موجود که در واقع سپر بلای تمام مسئولان ناکارامد هم بود...

پ.ن: کتاب یادداشت های شخصی نویسنده از حاشیه های سفر رهبری به قزوین در سال۸۲است.

پ.ن۲: شهید بهشتی یه جمله دارند به این مضمون: در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هر چه به جنبه های خصوصی تر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر می بینید.

بی شک حضرت آقا برای من از همان آدم هاست.

پ.ن۳: خود نویسنده می گن: (رضا امیرخانی) با قدرت قلم و‌دقت نظر ستودنی اش، حرف اول و آخر را در زمینه هایی از این دست زده بود (داستان سیستان) و کسی نمی توانست چیزی برآن بیفزاید...که منم باهاشون موافقم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۷ ، ۲۲:۲۲
راهی به سوی نور

#اشک_باید_رازدار_باشد

#مرتضی_مفید_نژاد

#حضرت_آیت_الله_خامنه ای


از اعماق وجودمان عرض مى‌کنیم: «السّلام علیک یا اباعبداللَّه، السّلام على الحسین الشهید». شهادت تو، جهاد تو و ایستادگى تو، اسلام را رونق داد و دین پیامبر را جان تازه بخشید. اگر آن شهادت نبود، از دین پیغمبر چیزى باقى نمى‌ماند. امروز دلهاى ما هم مشتاق حسین‌بن‌على (علیه‌السّلام) و آن ضریح شش گوشه و آن قبر مطهر است. ما هم گرچه دوریم، ولى به یاد حسین‌بن‌على و به عشق او سخن مى‌گوییم. ما با خودمان عهد کرده‌ایم و عهد مى‌کنیم که یاد حسین، نام حسین و راه حسین را هرگز از زندگى خودمان جدا نکنیم. همه‌ى ملت ما، همه‌ى کشور ما، همه‌ى شیعیان عالم و بلکه همه‌ى آزادگان در سرتاسر جهان، یک چنین احساسى نسبت به حسین‌بن‌على (علیه‌السّلام) دارند. 85/1/1

پ.ن: " اشک باید رازدار باشد" در برگیرنده گزیده ای از بیانات رهبر فرزانه انقلاب پیرامون "محرم الحرام و نهضت عاشورای حسینی" که بین سالهای 1361 تا 1385 و در جمع های مختلف مبلغان دینی، مداحان اهل بیت(ع)، واعظان و خطیبان و قشرهای مختلف مردم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۷
راهی به سوی نور

#ای_کاش_گل_سرخ_نبود

#منیژه_آرمین


قاب عکس پدر را روی طاقچه گذاشت و قرآنی را که در پوشش مخمل سبز بود، بیرون آورد. لای قرآن پر بود از گل های محمّدی خانه پدر. سوره ای که پدر دوست داشت، در فضا مترنّم بود:« الرّحمن...».

صدای قرآن در میان پنجره های شب گرفته و در میان شاخه های تنها سپیدار حیاط پیچید.

گویی نوری بود که شعاعش تا مسافتی دور را روشن می کرد.

قلب گللر آرام گرفت. فهمید که قلب او راست می گفته و  حس کرد همه چیز درست می شود. حتی دردش را فراموش کرده بود؛ در حالی که هنوز یک قرص هم نخورده بود.

پ.ن:کتاب روایت زندگی گللر است، دختری که بعد از ازدواجش به ناچار زندگی اش تغییر زیادی می کند و این تغییرات تجربه های جدیدی را برایش رقم می زند. روایتی در میان گذشته و حال. 

پ.ن ۲: داستان پردازی خوبی داشت، فراز و فرودهای داستان کاملا به جا اتفاق میوفتاد. اما یه کم زیادی توضیح و تفضیل داشت.

پ.ن۳: عکسم که تابلوئه فتوشاپه!😁

پ.ن۴: کتاب هدیه دوران راهنماییم بود!!😳 یعنی اون موقع اصلا حال باز کردن کتابم نداشتم!( پیام اخلاقی: متناسب سن به اطرافیان کتاب هدیه بدهید!)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۱۴
راهی به سوی نور

#ابووصال

#محدثه_علیجان_زاده_روشن

(کتاب طلبه دانشجو، شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری)


سخنان رهبری را گوش می داد و پیگیری می کرد. پرینت شان را می گرفت و زیر سخنان ایشان خط می کشید. اگر به اینترنت دسترسی نداشت، روزنامه می خرید. می نشست و با دقت مطالعه می کرد. بین مطالب چاپ شده در روزنامه ها مقایسه می کرد و می گفت این روزنانه سخنان حضرت آقا را حذف کرده و یا فلان روزنامه همه ی فرمایشات را کامل چاپ کرده است.



پ.ن: دوست داشتم بیشتر بشناسم شهید رو...به نظرم  کم بود. کتاب دیگه ای مربوط به شهید هست؟

پ.ن۲: دیدید! سخنان رهبری رو باید گوووووش کرد. نه که فقط گوش کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۰۲
راهی به سوی نور

#حوزه_باید_انقلابی_بماند

تحلیل و تدوین: #محمدرضا_فلاح_شیروانی

(متن و تحلیل بیانات مقام معظم رهبری در جمع نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم اسفند94)


آن طائفه که درمان دردهای انقلاب در دست آن هاست، اعضای جبهه ی انقلاب اند، ولی در عملیات های حساس و مهم پیدایشان نیست، وضعیت هوشیاری، تحرک، چاره اندیشی و اقدامات چالاک، به جا، به اندازه و هماهنگ این جبهه خوب نیست. این طائفه نیاز به یک بیداری جدی و مؤثر که متناسب با این انقلاب و‌ دشواری ها و تهدیدهایش باشد، دارد. چشمان نگران مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی ماه هاست که این بی تحرکی را نظاره می کند.

پ.ن: صحبت های ایشان را نباید گوش کرد! باید گوووووش کرد.

پ.ن2: انقلابی بودن نظام، به انقلابی بودن حوزه وابسته است! وای اگر بخواهیم از این جمله، تحلیل مسائل روز کنیم!

پ.ن3: یه قسمت از کتاب حضرت آقا بین حرکت دانشجویی و حوزوی مقایسه می کنند، جالبه... 

پ.ن4: از حوزه بسیار بیشتر از این انتظار می ره!

پ.ن5: دوست داشتم حوزوی انقلابی بودم...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۵۵
راهی به سوی نور

نمی دونم یادتون میاد یا نه...ولی وقتی ایران شروع کرد به حمایت از دولت رسمی سوریه و‌کمک در برابر نیروهای متجاوز مثل داعش، خیلی ها حتی آدم خوب خوباش می گفتن نمیشه،کار تمومه!

اما ما گفتیم مقاوت...

این کلمه رو انقدر گفتیم و خیلی های دیگه اونور عملیش کردن، که چند روز قبل مرد خدا به وعده ی مردونه اش عمل کرد و عراق و سوریه رو از شر سایه منحوس داعش پاک کرد...

و صدالبته یادمون میمونه صحبت های آدم هایی که قرار بود با مذاکره این مشکل رو حل کنن... یادمون می مونه طعنه کنایه هایی که به شهدای مدافع حرم زدن، یادمون می مونه مرز کشی انسانی بین ایران و سوریه و عراق و حتی فرانسه!

یادمون می مونه که ترقه بازی داعش تو مجلس یادمون آورد که نعمت امنیت رو  تا از دست ندی قدردانش نیستی...یادمون می مونه که اگه اونجا دفاع نمی کردیم باید تو همدان و کرمانشاه دفاع می کردیم

یادمون می مونه که حضرت آقا گفتن خرمشهر ها در پیش است و ...

یادمون میمونه که تو شادی و جشن و تبریک این اتفاق نصبت به خرمشهر  که یه شهر بود و این اتفاق که دو کشوره چقدر کم کاری کردیم، از نهادی مثل صدا و سیما بگیرید تا نهادهای مردمی و  تشکلات دانشجویی و...

اما

در آخر 

یادمون میمونه که...

 

در بهار آزادی...جای شهدا خالی است

و یاد شعر آهنگران بخیر...

محسن جان نبودی ببینی شهر آزاد گشته....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۶ ، ۲۲:۲۴
راهی به سوی نور

اومد کوله ام ‌رو‌ بذاره توی بار بند ماشینش، یکی از پیکسلایی که روش بود،افتاد.

از زمین برداشتتش، نگاهش کرد، بوسید و گذاشت روی چشماش،بعد گرفت طرفم...

بهش گفتم،  برای خودش برداره...

تشکر کرد و‌ اومد تو‌ ماشینش وفورا  بالای افتاب گیر ماشینش گذاشت..

آخرش هم موقع پیاده شدن، کرایه رو که حساب کردیم، عکس روی ده هزار تومنی ها رو‌دونه دونه موقع شمارش می بوسید....


یونس۶۵

وَلَا یَحْزُنکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ [ ﺑﻰ ﺍﺳﺎﺱ ﻭ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﻧﺎﺭﻭﺍﻯ ] ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﻏﻤﮕﻴﻦﻧﻜﻨﺪ ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺰﺕ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍﺳﺖ ؛ ﺍﻭ ﺷﻨﻮﺍ ﻭﺩﺍﻧﺎﺳﺖ .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۶ ، ۱۶:۰۰
راهی به سوی نور