راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۳۶ مطلب با موضوع «بحثـ آزاد» ثبت شده است

صحنه اولِ داستان اول
تلویزیون داره صحنه هایی از تظاهرات مردم در اوایل انقلاب رو نشون میده، همکارم شروع می کنه به اعتراض کردن نسبت به حرکت های انقلابی مردم، و حرف زدن هامون می رسه به هرکی هرکی شدن مملکت و بخور بخور و اختلاس و رشوه و...

صحنه دومِ داستان اول
همون همکارم، در شهرستانشون داره خونه می سازه، اما بدون مجوز. چند وقت قبل شهرداری متوجه میشه و از ادامه ساخت و سازش جلوگیری میکنه، مجبور میشه خودش بره شهرستان و کار رو دوباره شروع کنه.
دوباره شهرداری حضوری میاد و اخطار میده.
و همکارم با پرداخت به اصطلاح خودش هدیه ی چند میلیونی، اجازه ی ادامه ی کار رو می گیره.  خودش به مسخره میگه اگر مجوز می‌گرفتم برام کمتر درمیومد! فقط حالش رو نداشتم.

 


صحنه ی اولِ داستان دوم
به علت خاص بودن بیمارستان ما و کمبود همچین بیمارستانهایی در کشور، نوبت دهی به بیماران برای بستری گاها طولانی میشه، و برای پذیرش بیمار مجبوریم یه سری ملاک ها رو در نظر بگیریم که طبق نمره ی اون ملاک ها، اولویت بستری رو مشخص کنیم.
یکی از همراهان بیماران بستری شده مون، دیروز برای شکایت از یکی از درمانگرهاش اومد پیش ما و شروع کرد به اعتراض... و حرف رسید به این جا که مملکت هرکی هرکی هست و شایسته سالاری در انتخاب ها نیست و افرادی که با پارتی وارد میشن بهتر از این نمی شن و...

صحنه دومِ داستان دوم 
این بیمار به خاطر آشنا بودن همراهش با یکی از پرسنل بیمارستان بدون طی کردن اون شاخص ها و نمره دهی ها برای تعیین اولویت خیلی زود در بیمارستان بستری شده! 

 


صحنه اولِ داستان سوم 
مثل همیشه برای رسیدن به محل کارم تاکسی سوار میشم، راننده تمام راه رو از اختلاس چند میلیارد دلاری و حقوق های نجومی و ... صحبت می کنه.. اینکه می خورن و می برن و مملکت هرکی هرکی هست و...

صحنه ی دومِ داستان سوم 
به مقصدم می رسم، هزینه رو به راننده پرداخت می کنم، حدود دو هزار تومن نسبت به هزینه ی همیشگیِ پرداختیم، بیشتر بر می داره.

.

.

.

و هزاران داستان مشابه

 


نتیجه اخلاقی؟

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۹ ، ۰۴:۱۲
راهی به سوی نور

 

حال و احوال این روزهای کشورهای غربی مرا یاد این پست انداخت.... 

 

 

اسمش پیش گویی نیست

عبرت گرفتن است،  اعتماد به وعده های حق است

 

وقت آن نرسیده که فضیل وار خاشع شویم؟ 

 


اَلَمْ یَأن للَّذینَ ءامَنوُا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللهِ ***سوره حدید ، آیه ۱۶

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۰۱
راهی به سوی نور

از اونجا که برای فهم یه مطلب باید  باید قبل و بعد اون آدم رو دونست، و من فقط یه تیکه از صحبت های استاد غلامی رو گذاشتم، بنابر این صرفا کسانی که ایشون رو می شناسن گوش بدن.

 رمز ۴رقم آخر شماره تماسم 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۸ ، ۱۱:۰۹
راهی به سوی نور
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۹ آبان ۹۸ ، ۱۱:۰۴
راهی به سوی نور

این چند وقت اخیر هر بار که به خانه ی مان آمده یا هر بار به خانه‌شان رفتیم، شروع می کند به بحث کردن، به شبهه انداختن.
 که چرا فلان حاج آقا، بالای منبر گفته فلان امام با اژدها حرف زده است؟
می‌گوید آخر مگر می شود فلان تعداد نفر را حضرت ابوالفضل (ع) در عاشورا کشته باشد؟ حتی هر نفر را سه ثانیه هم بگیری بیشتر از نصف روز جنگ عاشورا طول خواهد کشید. صحبت هایمان از این جا شروع می شود، اما در اینجا نمی ماند.
می رسد به فلان آیه ی قرآن، و بعد می رسد به کلِ قرآن، اینکه اصلاً قرآن تحریف شده است یا نه؟
 می رسد به عصمت امام و رسول؛ و حتما اگر بی تعارف تر می خواست بحث کند به خدا و توحید هم کشیده می شد.

مسلمان است، اتفاقا بچه هیئتی هم هست. در بین جوانان فامیل سر آمدِ اخلاق و حیا و ایمان است... اما سوال دارد! شبهه دارد! 

شک هایش از همین چیزهای کوچک شروع می شود، به این ها بی اعتماد می شود، وقتی زیرآب عقلی این ادعاها خورده شد، این بی اعتمادی ها به چیزهای  بزرگتر اعتقادی اش می رسد...

چند قدم عقب تر برویم.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۸ ، ۲۲:۳۴
راهی به سوی نور

صبح یک روز شهریوری از خواب برمی خیزی. اولین کار گوشی ات را که کنار بالشت گذاشته ای چک می کنی. می بینی موجی فضای اینستاگرام را فراگرفته. موجی از جنس #دختر_آبی! حسرت می خوری و خودت را لعنت میکنی و همکار فلان فلان شده ات را که چرا دیروز تو را سر دیگ نذری برده که عکس بیندازی. آیا یک عکس با لباس مشکی پای دیگ نذری لایک بیشتری می خورد یا موج سواری روی هشتگ دختر آبی؟ سریع دست به کار می شوی
ایرانم تسلیت...
نه نه...عنوان خوبی نیست.
زنان میهنم تسلیت. این یکی هم نمی شود. می گویند دختر آبی نه زن آبی.
به اینستاگرام سایر رفقا و همکاران سر میزنی. گوشه لبت را میجوی. باز این مهناز زودتر پست گذاشت. از کجا آخه انقدر زود میرسه دستش. بفرما! نفر دوم هم علی کریمی. نشد یه بار ما پوزشون رو بزنیم. اوه اوه اوه... صبا کمالی رو باش، این یکی دیگه توهم برده یوخاریا!
باید یه چی بنویسم هم فحش نخورم هم جلب توجه کنه، مثل لیندا...
به امام حسین و این حرفا هم ربطش ندم بهتره.
دوباره خودت را لعنت میگویی، اما خب‌دستت آمده چه باید بنویسی...
قولنج انگشتانت را می شکنی و می نویسی: 
لا لا کن دختر زیبای شبنم
لالا کن روی زانوی شقایق
و عکس پست کیانی را کپی پیست میکنی
دو تا #دختر_آبی و #زنان_ورزشگاه را می چسبانی تنگش. خیالت که راحت شد از رخت خواب بلند میشوی، کمری قوس می دهی، دست و رویی میشویی و‌می نشینی  پشت میز صبحانه و می روی سراغ صفحه اینستاگرامت. خبری از نظر نیست! گوشی ات زنگ میخورد... و چه خبر تلخی میشنوی.
همان همکاریست که دیشب با او پای دیگ بودی برای عکس!
- چاییدی بابا. پاک کن پست رو. ته دیگشم خوردن دادا.
- چطور مگه؟
- ببین از دنیا عقبی ها. ندیدی بابای دختره مصاحبه کرده گفته همه اینا کشکه. گفته اصلا دخترم پرونده کیفری نداشته.
-واقعا نداشته؟
- نه بابا. دری وری گفتن. تو هم پستتو پاک کن که خربزه آبه

گوشی را قطع میکنی. هول زده صفحه ات را نگاه میکنی. یک نظر آمده.
-ننگ بر منافق...چیزی رو که خبر نداری ازش حرف نزن.

بیخیال لایک و دیس لایک ها سریع پست را پاک میکنی. عکس دیشب را می گذاری، همان که پای دیگ نذری گرفتی و زیرش می نویسی: 
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی است
شاید بشورد ببرد. البته شاید...

س. ایزدبخش

 

#سلبریتی_نادان
 

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۴۲
راهی به سوی نور

 

 

سوال اول: به نظرتون این نقشه ی کجاست و اون مناطق صورتی چی رو نشون داده؟!

به نظرتون حدودا طبق نقشه، مناطق صورتی بیشتر ِ یا مناطق سفید یا مساوی هستن؟

این نوشته ادامه دار خواهد بود! 

 

بعدا نوشت:

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۱۹
راهی به سوی نور

عذرخواهی می کنم از ارسال این تصویر*...

(با وجود محو کردن عکس، اما من تصویر رو حذف کردم، توصیف تصویر در کانال اصلی، زن و مرد عریانی  که فقط شلوار لی پوشیدن!)


گفت: من آزادی ندارم در کشورم. من که نخواستم لخت بگردم! این روسری کلافم می کنه، این مانتو اذیتم می کنه. اما خودم حد خودم رو می فهمم...


گفتم: واقعا فکر می کنی اگر قانون پوشش برداشته بشه، حکومت منهای حراست از احکام دینی بشه و سلیقه شخصی وارد اجتماع بشه، همه حدشون رو میفهمن؟


گفتم: شما راضی میشی به نبود یه روسری و یه مانتو، شاید یکی دیگه به کمتر از این راضی باشه، شاید حیا و پوشش برای هرکس حدش یه نظر و سلیقه شخصی باشه. اون وقت چه جوری می خوای خودت و همسرت و فرزندت رو تو این جامعه ای که مرز حیا نداره حفظ کنی؟


ببین غرب راه رفته است... حد رو که برداری، انسان هایی هستند که رعایت حد ندارند... تا می رسن به جایی که هم به خودشون هم به بقیه آسیب بزنن...

وقتی آمار تعدی به زنان یا خیانت و فروپاشی خانواده در غرب زیاد میشه شروعش از حد نشناختن در همین مقولاته.


اگر حکومت دینی نباشه، همین میشه... هیچ چهارچوب الهی انسانی برقرار نمی مونه با این توجیه بی منطق برخی که: من این حد رو قبول ندارم...


*تصویر تابلوی تبلیغاتی شلوار لی و کیف همراهش در فرانسه بود


@ninfrance

پ.ن: کانال تا انتهای افق در بله هست. مطالب ارسالی از یک دانشجوی ساکن فرانسه هست،  دوست داشتید دنبالش کنید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۳۴
راهی به سوی نور

آیا می دانستید، خروج دلار و طلا و پول و جواهراتی که در امروز روزی(۲۶دی) در سال۵۷ اتفاق افتاده است، بیست و پنج برابرِ مبالغ اختلاس های جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب تا به امروز بوده است؟!! راستی! آیا می دانستید، غیر از پول و حساب های بانکی و...، خانواده پهلوی با چند چمدان از ایران فرار کردند؟

۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۷ ، ۱۸:۱۱
راهی به سوی نور

تفسیر سوره ی نصر را می خواندم.

در آیه ی « و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا»  جالب شد بدانم چرا از لفظ یدخلون استفاده شده است و مثلا گفته نشده یومنون، یا یدینون یا‌...


متوجه شدم استفاده از این کلمه به خاطر تفاوت در مراتبِ ایمانیِ افرادِ وارد شده به دین است.

اینکه فقط شهادتین گفته باشی، مؤمن نیستی! تازه مرحله ی یک دین محسوب می شوی، یعنی الان مسلم هستی! همین. مرتبه ای که فقط زبان است.

تا زمانی که ایمان وارد قلبت نشده باشد، مومن نیستی. اگرچه وقتی وارد قلبت هم شد، بازهم معصوم از تخلف نمی شوی،  باید مرحله ی بالاتر دین را طی کنی، یعنی مرحله ی عمل. 

و در مرحله ی بعدی عمل، تفاوت در میزان خلوص عمل هایت خواهد بود، هرچه عمل خالص تر، مرتبه ی ایمانی ات بالاتر.(خلاصه ی مقاله ی مراتب ایمان از منظر علامه طباطبایی که در انتهای متن بارگذاری شده است)


نکته ی بعدی که در سوره توجه ام را به خود جلب کرد این بود:

فضای ترسیم شده در سوره ی نصر، چقدر شبیه فضای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است، یک فتحی که با نصرت خدا اتفاق افتاده و مردم به خاطر فاتح بودن آن دین و چهارچوب، فوج فوج وارد می شوند، خُب در چنین جامعه ای همه مدل آدمی وارد شده است، چه آنکه فقط زبانی وارد شده -چه بسا به خاطر طمع  یا ترس یا نفاق- چه آنکه ایمان آورده اما فقط در حد ایمان قلبی. و برای رسیدن به عمل، باید یاد بگیرد و آنچه وارد قلبش کرده، عمق بدهد.

پس این آدم هم تخلف دارد.

...و باید بدانیم که اکثریت این فوج ها را همان دسته ی یک و دو می سازند.

اما...

شیطان فضای این جامعه را برای ما چطور وانمود می کند؟

القا می کند که جامعه ای که اسمش اسلامی هست،اما  تخلف هم دارد، دروغ و فساد و‌کارشکنی و فقر  هم دارد، پس به چه دردی می خورد؟

در نتیجه؟

درنتیجه، باید برویم سراغ طاغوت...همان مرتبه ی قبل صفر، همان پایین. چون به کمال ایمان نرسیده ایم برویم کافر شویم!


چه ابلهانه! آدم در چنین شرایطی بالاتر رفتن را انتخاب می کند نه پایین تر رفتن را.


اَمای دوم

وظیفه ی آن رأس های ایمانی جامعه آن است که از فوج فوج روی آوردن مردم حُسن استفاده کنند و عمق ایمانشان را افزایش دهند.

چرایی و منطقِ مبانی را برای همه جا بیاندازند.

مباحثه و مناظره و کرسی آزاد اندیشی برگزار کنند تا خلأ های فکری و ایمانی جامعه را شناسایی کنند و در جهت پر کردنش برنامه ریزی کنند، نظام های تربیتی و آموزشی را برای اصلاح و ارتقاء مراتب ایمانی بچینند.

 و اگر نکردند و نکردیم، روزی که تب و تاب این فوج ها بخوابد، مجبوریم راه رفته را دوباره طی کنیم، باید از اول شروع کنیم به توضیح دادن و استدلال  و رفع شبهه کردن.

چون مطابق منطق سوره، زمانی که باید حمد(ثنا و تحسین زیبایی اختیاری) و تسبیح(حرکت رو به کمال با رفع ضعف ها) و استغفار( پوشاندن و محو اثر) می کردیم، نکردیم.

می دانم، وعده پیروزی حق، صد البته حتمی است.

ولی نکند به خاطر  اشتباهات و تعلل های ما به تاخیر بیافتاد؟


مقاله مراتب ایمانمراتب ایمان

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۷ ، ۰۸:۳۴
راهی به سوی نور