راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۱۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

دیشب باختیم، اما خوشحال بودیم.

تیم مان برنده یا بازنده تا آخرین دقیقه تشویقش کردیم. 

داوید سیلوا فوتبالیست محبوبت هم که باشد، عکسش را به در و‌دیوار اتاقت هم که زده باشی، باز هم وقتی پای تیم ملی ات وسط باشد، دعا می کنی هیچ‌کاری از  پیش نبرد و تیمت برنده میدان باشد.

حتی اگر  اسپانیا تیمی باشد که قهرمانی اش را پیش بینی کرده باشی، بازهم در برابر ایران، حرفی از امید به پیروزی اش نمی زنی.

همه ی حاشیه های قبل و حین و‌ بعد بازی را فراموش می کنی، اینکه  چرا فلان بازیکن در فهرست تیم بود و فلان بازیکن از فهرست حذف شد هم حالا دیگر مهم نیست!

اینکه در انتخابات به آقای روحانی رای دادی یا نه؟ اینکه اصولگرایی یا اصلاح طلب؟ اینکه حجابت چیست هم  اصلا فرقی نمی کند. همه یک دست می شویم برای تشویق تیم ملی مان.

به قول بازیکن مان، همه یک خانواده می شویم. نه ١١نفره که ٨٥میلیون نفره از مرزمان دفاع می کنیم. جانانه دفاع می کنیم، حتی اگر مصدوم شویم تا توان داریم میدان را خالی نمی کنیم. حتی اگر معتقد بودیم تیم حریف قوی تر است.

همه از ملیتمان دفاع می کنیم، از بازیکن ایرانی.

دفاع می کنیم از....


تولید ملی مان

از کارگر ایرانی مان

حتی اگر....

محصول رقیب بهتر باشد، اگر بِرَند محبوب مان چیز دیگری باشد، حتی اگر از لحاظ  سیاسی و‌ظاهری شبیه هم نباشیم. حتی اگر اشتباهاتی هم داشته باشیم.

تا آخرین توان، دفاع می کنیم...

حتی اگر ببازیم...

از عملکردمان خوشحالیم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۳۵
راهی به سوی نور

#رقصی_چنین_میانه_میدانم_آرزوست

#شهید_دکتر_مصطفی_چمران



احساس می کردم که عاشوراست و در حضور حسین(ع) می جنگم

و او چابکی و زبردستی مرا تحسین می کند، و عشق بی پایان من 

و از قربانی شدن در بارگاه عشق آگاهی دارد

او می داند که چقدر به او عاشقم و چگونه حاضرم که در راهش جان ببازم

من بازیافته ام- من رفته بودم- من متعلق به خدایم

من دیگر وجود ندارم- منی و منیتی دیگر نیست

دیگر به کسی عصبانی نخواهم شد. دیگر به نام خود و برای خود قدمی بر نخواهم داشت، دیگر هوا و هوس در دل خود نخواهم پرورد. آرزو را فراموش خواهم کرد. دنیا را سه طلاقه خواهم نمود. همه ی دردها و شکنجه ها

و زخم زبان ها را خواهم پذیرفت...


پ.ن: حاج آقا پناهیان: شهید چمران سخت‌ترین لحظۀ جنگیِ خودش را به تصویر کشیده در جزوه‌ای که به نام رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست آورده، اگر نخوانی‌اش عمرت هدر است. هفتاد سال زندگی کن هر جوری می‌خواهی، این را نخوانده باشی عمرت ضایع است.

پ.ن١: جالبه که حضرت آقا می فرمایند خروجی دانشگاه‌های جمهوری اسلامی به نحو قاعده باید چمران‌ها باشند نه به استثنا!

پ.ن٢: همیشه همه چیزِ  شهید چمران ‌واسم خاص بوده! درس خوندنش، عرفانش، فعالیت های چریکی ونظامیش، ازدواجش، ادبیاتش و...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۰
راهی به سوی نور

#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن

#استاد_سید_علی_حسینی_خامنه_ای



آن کسانی که یک کلمه ای را در کودکی فراگرفته اند، بر اثر شکِ دوران بلوغ، آن یک کلمه از آن صلابت و از آن عظمت در روح این ها افتاد، کوچک شد، ناقض شد، ناچیز شد، یک نیمه ایمانی، یک نیمه حقیقتی در روحشان باقی ماند، آن هم بر اثر پیش آمدنِ جریانات و حوادث گوناگون، مدام کاسته شد و کاسته شد؛ یک چنین ایمانی یک روزی هم از انسان به آسانی گرفته می شود. ایمان مستودع، ایمان عاریت، مؤمن این جوری نیست.

مؤمن راستین، آن مؤمنی است که اگر یک کلمه از حقایق و معارف دینی الهی در دل اوست، آن یک کلمه را با تدبر، با دقت نظر، با اندیشیدن، با هرچه نسبت به آن یک کلمه مساعد، ایمان خود را زیادتر کردن، این ایمان را از زایل شدن نجات بدهد.مؤمن واقعی این است.

پ.ن:چقدر یاد گرفتیم از این کتاب.

پ.ن۱: انتخاب موضوع یعنی این! یعنی کاربردی، خارج از حرف های تکراریه بی فایده!

عالی بود

پ.ن۲: یادمه اون اوایل که تازه برام مهم شده بود راجع به یه سری موضوعات مطالعات اساسی کنم! کتابای حضرت آقا رو می خوندم کنار بقیه ی کتاب ها... بدون هیچ‌پیش زمینه ی ذهنی، بدون هیچ تعصبی...

بدون شک امروز می گم اگه راجع به اون موضوع حتی دو سه تا کتاب دیگه هم خونده باشید کاملا فرق عمق و زاویه ی نگاه کتاب های ایشون رو می فهمید.( خیلی جاها،دیدن نظراتشون باعث شد محبت و‌ایمان و‌اطاعتم بهشون بیشتر بشه...)  بده که جایگاه سیاسی ایشون باعث شده خیلی از جنبه های دیگه شون دیده نشه! یا کم تر بهش توجه بشه!ایشون واقعا دانشمندن! سخنورن، قرآن پژوهن، فرهنگ دانند و...

پ.ن۳: اللهم احفظ قائدنا خامنه ای....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۱
راهی به سوی نور

حال من شبیه آن زندانی ای است که در سلول انفرادی اش را باز کرده اند! نه یک ساعت، نه یک روز، نه یک هفته! یک ماه،  گفتند فرصت داری که فرار کنی... اما...

من از خودم گریزان باشم به سوی چه کسی؟ چه کسی غیر تو؟من از تو به تو پناه می آورم...

پناه می آورم و ایمان می آورم به وعده هایت.

 

به وعده ای که گفتی بگذرید! تا از شما بگذرم...

خدایا«ظلمت نفسی»!

اما من از خودم گذشتم.شما هم بگذر

خدایا ایمان دارم به « و وجدک یتیما، فآوا» گفتن هایت. خدایا چه کسی یتیم تر و بی پناه تر از من؟ پس مأوا دادنم با تو...

خدایا

می دانم، نه در بین «یا ایها الذین آمنوا» هایت باید دنبال پیغام باشم، نه پی بشارت هایت به محسنین باشم، من همان مخاطب« یا ایها الذین ظلموا» هایت هستم.

اما

من به ایمان و عمل خودم نه! که به جود و رحمت شماست که دل خوش کرده ام.

تمام شد

فرصت من و جنبیدن های خودم برای به کف آوردن ها، تمام شد

می شود هرچه من کم گذاشته ام را شما جیران کنید، یا جبار؟

می شود خلا های وجودی ام را شما پر کنید، یا غفار؟

حال من خوب نیست

می شود حال دلم را شما خوب کنید، یا محول الحول و الاحوال؟!

۰ نظر ۲۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۲۶
راهی به سوی نور

#به_خودآ

#جواد_محدثی

بر کرانه ی شرح چهل حدیث امام خمینی(ره)


هان ای عزیز! تا وقت و‌عمر باقی است و‌ قوای جوانی در اختیار توست و‌تا اخلاق فاسد بر تو‌ غالب نشده است، بیدار شو و ‌راهی برای فرو نشاندن آتش شهوت و‌غضب پیدا کن.

بهترین علاج که علمای اخلاق گفته اند، این است که هر یک از رذایل اخلاقی را که در خود دیدی، مدتی مردانه بر خلاف آن رفتار کن و از خدا هم کمک بخواه، که پس از مدت کمی آن اخلاق زشت رفع شود...عاقبت زشت آن را در نظر آور، ملایمت به خرج بده، شیطان را لعن کن و به خدا پناه ببر. اگر چندبار چنین کنی، آن خلق زشت عوض می شود.

پ.ن: کتاب با هدف گسترش کتاب #خوب خوانی و‌کمک به نسل جوان دانشگاهی در امر خودسازی و‌مجاهده با نفس و‌شناساندن هرچه بیشتر بعد معنوی شخصیت امام خمینی(ره) در قالب نسخه ای، ١٠جلدی ،جذاب تر، کم حجم تر و‌قابل فهم تر از ٤٠حدیث امام خمینی(ره)منتشر شده.

پ.ن١: یه استاد اخلاقی گفته بودن چهل حدیث رو‌بخونیم! اما  خوندنش  سختم بود، صوتی کتاب رو هم ‌گوش کردم! همچنان فهمش سختم بود! ولی این کتاب فهمش رو آسون کرد...

پ.ن٢: ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۹
راهی به سوی نور

#با_اجازه_بزرگ_تر_ها_بله

(خاطراتی از خواستگاری به سبک شهدا)

#مسعود_دهقانی_پیشه



قبل از آن که ماشین را روشن کند، دست مرا گرفت و بوسید. می بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می کرد. من گفتم:"برای چی مصطفی؟" گفت: "این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده، برای من مقدسه و باید اون رو بوسید." گفتم:" از من تشکر می کنی؟ خب، این که من خدمت کردم، مادرم بود، مادر تو نبود که این کارها رو می کنی."

گفت: "دستی که به مادرش خدمت می کنه مقدسه و کسی که به مادرش خیر نداره به هیچ‌کس خیر نداره. من از تو ممنونم که با این محبت و عشق به مادرت خدمت کردی."

گفتم: "مصطفی! بعد از همه ی این کارها که با تو کردن این ها رو داری می گی؟"

گفت: "اون ها که کردن حق داشتن، چون تو رو دوست دارن، من رو نمی شناسن و این طبیعیه که هر پدر و مادری می خواد دخترشون رو حفظ کنه."

هیچ‌وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.

بعد از این جریان مادرم منقلب شد، می گفت:"من اشتباه کردم این حرف ها رو زدم...."

پ.ن: کتاب داستانک هایی از خاطرات خواستگاری ٢٠شهید از جمله شهید  یاسینی،ستاری، مدق،باکری،آبشناسان، امام خمینی (ره)، بابایی، شهریاری،چمران، کلاهدوز و... است و چگونگی شروع زندگی مشترک آن ها

پ.ن١:  کتاب زنونه و‌مردونه نداره، 

چه مرد،چه زن کلی چیز می تونن یاد بگیرن از کتاب.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۷
راهی به سوی نور

#سفر_سرخ

زندگی نامه #شهید_سید_حسین_علم_الهدی

برگزیده جشنواره ربع قرن کتاب دفاع مقدس

#نصرت_الله_محمودزاده


...اگر زندگی را این گونه دنبال کنی، همیشه سرگردان خواهی بود. پدرت در چنین شرایطی با توسل آرام می شد. آدم همیشه یک قدم با آرمان هایش فاصله دارد. اگر در فکر طی کردن قدم آخر باشی، فقط هنگام مرگ متوجه اشتباه خود خواهی شد. مطمئن باش هیچ وقت به نهایتی که فقط از آن باریتعالی است، نمی رسی.

پ.ن: دوست ندارم کتابی که نخوندم رو به کسی بدم!آدم باید بعدش بتونه راجع بهش حرف بزنه!این شد که در فشرده ترین زمان ممکن خوندم که قرض بدم

پ.ن٢: همیشه از علم الهدی شنیده بودم، از مهم بودنش، باهوش بودنش، از مدیریتش و.... ولی خیلی با جزییات نمی دونستم.

پ.ن٣: به نظرم کل کتاب این پیام رو میخواست برسونه:

 به دنبال کارهای#مفید باش، نه کارهای #مهم

پ.ن٤: ... (یه سری چیزا یادم باشه!)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۳۲
راهی به سوی نور

#بی_سوادی

راهنمای کاربردی مطالعه صحیح و تکنیک های یادگیری

#حمید_وجکانی


دلیل اصلی این که ما نمی توانیم یک کتاب را بخوانیم، به پایین بودن سطح آگاهی و‌هوش ما بر نمی گردد؛ دلیل اصلی آن، فقط یک چیز است: ما تکنیک های نحوه مطالعه صحیح را فرانگرفته ایم.

باید یاد بگیریم چطور کتاب بخوانیم،‌چیزی که متأسفانه در سیستم آموزش و پرورش کشور ما گم شده است.

همیشه به ما گفته اند کتاب بخوانید، آیا تا به حال گفته اند چگونه بخوانیم؟ من که حتی در دوران دانشجویی ام هم ندیدیم!

پ.ن: این خیلی قابل تقدیره که یه نویسنده ایرانی با فرهنگ و اداب ما آشنا باشه و‌بعد یه کتاب مهارتی رو تألیف کنه! چیزی که خلأ اون در کتاب های مهارتی خیلی زیاده.

پ.ن2: کتاب مفید و‌قابل استفاده و‌قابل فهمی بود

پ.ن3: از وقتی مهارت مطالعه رو یاد گرفتم، سرعت مطالعه ام تقریبا دو برابر شده! شما هم امتحان کنید.خیلی راحت قابل کسبه...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۵
راهی به سوی نور

#خاطرات_یک_لباس_شخصی

#ص_خ


احمدی نژاد را دوست داشتیم نه به این دلیل که رئیس جمهور بود، بلکه به این دلیل که سپر بلای(تابع محض) آقا شده بود( یا لااقل این طور عنوان می کرد). برای احمدی نژاد می مردیم، نه به این خاطر که اول صحبتش دعای فرج می خواند(که هنوز هم می خواند) بلکه به خاطر این که حزب اللهی بود و خط امامی بودن در گفتار و عملش کاملا آشکار بود....نه ریش احمدی نژاد خواستنی بود و هست، نه چهره اش و نه رأی٢٤میلیونی اش. خلاصه احمدی نژاد بالذات چیزی برای دوست داشتن نداشته و ندارد الّا مطیع محض بودنش(چیزی که این روزها کمتر در عمل و رفتارش دیده می شود).

پ.ن: کتاب مستند نگاری های نویسنده در روزهای پرآشوب فتنه ٨٨ است. 

پ.ن١: خدا لعنت کنه باعث و ‌بانی اتفاقات این چنینی رو، خدا کنه ما جزء اون دسته ای باشیم که تو این فتنه ها مسیر کج نمی کنند.

پ.ن٢: وقتی حق رو شناختی، دیگه معیارت آدم ها نمیشن، که بعدها مجبور بشی روی خطاهاشون چشم ببندی یا توجیه کنی...

پ.ن٣: با آل علی هرکه در افتاد #ور_افتاد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۰۸:۴۱
راهی به سوی نور

#کف_خیابان

#محمدرضا_حدادپور_جهرمی


این بار فتنه اکبر ، در قالب موافق و‌مخالف نظام داشت جلوه می کرد! هرچیزی که ما داشتیم آن ها از چند ماه قبلش تلاش کرده بودند که برای خودشان بتراشند و‌داشته باشند!

مثلا ما آخوند و عالم و مرجع داشتیم، آن ها هم آخوند و عالم و مرجع و مؤسسه داشتند و ‌حتی کفن پوش و قرآن به دست، میتینگ هم گذاشتند! تازه علما و آخوندها و مراجع آن ها بلند شدند آمدند کف خیابان اما مال ما...حالا بگذریم!

ما خانواده شهید و ‌رزمنده و جانباز داشتیم، آن ها هم خانواده های شهدا را علم کردند و حتی قبل از انتخابات رو کردند و میتینگش  هم گذاشتند! تازه، بعضی از خانواده های رزمنده و شهدای ما معمولا بعد از انتخابات و مراسم های راهپیمایی پیدایشان می شود اما مال آن ها هنوز هیچی به هیچی نیست، بلند شدند توی روی نظام ایستاده اند و می گویند حقمان را از این انتخابات می گیریم!

ما سران کشوری و لشکری داشتیم، آن ها هم شب قبل از انتخابات در حسینیه ....همه سرانی که پشتشان بودند را با همان ماشین های ضد گلوله و شیشه های دودی حاضر کردند! بعضی سران ما فقط شاید چهره شان را بشود در مراسم عزاداری هایی که در بیت آقا برگزار می شود دید و حداکثر در راهپیمایی ۲۲بهمن و تا حدودی هم نماز جمعه! 

ما هیچ‌چیزی از آن ها بیشتر نداشتیم جز یک چیز! شده تا حالا فقط یک چیز از رقیبت بیشتر داشته باشی اما خیالت جمع و خاطرت راحت باشد که همان یک چیز را کسی دیگر ندارد و حالا حالاها هم نمی تواند لنگه اش را پیدا کند؟! فقط می شد همین حس را داشت، چون ما فقط «یک چیز» بیشتر از آن ها داشتیم که آن «چیز» یعنی «همه چیز» برای ما! ما یک «آقا» داشته و داریم که آن ها نداشتند و ندارند! و همین حضرت آقا برای ما یعنی همه چیز...

پ.ن:جانا سخن از زبان ما می گویی...

پ.ن2: کتاب، یک مستند داستانی، با موضوع حوادث اطراف فتنه 88 است، داستانی که تین که یک خودکشی در توالت نزدیک یک گاراژ شروع شده اما در آن جا نمی ماند و به جاهایی می رسد که حتی فکرش را هم نمی کنیم. 

پ.ن3: ما فکر می کنیم اسامی کتاب، تصادفی انتخاب شده، شماهم قبول کنید مثلا!

پ.ن4: نویسنده خودش امنیتی بوده یا هست؟ واقعا چقدر خوب گِره می ندازه تو داستان و‌بعد حل می کنه !احسنت

پ.ن 5: چقدر قشنگ گفت، از مدلینگ ها و شوهای و‌پارتی ها و سرنوشتشون، از چرایی توجه دادن روی بحث پوشش و حجاب، از خباثت های در لباس روحانیت، از آیت الله مصباح یزدیِ خار چشم شده برای دشمن، از تقابل دو طیف جامعه ی زن، از قدرت زن و... احسنت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۰۳
راهی به سوی نور