راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۱۸ مطلب با موضوع «فرهنگـِ مثلـِ هوا» ثبت شده است

کم آهنگ گوش می دم.

اما گوش می دم

چند وقت پیش یه متنی نوشتم، دلم خواست اون آهنگی که حسش رو منتقل می‌کنه هم بارگزاری کنم، کردم.

رفتم بخوابم، یهو یادم اومد که آهنگ خریدنی بود! 

اومدم زود پاکش کردم.

شاید ندونید

مرجع قانونی دریافت آهنگ #بیب_تونز هست، خیلی از تک آهنگ ها اونجا رایگان هست.

فروش قانونی آلبوم های موسیقی هم همونجا هست. 

ما که اینقدر خرج چیزهای مسخره می کنیم، اگر اهل آهنگ هستیم حداقل در استفاده ی قانونیش کوشا باشیم و هزینه کنیم

 

پ.ن: (اون آهنگ از آلبوم علیرضا قربانی بود که رایگان نبود)

پ.ن۲: حق الناس گاهی همین چیزهایی هست که متوجه نمی شویم

 

#قسمت_اول

 

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۰۲ ، ۲۳:۴۱
راهی به سوی نور

یکی از دوستان تعریف میکرد چند وقت قبل، دخترش اصرار پشت اصرار که بریم مشهد، دوست ماهم چشماش قلبی ❤️ شده که به به چه بچه ی امام رضا ع دوستی؛

که بعدش دخترش گفته بریم موج های آبی! مشهد...

 

من می شناسم کسانی که به خاطر جوانب سفر مشهد و اصرار بچه ها برای حضور در محیط ییلاقی و تفریحات آبی و... (به خاطر تبلیغات گسترده) شاید فقط یکی دو بار برن حرم.

 

بد نیست که مشهد رو با تفریحاتش بخوایم تبلیغ کنیم؟

 

 

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۲۹
راهی به سوی نور

...ماشین دومی را می گیرم و می گویم: «مسجد مباهله؟» نمی شناسد. 

اسم دومش را می گویم: «مسجد الاجابه». توافق می کنیم و سوار می شویم.

.

.

‌ الغرض که نجرانی ها توی کَتشان اسلام محمد عزیز ما نمی رود که نمی رود. قبول نمی کنند و محمد مهربان ما پیشنهاد مباهله می‌دهد. حالا مباهله یعنی چه؟ عرض می‌کنم.

رسول نازنین ما که دید این‌ها به هیچ صراطی مستقیم نیستند، گفتند نقلی نیست. در فلان روز وعده کنیم، شما بیایید و زنانتان و فرزندانتان و جانتان! ما هم به همین منوال! می‌رویم یک جایی زیر آسمان خدا و قسمش می‌دهیم عذابش را بر آن‌ها که باطل اند و دروغگو، نازل کند. نجرانی ها هم قبول می کنند.

روز مباهله نبی مکرم ما دست حسنین (علیهما السلام) را می‌گیرد و با فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) می‌آیند سر قرار. نجرانی ها خودشان می آیند و وقتی می بینند او با همه پاره های تنش آمده، می ترسند. می‌بینند کار بیخ پیدا کرده. دستی را می کشند، می گویند این با همه چیزش آمده، اگر بر حق نبود و راست نمی گفت، خطر نمی کرد که عذاب خدا را به جان خود و خانواده‌اش بخرد. قبول می‌کنند که با شرایطی در حکومت محمد (ص) زندگی کنند و محمد (ص) مهربان هم پذیرفت.

حالا فهمیدید چرا مسجد مباهله را تحویل نمی‌گیرند؟ 

داستان سر همان «انفسنا» است که توی قرآن آمده و نمی توانند کتمانش کنند. من می‌گذرم شما هم بگذارید. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.

 

بخشی از کتاب خال سیاه عربی

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۰ ، ۱۴:۴۸
راهی به سوی نور

شیعه حول «اکملت لکم دینکم» شکل می گیرد.

یعنی دین، همه دین است.

و دین کامل را انسان کامل می تواند محقق کند.

امامت یعنی نگهبانی از جامعیت دین و همین است که دینِ بدون امامت، کامل نیست؛ در معرض از هم گسیختگی است.

انسان کامل، امام دینِ کامل است.

دینِ شقه شقه شده، دینِ «نؤمن ببعض و نکفر ببعض»، دینِ ابتر است.

صدها سال بر ما گذشت و امامی نداشتیم.

چون دینی نداشتیم.

چون دینی نداشتیم که امام بخواهد.

و امام آن دین را برایمان بیاورد.

دینِ یؤتون الزکوة و هم راکعون

دینِ أن لایقادروا علی کظة الظالم و لا سغب مظلوم

دینِ لیقوم الناس بالقسط

دینِ فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً

و انقلاب، ظهور دین جدید نبود؛ ظهور مجدد دین بود: 

«مردم ما بر علیه ظلم و تحجر. قیام کردند و فکر اسلام ناب را جایگزین اسلام سلطنتی، اسلام التقاط، اسلام سرمایه داری و در یک کلمه اسلام آمریکایی کردند.»

 

#جدال_دو_اسلام

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۵۹
راهی به سوی نور

صحنه اولِ داستان اول
تلویزیون داره صحنه هایی از تظاهرات مردم در اوایل انقلاب رو نشون میده، همکارم شروع می کنه به اعتراض کردن نسبت به حرکت های انقلابی مردم، و حرف زدن هامون می رسه به هرکی هرکی شدن مملکت و بخور بخور و اختلاس و رشوه و...

صحنه دومِ داستان اول
همون همکارم، در شهرستانشون داره خونه می سازه، اما بدون مجوز. چند وقت قبل شهرداری متوجه میشه و از ادامه ساخت و سازش جلوگیری میکنه، مجبور میشه خودش بره شهرستان و کار رو دوباره شروع کنه.
دوباره شهرداری حضوری میاد و اخطار میده.
و همکارم با پرداخت به اصطلاح خودش هدیه ی چند میلیونی، اجازه ی ادامه ی کار رو می گیره.  خودش به مسخره میگه اگر مجوز می‌گرفتم برام کمتر درمیومد! فقط حالش رو نداشتم.

 


صحنه ی اولِ داستان دوم
به علت خاص بودن بیمارستان ما و کمبود همچین بیمارستانهایی در کشور، نوبت دهی به بیماران برای بستری گاها طولانی میشه، و برای پذیرش بیمار مجبوریم یه سری ملاک ها رو در نظر بگیریم که طبق نمره ی اون ملاک ها، اولویت بستری رو مشخص کنیم.
یکی از همراهان بیماران بستری شده مون، دیروز برای شکایت از یکی از درمانگرهاش اومد پیش ما و شروع کرد به اعتراض... و حرف رسید به این جا که مملکت هرکی هرکی هست و شایسته سالاری در انتخاب ها نیست و افرادی که با پارتی وارد میشن بهتر از این نمی شن و...

صحنه دومِ داستان دوم 
این بیمار به خاطر آشنا بودن همراهش با یکی از پرسنل بیمارستان بدون طی کردن اون شاخص ها و نمره دهی ها برای تعیین اولویت خیلی زود در بیمارستان بستری شده! 

 


صحنه اولِ داستان سوم 
مثل همیشه برای رسیدن به محل کارم تاکسی سوار میشم، راننده تمام راه رو از اختلاس چند میلیارد دلاری و حقوق های نجومی و ... صحبت می کنه.. اینکه می خورن و می برن و مملکت هرکی هرکی هست و...

صحنه ی دومِ داستان سوم 
به مقصدم می رسم، هزینه رو به راننده پرداخت می کنم، حدود دو هزار تومن نسبت به هزینه ی همیشگیِ پرداختیم، بیشتر بر می داره.

.

.

.

و هزاران داستان مشابه

 


نتیجه اخلاقی؟

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۹ ، ۰۴:۱۲
راهی به سوی نور

وقتی به هم محرم شدند، عکس نمایه اش تغییر نکرد، مطالب اینستایش هم پر از حرف های در خلوت عاشقانه ی شان نشد. 
موضوع روز صحبت هایش هم در جمع دوستان  فلان سفری که رفتند و فلان هدیه ای که برایش خرید یا برایش خریدند نشد! 
خیلی آرام، خیلی بی حاشیه، خیلی با مراعات جمع دوستان مجرد و فضای گاها مسموم مجازی و حقیقی، وارد زندگی متاهلی اش شد...
و حالا با یک پیام دوست داشتنی دعوتمان کرده است به مراسم عقدشان...

این زوج مسیرشان به سمت نور نباشد، به کجا باشد؟
خدا هم قدمشان کند تا بهشتی شدن ان شاء الله...

 

۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۸ ، ۲۲:۴۱
راهی به سوی نور

بهترین الگوی استکبارستیزی
 

 «دشمن را باید ناامید کرد!» به سبک حضرت ابوالفضل العباس.
 چه شد که شمر با حالت خشم به لشکرش برگشت؟


الگویی برای تحرکات دیپلماتیک
 «انقلاب در اعتراض به استکبار و عوامل استکبار در ایران به وجود آمده و بر این اساس تشکیل شد، رشد پیدا کرد،‌قوی شد، منطق استکبار را به چالش کشید. (استکبار) نمی‌تواند تحمل کند، مگر وقتی که مأیوس بشود. ملت ایران، جوانان ایران، فعالان ایران، کسانی که به هر دلیلی ولو به دلیل غیر اسلامی به میهن شان و خاک شان عقیده دارند، باید کاری کنند که یأس در دشمن به وجود بیاید؛ دشمنان را باید معکوس کرد.»(مقام معظم رهبری، ۲۹آبان ۹۲)


برای ابوالفضل العباس امان‌نامه آوردند و او را به مذاکره دعوت کردند، اما او‌ چه زیبا با این اتفاق مواجه شد و فریب  لبخند مستکبری مانند شمر را نخورد؛ از همین روست که اهل بیت هم در حریمش‌ دست ادب بر سینه نهاده اند و او را به این بصیرت نافذش ستوده‌اند...


 رحمت خدا بر آنان که در تحریم آب، تن به سازش نداده‌اند و از عباس آموخته اند که یه این سادگی از عزت شان را معامله نکنند. این پیام حریم عزت مند ابوالفضل،‌ علمدار رشید دشت کربلا است...
این ها شاگردان کلاس کربلای امام حسین اند: دست دادند، ولی دست ندادند!
 در راه حسین دست دادند، ولی با دشمن دست ندادند. دستهایشان را انداختند، اما ندیدند به نشانه تصمیم دستی بلند کنند و برای همین است که همیشه پرچمش بلند و در اهتزاز است:

رفع الله رایة العباس!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۸ ، ۰۰:۵۰
راهی به سوی نور

با یک دست بچه را نگه داشته با دست دیگر لوله جارو برقی را، بوی غذایش دویده تا کوچه و سماورش غُل می‌زند، لباس‌های سفید و تمیز آقای‌خانه هم لابد روی رخت پهن است.


همه تعریف ما یا اکثر ما از خانه‌داری همین است. همین کارهای جسمانی فرساینده و سخت. همین کارهایی که اسلام هم سنگینی آن را از دوش زن برداشته و به او حق داده بابت‌شان از همسرش مزد بگیرد. انگار «خانه» همین ظرف و ظروف و مبلمان و پرده است. وقتی از تاثیرگذارترین نهاد اجتماعی و امن‌ترین پناه بشری حرف می‌زنیم منظورمان فقط حاضر بودن غذا و اتو داشتن یقه پیراهن نیست! خانه‌داری فراتر از اینهاست، زن خانه می‌تواند لباسهایش را بسپارد به ماشین تا بشوید، جارو را بدهد به همسرش تا بکشد، پرده و تابلوهایش مثل یک دیزاینر، سِت نباشد و گاهی غذایش هم بسوزد اما همچنان، «خانه‌دار موفقی» باشد!


خانه‌داری یعنی خانواده‌داری؛ یعنی مدیریت عمیق‌ترین روابط انسانی در اصلی‌ترین پناهگاه انسان یا همان خانه. این مفهوم اگر به درستی درک شود، زیبایی و هماهنگی ظاهری هم به همراه آن می‌آید، دلچسب بودن مزه‌ها هم می‌آید، نظم و انضباط هم. خانواده‌داری یعنی انسان‌داری، جامعه‌داری، کشورداری و جهان‌داری. یک زن می‌تواند افراد جامعه را به حضیض رذائل اخلاقی براند و هم از آن بِرَهاند؛ او می‌تواند قرمه‌سبزی‌اش را بی‌نمک بپزد اما نمک زندگی یک جمع را کم و زیاد کند! می‌تواند همسر و فرزندانش را با رغبت در امور خانه شریک کند تا به تنهایی همه کارها را انجام نداده باشد و همچنان خانه‌دار خوبی باشد.


زن اگر اهلِ هر روز بهتر شدن، اهل مطالعه، ورزش، خودسازی، تمرین ، تهذیب و در کل اهل رشد و فضلیتِ مدام باشد خانواده و بالتبع جامعه را هم اهل می‌کند، رشد می‌دهد و اگر نباشد خودش سنگین‌ترین سد در برابر رشد جامعه است. قدر خانه داری را بدانیم، انسان‌سازی کمتر از ماشین‌سازی و ساختمان‌سازی و دندان‌سازی نیست.


پ.ن: مطلب از خبرگزاری مهر برداشته شده است.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۳:۳۵
راهی به سوی نور

پسر دایی کوچکمان اومده تو اتاقم.

-میگه من این عکس رو‌می شناسم.(عکس شهید چمران)

-می گم کیه؟

-می گه دوست شهید حجتی( شهید حججی منظورشه!)

-می گم از کجا می دونی؟

-می گه بازی شو دارم!

پ.ن:  بازی شو نشونم داد، بازی مدافعان آزادی...چه خوبه که بچه ها اینطوری تحت تاثیر آموزش های بازی ها قرار می گیرن و‌چه بده که ما از این فرصت استفاده نمی کنیم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۷ ، ۰۱:۲۷
راهی به سوی نور

تشکیلات بازی(بر وزن خاله بازی!)


دعوت شده بودم تا برای افرادی با سابقه ی فعالیت چند ساله در تشکیلات، صحبت کنم.

موضوعی هم که برای صحبت  گفته بودند تشکیلات بود.

چند روزی ذهنم مشغول بود که برای چنین جمعی چه باید گفت که تازه باشد، چه چیز بیشترین نفع را برایشان دارد.

به تک تک افراد آن جمع فکر کردم، به سابقه ی کارهای تشکیلاتیشان، به رفت و آمد هایی که با آن ها داشتم، به دوران حضور خودم در  جایگاه مشابه شان فکر کردم. به گذشتگانی که پر از درس عبرت بودن برایم و...

موضوع صحبت هایم را پیدا کردم.

تشکیلاتی بودن یا تشکیلات دان بودن!مسئله این است.

غالب افرادی که در این محیط ها حضور دارند فقط تشکیلات دان شده اند. آن ها کاملا بلدند برایت تشکیلات را تعریف کنند، ضرورت و چرایی حضور را بگویند، بیشترشان می توانند ساعت ها برایت از اخلاق تشکیلاتی حرف بزنند و از لزوم حل شدن «من» در «ما»ی تشکیلات بگویند.

گفتن صد باره ی این ها جز حوصله سر بردن، فایده ی دیگری برایشان ندارد.

چیزی که اکثر ما به آن نیاز داریم، آن است که چطور تشکیلاتی زندگی کنیم؟

اگر بعد سال ها فعالیت در تشکیلات، متوجه نباشم اگر با همکارم، دوستم، همسرم و یا هر کس دیگری ساعت ۴ بعد از ظهر قرار دارم، حضورم در ساعت ۴و پانزده دقیقه یعنی فاجعه، یعنی این چند سال فقط تشکیلات دان بوده ام.

وقتی هنوز عمده اختلافات خانوادگی من بر سر این است که توقع «من»در موضوعی، اجرا نشده است، یعنی «حل شدن در جمع» و «بی توقع و خالصانه» کار کردن تا به حال برایم لغت هایی بدون معنی بوده که فقط  تکرارشان کرده ام.

وقتی هنوز نسبت به انجام«وظایفم»، کاهل و سست عمل می کنم، یعنی ما مامور به انجام وظیفه ایم فقط برایم جمله ای زیبا و قابل تکرار بوده.وقتی برای رسیدن به نتیجه از هر راهی استفاده می کنم یعنی تشکیلات یادم نداده هدف وسیله را توجیه نمیکند یعنی چه. وقتی مرزهای محرمانه ها و نامحرم ها به بهانه های کار زیر پا گذاشته می شود یعنی اصلا هدف را گم کرده ایم.

وقتی به وقت بحران، شبیه همه ی اطرافیان عمل می کنیم، مانندشان عصبانی می شویم، بی فکر تصمیم می گیریم، و دست و پایمان را گم می کنیم یعنی تشکیلات، حل مسئله و مدیریت بحران را یادمان نداده است.

 برخی از ما، ادبیاتِ کلاممان، نوع رفتارمان، سطح معلوماتمان، مدیریت زندگیمان، چگونگی ارتباطاتمان و کلا سبک زندگی مان قبل و بعد از حضور در تشکیلات هیچ تغییری نمی کند که هیچ، متاسفانه به خاطر اعتماد به نفس های کاذب ایجاد شده در این محیط ها، بدتر هم می شود...

حقیقت این است ما گاهی راه را مقصد کرده ایم... و بدتر گاهی راه را هم گم کرده ایم...

توصیه ی خیلی مهم: اگر دوران زندگی شما به قبل از حضور در تشکیلات و‌بعد از حضور در آن تقسیم نشده و جهت زندگیتان صعودی نبوده، شما در حال خسران هستید، سریعا تشکلتان را ترک کرده و یا فکری به حال استفاده از فرصت حضورتان کنید!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۷ ، ۱۵:۱۷
راهی به سوی نور