راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۳ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

هر کی جای من بود

گریه می کرد...

کم می اورد...

بی خیال همه چی می شد...همه چی!

بی انگیزه می شد...

به زمین وزمان بد وبی راه می گفت

می پرسید چرا من؟چرا همش من؟

ولی !...


انگارعادت کردم به صبر

به صبر جمیل

توقعم رو از دنیا اوردم پایین..

وقتی دنیا درمصیبت پیچیده شده

وقتی تو سختی افریده شدیم

وقتی از بچگیم تا حالا انواع واقسام بلا و ابتلا رو تجربه کردم

یعنی من، مرد روزای سختم...

خودمم باورم شده باید سکوت کنم...باید بی اهمیت باشه برام

راستش بزرگ شدنم رو لا به لای تمام این سختی ها دارم حس می کنم

دارم به عجز رسیدنم رو می فهمم...

بنده خدا چقدر تلاش کرد یه جور بگه من ناراحت نشم.. افسردگی نگیرم...

ولی من...کوه استوارم..محکم محکم...

تو زندگیم خیلی چیزا فلسفه و حکمتش برام حل شده

خیلی چیزا بی اهمیت شده که نخوام براش غصه بخورم...

فقط

دلم می خواهد گاهی وقت ها یه نفر بهم بگه ...

کوه استوارم یه وقتایی می تونی کم بیاری ها! حتی می تونی بلند بلند  گریه هم کنی...


این نیز...

(شاید هرگز نگذرد!شاید هم بگذرد....من ناامید نمی شم)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۱
راهی به سوی نور

قسمت ششم:


ویژگی های عوام :

1-سطحی نگری و عدم تحلیل:

داستانی را یادآور می شوم:

ابراهیم به نمرود می گوید خدای من کسی است که زنده می کند و می میراند، نمرود هم جواب می دهد من هم زنده می کنم و می میرانم( محکوم به مرگ را رها می کند و فرد دیگری را می کشد) این برای مردمش حجت است، شدت سطحی بودن را ازاینجا می شود فهمید که تا حضرت مثال ملموس دیگری نمی زند ( خدای من خورشید را از شرق به غرب طلوع می دهد اگرمی توانی خورشید را از غرب به شرق بیاور) مردم گزاف بودن نمرود رانمیفهمند و تازه آنجا بهت زده می شوند!!!!!!


أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿بقره-۲۵۸

یا [داستان‌] کسی را که از [سرمستی‌] آنکه خداوند به او ملک و مکنت بخشیده بود، با ابراهیم درباره پروردگارش محاجه می‌کرد ندانسته‌ای؟ چون ابراهیم گفت پروردگار من کسی است که زندگی می‌بخشد و می‌میراند، او [نمرود] گفت من [نیز] زندگی می‌بخشم و می‌میرانم، ابراهیم گفت خداوند خورشید را از مشرق برمی‌آورد، تو از مغربش برآور آن کفر پیشه سرگشته [و خاموش‌] ماند، و خداوند مردم ستمکار را هدایت نمی‌کند

2- اهتمام به مادیات:

عشق به مادیات و دنیا پرستی.

مثال:

تعظیم قارون و حسرت به حالش به خاطر ثروتش

"خَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ ﴿قصص-۷۹

آنگاه [قارون‌] با تجملش در میان قومش آشکار شد، و کسانی که خواهان زندگانی دنیا بودند گفتند ای کاش ما نیز مانند آنچه به قارون داده شده است داشتیم، چرا که او دارای بهره [و مال و منال‌] کلانی است."

یا زمانی که فرعون خودش را با حضرت موسی مقایسه می خواهد کند که مردم قضاوت کنند چه می گوید؟

51"وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الأنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَفَلا تُبْصِرُونَ ﴿زخرف

و فرعون در میان قومش [چنین‌] آواز در داد که ای قوم من آیا فرمانروایی مصر از آن من نیست و آیا این رودها از زیر [کوشک‌] من روان نیست، آیا نمی‌نگرید؟ "

میگه ببین کدام مادیات بیشتری داریم بعد انتخاب کن.

یا مثلا وقتی طالوت برای قومیانتخاب می شود ایراذی که به او می گیرند چیست؟ را مال و ثروت ندارد

" وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿بقره-۲۴۷"

و پیامبرشان به ایشان گفت خداوند طالوت را به فرمانروایی شما برگماشته است، گفتند چگونه بر ما فرمانروایی کند، حال آنکه ما از او به فرمانروایی سزاوارتریم، و مال و منال چندانی نیز ندارد، گفت خداوند او را بر شما برگزیده است و به او دانایی و توانایی بسیار بخشیده است و خدا فرمانرواییش را به هرکس که بخواهد ارزانی می‌دارد و خدا گشایشگری داناست.

یا به پیامبر می گویند تو چه پیامبری هستی که دست بند نداری؟!

" فَلَوْلا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ﴿زخرف-۵۳"

پس چرا دستبندهایی زرین برای او نازل نشده، یا چرا با او فرشتگانی نیامده‌اند که همراهی کنند؟ ﴿۵۳

3-تقلید کورکورانه:

آیا همیشه  تقلید کردن بد است؟

خیر.دکتر می روی، اگر به تو پیشنهاد و سفارشی کرد نمی گویی من تقلید نمی کنم و کاری دیگری انجام دهی. فقیه و مرجع دینی ات اگر چیزی می گوید نمی گویی من قبول ندارم.

تقلیدی آفت است که کورکورانه باشد. بدون تعقل و فکر و درک زمان و شرایط باشد.

یه آیه جالب هست" وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿ملک-۱۰

و گویند اگر [سخنان آنان را] به سمع قبول می‌شنیدیم یا تعقل می‌کردیم، از زمره دوزخیان نبودیم 

 

یعنی عامل جهنمی شدن خودشان رو دو چیز می داند: نشنیدن و تعقل نکردن

چرا سمع و عقل؟

ابزار رسیدن به دانش این دو هستند. یا ادم خودش توانایی و اطلاعات و تحلیل مناسب می تواند داشته باشد یا اگر ندارد به حرف آنکه دارد گوش می دهد.

یه استاد مباحث دینی داریم، اول و وسط و آخر کلاسش هزار بار می گم " حق پذیر باشید"

کسی که حرف حق را گوش ندهد عاقبت به خیر نمی شود.

اگر اجازه دهید کمی اینجا بیشتر حرف بزنیم

مصادیق این نکته را در جامعه،عرصه ی سیاست، دانشگاه و تشکلات بسط بدهید.

مثال ملموس تر برای بچه های تشکیلاتی اش می شود این:

گاهی بین دو تشکل آن هم هردو انقلابی صحبتی پیش می آید برای اینکه بگوید تشکل من!!حاضر است بدیهی ترین موارد هم انکار کند.

همین است که  می گویند کسی که حرف حق را نپذیرد به سوی " کذبوا آیاتنا" هم پیش خواهد رفت.

قرآن می گوید" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿مایده- ۸ "

ای مومنان در راه [رضای‌] خدا به داد برخیزید و به عدل شهادت دهید و دشمنی‌تان با بعضی از مردم شما را بر آن ندارد که بیداد کنید، دادگری کنید که به تقوا نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است 

اگرکسی اشتباهی کرد،عدالت را در حقش رعایت کنید.

ما چه میکنیم در عمل؟ اولین اشتباه مساوی می شود با بی حیثیت کردن طرف.

چون اشتباه کرده هر گونه غیبت،تهمت،دروغ،شایعه،به سخره گرفتن در حق او حلال می شود در مواردی هم واجب!( آخر مسیولیتمان هم می گوییم جمیعا حلال کنید و فکر می کنیم حلا ل هم می شود)!

تصور کنید فردی  اصلا بین دوگروه حق و باطل نتواند تشخیص دهد.

می رود در آن گروه، می بیند همه اش زیراب زدن و بدگویی کردن و تخریب کردن است، می آید در این گروه می بیند به محض اینکه می خواهد باب بدگویی بازشود، میگویند وارد غیبت نشویم، تا مطمئن نیستند از موضوعی مطرحش نمی کنند ، آن فرد حتی اگر بی دین هم باشد دیگر فرق بین رفتار این دو گروه را می فهمد.( امان از رفتار عجولانه که واقعا معیارمناسبی برای سنجش گروه ها و آدم هاست!)

ملاک حقانیت گروهی،رعایت عدالت است. حقانیت جبهه انقلاب اسلامی به حق پذیری اش باید باشد.

4- تعصب و جوزدگی:

در ماجرای ابراهیم(ع) و شکستن بت ها، حضرت دلیل منطقی می آورد که اگر  اندازه ی بت شکستن کار از این ها بر نمی آید چطور پرستشش می کنید؟ اما مردم همچنان متعصبانه نمی پذیرند.

پاسخ همیشگی و نهایی کافران به دعوت حق چه بوده؟

" انا وجدنا آبائنا علی هذا"

یعنی باباهامون این کارو کردن، قرآن در جواب این آدم ها چه می گوید؟

" وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلا یَهْتَدُونَ ﴿بقره-۱۷۰

و چون به ایشان گفته شود از آنچه خداوند نازل کرده است پیروی کنید، گویند خیر، ما از آنچه نیاکانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم آیا اگر نیاکانشان چیزی نیندیشیده و راهی نیافته باشند [باز هم از آنان پیروی می‌کنند؟]

 حتی اگر کار باباهاتونم غیر عقلانی بود تبعیت میکردید؟

این شامل ما میشه؟ نه!! ما که هیچ وقت نمی گیم باباهامون!!

نمی گیم باباهامون ولی می گیم از قدیم اینطوری بوده. می گیم جامعه این رو پذیرفته، می گیم مد شده!

تو سروکله تشکل های هم مراممون می زنیم. چرا؟ چون از قدیم ما با هم مشکل داشتیم.

 یعنی شما هیچ نقطه اشتراکی بین هم پیدا نکردید؟

مدل زندگی کردن ها و اجرای سنت هامون رو دقت کنید؟

طرف عروسی می کنه،با اداب و رسوم "آبائش"

 یه رسم به شدت مسخره که من اصلا نمی فهمم چیه اینکه مردم رو ردیف می کنی که بیاید جهیزیه عروس رو نگاه کنه. یعنی ادم باید احساس حقارت کنه...

یا مثلا برگزاری مجلس فلان طوری، رسم خانوادگی مجالس در فلان هتل، ماشین ؟کمتر از فلان نداریم، سکه؟ کلا توفامیل مرسوم نیست کمتراز فلان تعداد و...

جدیدا "آباء"اسمش شده رسوم خانوادگی و فامیل و...این چیزا!

از این مثال ها تا دلتون بخواهد زیاده، انقدرکه گاهی خودمونم نمی فهمیم فلان تفکرمون از کجا اومده....

 وای از این حجاب های ظلمانی...

حالا با این اوصاف و ویژگی ها،

 ما خواصیم یا عوام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۵ ، ۲۲:۲۶
راهی به سوی نور

 

قسمت پنجم

 

انواع نگاه به عاشورا

1-علل و انگیزه قیام: (مثل اصلاح دین،امر به معروف، نهی از منکر)

2- درس های عاشورا: راه حل ها و درمان را نشان می دهد (مثل فداکاری،عزت، خانواده دوستی، ادب و...)

3- عبرت های عاشورا: پیشگیری را نشان می دهد

(هر 3 نگاه مفید و آموزنده است اما آنچه ما در این سلسله مطالب دنبال خواهیم کرد نگاه سوم است)

 

بهترین منبع اینکه چه اتفاقی افتاده را از کجا پیدا کنیم؟

از خود اصل منبع، از خود سخنان امام حسین(ع)، و روایات ائمه اطهار(س)


بررسی صحبت های امام حسین در منا(دو سال قبل عاشورا)

" شما ای بزرگان که در علم و دانش پرآوازه و در نیکی و خیرخواهی معروفید، و به وسیلة خدا در دل مردم مهابتی دارید که شرافتمند از حساب می برد و ناتوان شما را گرامی می دارد و آنان که هم درجه شمایند و بر آنها حق نعمتی ندارید، شما را بر خود پیش می دارند، شما واسطة حوایجی هستید که از خواستارانشان دریغ می دارند و به هیبت پادشاهان و ارجمندی بزرگان در میان راه، گام برمی دارید. آیا همه اینها از آن رو نیست که به شما امیدوارند که به حقّ خدا قیام کنید؟ اگر چه از بیشتر حقوق خداوندی کوتاهی کرده اید از این رو حق امامان را سبک شمرده، حقوق ضعیفان را تباه ساخته اید و به پندار خود حقّ خود را گرفته اید. شما در این راه نه مالی خرج کردید و نه جانی را برای خدا که آن را آفریده به مخاطره انداختید و نه برای رضای خدا با عشیره ای درافتادید، آیا شما به درگاه خدا بهشت و همنشینی پیامبران و امان از عذاب او را آرزو دارید؟"

خطاب به چه کسانی است؟ خواص  جامعه

خواص: کسانی که بر اساس فکر و آگاهی تصیم می گیرند

و

بر اساس شناخت ،عمل می کنند

در برابر خواص چه کسانی هستند؟ عوام

عوام: کسانی که بر اساس فکر و شناخت، عمل نمی کنند.

علم منظور مدرک نیست. ممکن است کسی از نظر علمی جایگاه بالایی داشته باشد اما عوام باشد و برعکس.

یک سوال؟

چیزی که برای من خیلی جالب بود این بود که چه می شود که مردم کوفه هرگز یک سوال ساده را نپرسیدند!

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا بزرگانمان یک روز گفتند که ما باید به امام حسین(ع) نامه بنویسیم و دعوتش کنیم؟ چرا گفتند با فرستاده اش بیعت کنیم؟ چرا یک روز دیگر فرستاده اش را می کشند؟ چرا روز بعد ما را به کشتن امام حسین(ع) دعوت می کنند؟

شدت عوام زدگی آن روز جامعه به حدی است که اگر امروز بگویند برو چپ فردا بگویند راست برای کسی سوالی پیش نمی آید که چرا؟

این موضوع در زمان ما هم صدق می کند؟

قطعا بله...

ارزش ها و هنجارهای ما سرعت تغییرش چقدر است؟ چرا؟

امروز می گویند فلان کار را بکن فردا می گویند تکذیبش کن.کسی هم برایش سوال پیش نمی آید چرا؟

اینطور است که ما می شویم عوام. جوی ایجاد می شود و ماهم به دنبالش می دویم بی هیچ سوالی، بی هیچ پشتوانه آگاهی و شناختی

ویژگیهای خواص از منظر قرآن:

1-اهل تجزیه و تحلیل هستند:

وَتِلْکَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلا الْعَالِمُونَ ﴿عنکبوت-۴۳

و این مثلها را برای مردم می‌زنیم و جز دانشمندان کسی درباره آنها تعقل نمی‌کند.

 

 

2- روحیه گزینش گری:

" وَمَا تَفَرَّقُوا إِلا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ....﴿شوری-۱۴

و تفرقه پیدا نکردند مگر پس از آنکه علم [وحی‌] برایشان آمد...

 

یعنی می شود علم عامل تفرقه می شود؟ بله. گاهی علم مان حجاب می شود.

آن زمان که کمتر می دانستیم ، به محض اینکه می گفتند این گناه است نکن، می پذیرفتیم .حالا علممان توجیه المسائلمان شده است به جای اینکه تقویت ایمان کند، هزار دلیل علمی بی اساس می آوریم که نپذیریم...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۰۱:۳۶
راهی به سوی نور