راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدرسه قران دانشگاه تهران» ثبت شده است

#خواستنی_ترین_پیامبر_برخاستن_مصطفی

#کاظم_رجبعلی

نگاهی امت گرا به حیات شریف پیامبر اعظم

 

 

 

حکایت زندگی سلمان، نمایی از اوضاع جهان برای یک جستجوگر حقیقت است. چقدر عطش دانستن و دوست داشتن، در این روزگار هزینه دارد. بَرده شدن چه راحت اتفاق می افتد. جاهلیت چه سایه ای بر زندگی ها انداخته است. خداپرستان چقدر در انزوا هستند. راهب شدن برای خداپرستی نمی تواند باعث نجات این همه انسان شود حتی اگر حقش هم رعایت شود... محمد با مبعوث شدن و قیامش، با هجرت و آباد ساختن شهر و نشان دادن روش حکومتش، با جنگیدن و حفاظت از دینش، چه کار بزرگی انجام داده است. باید مثل سلمان، عُمرت را در سفر و سختی برای رسیدن به حقیقت گذرانده باشی تا قدر محمد و اسلام را بدانی. حیف است طلوع این خورشید تا همین جا متوقف بماند.

 این خورشید باید بر همه زوایای تاریک جهان بتابد و عطر محمدی باید همه عالَم را معطر کند. یهودی بودن، مسیحی بودن، صائبی بودن و زرتشتی بودن (مجوس)، با وجود داشتن برخی نکات مثبت، نمی تواند پاسخگوی نیاز به توحید و خداپرستی باشد. اینها مقصد و جایی نیستند که مسلمانان بخواهند به آنجا برسند... سلمان در طول سفر خود، در خانواده‌ای زرتشتی بود؛ آن ها عزیز دوردانخ خود را به خاطر داشتن پرسش و میل به معنویت، زندانی کردند. او بعد با مسیحیت آشنا شد. با صومعه هایی دور و بریده از جامعه. او با صائبی ها همسفر شد و توسط آن ها به عنوان برده به یهودیان فروخته شد. و نهایتاً به اسلام رسید.

 

پ.ن: وقتی پیامبرت خواستنی می شود، آن وقت قیامش، شهرش، جانشینش، جنگش، صلحش، غضبش،مهرش، نسلش و... خواستنی می شود

پ.ن۲: اگر دنبال یک روایت خطی و منظم از اتفاقاتی که هممون گه گاه به گوشمون خورده هستید، اگر می خواید بگردید ریشه بد و خوب شدن و عوض شدن آدم های تاریخ رو پیدا کنید و اگر دوست دارید قرآنی پیامبرتون رو بشناسید حتما کتاب رو بخونید، واقعا خوب بود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۹ ، ۲۲:۵۷
راهی به سوی نور

موسیقی دنیا، موسیقی جدیدی شده است.
می شنوی؟
صدای شکستن هیمنه ای که هرگز کسی فکر خط افتادن رویش را هم نمی کرد.
صدای فرو ریختن بنای تئوری های رنگارنگ.
خاموش شدن عربده های جهانِ تجربه. 
بی فایده شدن تکنولوژی در برابر اراده ای برتر.

درهم دریده شدن دموکراسی و لیبرالیسم در به اصطلاح کشورهای قدرتمند.

لا به لای این صداها 
صدای الغوث الغوث مردم جهان هم شنیده میشود.
باید هوشیارانه زیست.

حداقل ما که بشارتی داریم، ما که امید و آینده ای را منتظر هستیم.
جای آن نیست که گم شویم.
در این اوضاع که عجایبش بیش از پیش به چشم می‌آید


وقتی خدا بخواهد
می شود

اگردرمسیر درست هستید 
جدیتتان را بیشتر کنید

دنیا در دور تند تر قرار گرفته است.
همه جهان اتفاقاتی را حس کرده اند.

زمان، زمان توقف و خستگی و ناامیدی نیست.. 
عصر، عصر رها شدن کنترل عالم از دست اومانیست خاک خورده است.

ظلم، حساسیت برانگیز شده 
و...

آنقدر آماده باش که اگر گفتند یک ساعت دیگر ...

جا نخوری...

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۹ ، ۱۷:۳۳
راهی به سوی نور

اصول و مهارت های #حسن_گزینی 

خلق زیباترین رخداد «نو» جوانی

#احمدرضا_اخوت


حُسن مفهومی در هم تنیده با مفاهیم خلاقیت، خوبی، نیکویی، شایستگی و آراستگی است که نتیجه آن بروز شادابی و طراوت است، همان مفهومی که برای جوانی در نظر گرفته شده است. بدون تحقق حُسن، جوانی نیز محقق نمی شود.

پ.ن: این کتاب برای دوره ی سوم رشد هست! خیلی خوب حسن رو‌ در ‌موقعیت های مختلف معرفی می کنه،‌ و البته از اون کتاب هاست که کند پیش میره

ولی اگه تو رفتارت هم پیش ببریش، واقعا به محسن شدن نزدیکت می کنه...

فصل چهارش عالی بود واقعا...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۸ ، ۲۳:۰۹
راهی به سوی نور

#دوره_های_رشد_تفکر_اجتماعی_۲

#احمدرضا_اخوت

(از تکلم تا بلوغ، ظهور مشورت و ادب)


در دوره دوم رشد اجتماعی مقرر شده تا والدین با ولایتی که خداوند در اختیارشان گذاشته است، حدود شناسی و محدود شناسی را به فرزند بیاموزند تا ادب نیکو را به ارث گذارند و با آموزش مشورت توان اختیار و انتخاب را در او شکوفا نمایند.

والدین در کنار ایشان مربیان، موظفند در این دوره با تعلیم انواع علوم و تقویت تعبد و با تکیه بر فعال کردن انواع تفکر، شناخت و‌توجه فرزند را به تدریج نسبت به مواردی چون مسائل زیر تقویت کنند:

-خلقت، سلامتی، و صحت خود

-شناخت اعضای بدن و کارکردهای آن

- اهمیت وقت و اجل

-توان اختیار و انتخاب

-توان یادگیری و ذکر

- باید ها و نباید های زندگی.


پ.ن: برای تربیت فرزند کتابارو‌ نمی خونم، برای تربیت خودم دارم می خونم😂

نتیجه اینکه تا اینجا فهمیدم چقدر بی تربیتم🤪

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۹:۲۹
راهی به سوی نور

یه دختر بچه توی صحن حرم گریه می کرد، مضطرب و‌بی هدف این ور و اون ور حیاط می دوید، رفتیم پیشش، فهمیدیم گم شده، بردیمش دفتر گمشدگان.

 اسمش رو اعلام کردند و الحمدالله در آخر کار مامانش پیدا شد!

 

توی صحن های حرم، بچه ها دو‌ دسته میشن، یه دسته بچه هایی که فارغ از نگرانی و‌ بی دغدغه در حال دویدن های بی هدف و سرگرم کردن خودشونن، گریه هم نمی کنن و ‌مضطرب نیستن، دسته دوم، بچه هایی هستن که فهمیدن گم شدن، گریه می کنن، نگرانن و واسه پیدا کردن کمک اینور و‌اونور می دوند.

این دسته، «نشونه» ی گم شدن خودشون رو‌بهت منتقل می کنن، و «فلق» هایی که از رفتارهاشون هست مطمئنت می کنه، این بچه  گم شده و با اون یکی بچه که داره بازی می کنه و‌پدر و مادرشم کنارشن فرق داره و‌ نیازه که تو ‌کمکش کنی.

 

امام رضای مهربونم(ع)، می دونم باید «فلق» های یتیم بودنم رو‌به محضرتون بیارم تا پدرم بشید، می دونم باید نیازمندیم رو‌ابراز کنم تا رفع نیازم کنید، من تا وقتی خودم رو‌ تنها و‌ بی کس و‌بی پناه و‌دست خالی حس نکنم، یاوری و‌کمک دادن شما هم به دستم نمی رسه.

 

اقرار می کنم

من آن یتیمی هستم که باید مأوایم دهی

منم آن گمراه و‌راه گم کرده ای که نیاز به رهبری و‌هدایتت دارم

عائله مند و‌نیازمندی که باید از نعمت خودت بی نیازم کنی

 

من به نیازمندی ام اقرار می کنم

الضحى

أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَىٰ

ﺁﻳﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻳﺘﻴﻢ ﻧﻴﺎﻓﺖ ، ﭘﺲ ﭘﻨﺎﻩ ﺩﺍﺩ ؟(6)  

وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَىٰ

ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﺮﻳﻌﺖ ﻧﻴﺎﻓﺖ ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﺷﺮﻳﻌﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩ ؟(7)  

وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ

ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻬﻴﺪﺳﺖ ﻧﻴﺎﻓﺖ ، ﭘﺲ ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯ ﺳﺎﺧﺖ ؟(8)

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۳۰
راهی به سوی نور

#خاطرات_ما_و_سوره_مبارکه_مُدّثّر

#سمیه_افشار

با همکاری: #احمدرضا_اخوت


آنقدر نشستیم و آیه خواندیم بی هیچ توجه و ‌توکلی که فراموشمان شد این کلمات، واژه ها، این حروف و‌ حرکات هر یک روحی دارند و ‌کارکردی. آنقدر بی هیچ هدف و غرضی آیه خواندیم و روایت، که فراموشمان شد قرار بود تک تک واژه ها دستگیرمان شوند و راه چاره ای برای بی چارگی مان. آنقدر در پس و ‌پیش کردن و چون و چراهایمان گیر افتادیم که فراموشمان شد غرض چه بود و قرار بود به کجا برسیم. آنقدر...

و برخی دیگر، آنقدر سوره های روی طاقچه را گرد گرفتند که فراموششان شد کتاب زندگی را باید خواند، نه آنکه گرد از آن زدود و گروهی از میان تمام سوره ها به الرحمان بسنده کردند و آن را بر سر قبرها خواندند، تا آنکه گمان کردند الرحمان تنها مرده هایشان را تسلی می دهد، نه قلب گرد گرفته آنان را. و در این میان، گروهی از خودِ ما، گروهی از همین آدم ها که گاه من و تو نیز با آنان همراهیم آیه ها و‌ روایت ها را چنان خواندند و معنا کردند که از پسِ هر روایت، روایتی نو رویید و حکمی جدید. حلال ها حرام شد و حرام ها حلال. باید ها نباید شد و نباید ها باید، و آنان که خاموش ماندند و تنها نظاره کردن را سهیم شدند، خود به دست خویش سند قتل وجودشان را مُهر کردند.


پ.ن: یا ایها المدثر...

انقدر از دایره زندگی بر محوریت امام دورم که باید

قُم...فانذر! کنی مرا!

پ.ن۲: قران کتاب زندگی است! پس زندگی کنیم با قرآن.

پ.ن۳: فکر کنم شونصدامین بار باشه که می گم تدبر در قران تو یه جای خوب مثل مدرسه قران دانشگاه تهران، خلاء زندگی همه مونه!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۳
راهی به سوی نور

#علق

خاطرات ما و سوره مبارکه علق

#سمیه_افشار

با همکاری#احمدرضا_اخوت


می خواند، می نویسد، درس می دهد، می آموزد و می آموزاند.

به سیمایش که نگاه می کنی، آرامش می بینی و اشتیاق. آنقدر بی وقفه تلاش می کند برای نجات و هدایت مردم که گاهی گمان می کنی خودش را فراموش کرده است، از خودش که می پرسی می گوید هیچ است در دستگاه کبریایی رب عالم. می خندد و می گوید دست و‌ پایی می زنیم برای آنکه شاید بعد مرگ بگویند دوست داشت در جرگه صالحان دراید ولی بضاعت اندکش مجالش نداد، پس بر اندک او خورده مگیرید.

به خود می‌گویی اگر سعی و تلاش او اندک است، پس زندگی کردن تو‌ چیست؟ اگر بضاعت او مجالی برای صالح شدنش نمی دهد، پس تو در کجای راهی؟!!!

ترس تا عمق جانت نفوذ می کند. می ترسی از آن روزی که بعد مرگت بگویند هیچ‌دست و پایی نزد و دوست نداشت در جرگه صالحان قرار گیرد پس از خوبان جدایش کنید که جایگاهش دوزخ است...

پ.ن۱:...

پ.ن۲: تلنگر خیلی خوبی بود! ترس تا عمق جان رو میفهمم، خدایا، اگر همه ی کِشته های ما در آخرت بشه باغِ اصحاب جنه سوره قلم چه کنیم؟‌‌...

پ.ن۳: با بضاعت مُزجاتم چه کنم؟ فاوف لنا الکیل می کنی در حقم؟

پ.ن۴: برای بار چندم می گویم، علیکم به مدرسه قران دانشگاه تهران رفتن...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۴
راهی به سوی نور

#دوره_های_رشد_تفکر_اجتماعی۱

(پیش از تولد تا تکلم؛ ظهور ولایت و تأدیب)

#احمدرضا_اخوت


دوره اول رشد اجتماعی را می توان به مراحل زیر تفکیک کرد:

۱-مرحله تمهیدات پیش از تولد فرزند

۲-مرحله خلق و تعلیم جنینی

۳-مرحله کفالت

۴-مرحله تعلیم کلام

سیر مراحل یاد شده، تعلیم ارتباطات و تعاملات صحیح به فرزندان است. از این دوره می توان با نام های مختلفی چون دوره ولایت یا تأدیب و یا تعلیم کلام یاد کرد و مهم ترین ویژگی این دوره را نیز می توان در این مسأله دانست که فرد خود هیچ نقشی در فرایند تعلیم و ‌ضابطه مند شدنش ندارد و تمام سهم تعلیم و تأدیب او با اولیای اوست.


پ.ن۱: این کتاب رو با دو‌ رویکرد و‌هدف بخونید:

۱-برای جبران کردن خلأهای تربیتی دوران های قبلی زندگیتون!(سیر و‌ سلوک فردی)

۲-برای دونستن الگوی تربیتی اسلامی بچه خودتون یا اطرافیانتون

پ.ن۲: «هیچ‌ پدر و مادری حق فرزندآوری ندارد مگر این کتاب را خوانده باشد»، قالَ من!😁

پ.ن۳: تازه خواندن کتاب به تنهایی کافی نیست، باید توضیحات صوتی استادچیت چیان رو هم گوش بدید(تو کانال مدرسه قران هست، خواستید بگید براتون نشانی  رو بفرستم.)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۷ ، ۱۹:۵۰
راهی به سوی نور

#حکایت_خرد_شدن_آینه_ها

پرچین یکصدوچهارم

سوره نوشت های سوره مبارکه همزه


انسان که خود را دارا ببیند، به دارایی هایش که مغرور بشود، فکر می کند دارایی هایش همیشگی است، اینجاست که همه را زیر پایش می گذارد و خُرد می کند؛ باورش این می شود که هرکس که ندارد، نباید باشد و هرکس که دارد، داراییش مال اوست؛ آن وقت است که دیگر از این همه توهم دارایی بیرون نخواهد آمد. او حالا دارای عذابی سخت است، و این برای او تبدیل به یک دارایی همیشگی شده است. خدا نکند انسان از دارایی هایش به اینجا برسد!

پ.ن: «همز» و «لمز» کردن دیگران، حتما باعث خرد شدن خودِ آدم میشه! شک ندارم.

پ.ن۲: حتی حق نداری خودت را هم «همز» و «لمز» کنی...این یعنی خدا روی کرامت تو حساب باز کرده است.

پ.ن۳: اوصیکم به رفتنِ کلاس یا دیدن یا شنیدن یا مطالعه ی کتاب های تدبر در قرآن مدرسه قرآن دانشگاه تهران...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۵۸
راهی به سوی نور