مظلوم ترین بیمار
چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ق.ظ
چطور می شود لحظه تولد یک انسان را ببینی و بی تفاوت از کنار خالقش بگذری؟
چطور می شود در اتاق عمل نظم و دقت خدا را حتی در تپش های قلب یک انسان ببینی و نظم حاکم بر جهان را نادیده بگیری ؟
چطور می شود بارها و بارها مرگ را در چند قدمی ات ببینی و فراموش کنی مرگ خودت را و جهان جاوید را؟
چطور می شود سختی و مشقت بیمارت را حس کنی و باز هم به خاطر سختی های کوچک بی تاب شوی و ناشکری کنی؟
چطور می شود لذت سلامت بودن را با با تمام وجودت بچشی و خدا را به خاطرش شکر نکنی؟
به نظرم در هر رشته ی برای تلنگر خوردن و نزدیکتر شدن به خدا فرصت های زیادی هست که متاسفانه خیلی وقت ها بی تفاوت از کنارش عبور می کنیم....
روزهای پر تجربه ای بود این روزها...بخش روان...
حداقل چیزی که برایم یادآوری شد این بود که تا به حال هیچ وقت خدا را به خاطر روان سالمی که دارم شکر نکرده بودم...
تا به حال به خاطر اینکه دچار گسستگی شخصیت و مسخ وخیال و توهم وهذیان مذهبی و هذیان خود بزرگ بینی و هذیان بدبینی و... نشده ام خدا رو شکر نکرده ام...به خاطر اینکه تا به حال فاز مانیا و افسردگی شدید رو تجربه نکرده ام...به خاطر اینکه تا به حال تصویری ندیده ام و صدایی نشنیده ام که غیر طبیعی باشد و آزارم دهد...
خدایا ممنونم که به یادم آوردی که تا به حال به خاطر خیلی چیزهایی که حس نکرده ام شکر گذاریت هم نکرده ام...
به خاطر تمام نعمت های پنهان و آشکارت شکر...
برای بیماران اعصاب و روان خیلی دعا کنید...خیلی
به نظرم مظلوم ترین بیماران، بیماران اعصاب و روان هستند...
۹۴/۰۴/۲۴
فَإِذا رَکِبوا فِی الفُلکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَى البَرِّ إِذا هُم یُشرِکونَ﴿۶۵﴾
هنگامی که بر سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند (و غیر او را فراموش میکنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک میشوند!