راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زینب» ثبت شده است

#آفتاب_در_حجاب
#سید_مهدی_شجاعی

 

ای وای! این کسی که پیکر عون و محمد را به زیر دو بغل زده و با کمر خمیده و چهره ی در هم شکسته و چشم های گریان، آن دو را به سوی خیمه می کشاند حسین است. جان عالم به فدایت، حسین جان رها کن این دو قربانی کوچک را. خسته می شوی.
 از خستگی و خمیدگی توست که پاهایشان به زمین کشیده می شود. رهایشان کن حسین جان اینها برای همین خاک آفریده شده اند.
 آنقدر به من فکر نکن. من که این دو ستاره ی کوچک را در مقابل خورشید وجود تو اصلا نمی بینم. وای وای وای! حسین جان! رها کن اندیشه ی مرا.
زینب!  کاش از خیمه بیرون می زدی و خودت را به حسین نشان می‌دادی تا او ببیند که خم به ابرو نداری و نم اشکی هم حتی مژگان تو را تر نکرده است. تا اچ ببیند که از پذیرفته شدن این دو هدیه چقدر خوشحالی و فقط شرم از احساس قصور بر دل چنگ می زند. تا او ببیند که زخم علی اکبر، بر دل عمیق تر است تا این دو خراش کوچک. تا او... اما نه، چه نیازی به این نمایش معلوم؟ بمان! در همین خیمه بمان! دل تو چون آینه در دست های حسین است. این دل و‌دست های حسین! این قلب تو و‌نگاه حسین!

آفتاب در حجاب


پ.ن: امکان نداره کتاب رو ‌نخونید و‌ مثل مجالس روضه اشک نریزید. عالی بود کتاب... عالی بود، خدا به قلم نویسنده اش برکت بده 
پ.ن۲: کتاب شرح وقایع پیش از کربلا ، در کربلا و بعد از کربلا است از زاویه ی دید زینب کبری سلام الله علیه و با اسناد تاریخی متقن

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۵۲
راهی به سوی نور

#احضاریه

#علی_موذنی


این هم جزء عجایب است که علی خود زنده و حیّ و حاضر باشد، اما برای یاران رسول خدا که از تشخیص حق از باطل عاجز مانده اند، عمار یاسر معیار شود. وقتی روایت های مربوط به عمار را می خواندم، برایم این سوال پیش آمد که چطور می شود بعضی اصحاب پیامبر روایت حضرت را در خصوص عمار به یاد داشته اند، اما آنچه را که او بارها به صورت های گوناگون درباره علی فرموده، فراموش کرده اند؟ به یاد دارند که پیامبر فرمود، عمار را ستمگرانی می کشند که بر باطلند، اما به یاد ندارند که فرموده علی و اصحاب او حق اند. حق با علی است. هرجا علی باشد، حق نیز آنجاست.

نکته ی شگفت و تاثیر بار این که برای تشخیص حق از باطل به آنچه عمار می گفته و بر آن تاکید می ورزیده، توجه نداشته اند یا به این که در جبهه ی چه کسی و علیه چه کسی می جنگیده، دقت نمی کردند. فقط منتظر بوده اند ببینند عمار توسط چه کسی و کدام جبهه کشته می شود! 

پ.ن: قلم علی موذنی‌ رو‌بعد خوندن کتاب«نه آبی، نه خاکی» شناختم و بسیار دوست داشتم.

این کتاب هم خوب بود، ولی نه به اندازه نه آبی! 

پ.ن۱: هر چه معرفت بالاتر، محبت بیشتر، کتاب ترغیبم می کرد برم تو خط مطالعات جدی این طوری...

پ.ن۲: یکی دوتا ان قلتم به داستان هست...مثلا قضیه حضور نیافتن عبدالله ابن جعفر رو من تا الان یه شکل دیگه خونده بودم! و فکر می کنم اون شکل متقن تر باشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۷ ، ۲۱:۵۶
راهی به سوی نور