#روش_نقد
جلد اول
#علی_صفایی_حائری
نقد هدف ها و نقد مکتب ها
...گفتم: هستی، تمام هستی یک درخته...
میوه ی درخت هستی تویی...
همه ابر و باد و مه و خورشید و فلک به تو ختم میشه. زمین و نفت و طلا و الماس ها، ریشه ها و ساقه ها و شاخههای تو هستن. همه اون ها مال تو هستن. تو مال کی هستی؟ تو خودتُ سرشاخهها میذاری تا بپوسی؟ خودتُ احتکار می کنی و یا این که دوباره پای ریشهها و خاکها میریزی و برای چیزهایی که مال تو هستن و برای تو هستن، برای اون ها خرج می کنی؟
گفتم: همه اون ها کمتر از تو هستن،همه اون ها وقتی کامل شدند به تو می رسند. تو میوهای. خودتُ داشته باش... برای مرده ها، برای میرنده ها خرج نکن. اون ها برای تو هستند تو برای آنها نباش... تو ادامه داشته باش... تا اون ها هم ادامه پیدا کنند...
گفتم: اگر بخواهی ادامه پیدا کنی، اگر بخواهی حرکت کنی، آن وقت باید از راه خبر بگیری، اون وقت باید راهنما بگیری... اون وقت باید از همین زمین ها و ریشه ها و شاخه ها، آذوقه برداری، که همیشه راه هست و کار تو رفتنه. کار تو تحرّکه، نه تنوع.
گفتم: تنوع شکل عوض کردنه، بزک کردنه، اما تحرّک راه افتادنه...جلوه پیدا کردنه...
کسی که فهمید چقدر است، کسی که ارزش خودش را شناخت، به راحتی میتواند هدفش را انتخاب کند و از تنوع ها به حرکت ها رو بیاورد.
پ.ن: ابتدای کتاب یک تعریف جامع از معنای نقد داره که بعدش متوجه میشی خیلی از انتقادها، نقد نیست بلکه توجیه و بی خبری و وراجی و نزدیک بینی هست(کلماتی که خود استاد برای این مدل نقد به کار بردن)