راست می گفت، وقتی فقط برای حمایت از این کشور و آن کشور، حمایت ار این فرد و آن فرد، اعتراض به این جنگ و آن جنگ ، توهین به این امام و آن امام رگ گردنمان باد می کند، وقتی یادمان می رود قبل از اینکه دانشجو باشیم، دبیر فلان و بهمان باشیم، عضو جامعه ی فلان باشیم، یا انجمن فلان صنف، بسیجی باشیم یا عضو فلان تشکل، قبل از همه ی این ها مردمیم و قرار است برای مردم کار کنیم، وقتی این اتفاق ها افتاد، نتیجه ی طبیعی اش می شود اینکه مردم، خود را و دغدغه هایشان را جدا از ما بدانند.
چه می شود که هیچوقت برای اعتراض به معاش و اقتصاد مردم، برای گرانی ها و امثالهم هیچتجمعی را بر گزار نکرده ایم؟
چرا یکبار یک حرکت هماهنگ و سراسری و متقن و فکر شده برای پیگیری فرمان اقتصادی هشت ماده ای رهبر جامعه به سران قوا انجام ندادیم، چرا یک بار دادمان در نیامد که اهالی قوای سه گانه، ۱۷سال گذشت، بسم الله، گزارش دهید، چه کردید با فرمان های ابلاغ شده؟
چه کردید برای مقابله با «فریاد و نعره های مخالفانه ی متضررین مبارزه با فساد»؟
«افراد مطمئن در دولت و قوه قضایی»، جواب دهید، آیا «بدون تبعیض»، «بدون شعار و تبلیغات»، با «پرداخت به ریشه ها به جای ضعفا» با مفاسد مبارزه کردید؟
«همکاری های وزارت اطلاعات و سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات» برای این مبارزه به کجا رسید؟
بی عرضگی من و ما است که این فرمان، ۱۷سال در بایکوت ماند و صدایمان در نیامد...
امروز سالگرد ابلاغ آن است، کاش مرورش کنیم تا قبل از آن که به کل فراموش شود.