راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

#ما_طلبکاریم

#نعیمه_اسلاملو / #محمدحسن_زمان_وزیری

 #انتشارات_تلاوت_آرامش

 

 

و "ما طلبکاریم" از تفکری که بدون در نظر گرفتن انسانیت زن، او را تنها در جسمش خلاصه کرده و برای بهره‌جویی و سود‌جویی هر چه بیشتر، او را وارد عرصه رقابت‌های سنگین و بی‌حد و مرز بر سر زیبایی‌های جسمی و جنسی‌اش می‌کند.

و بدیهی‌ترین حقوق‌اش را که هماهنگ با فطرت و خلقت ویژه و ارزشمند زن و مایه آرامش اوست از او سلب می‌کند

و در آوارگیِ زن میان فلسفه بی اساس و بنیان غرب و دنیای مادی، تنها حقیقت فلسفه الهی است که می‌تواند روشنای راهی دقیق برای سعادت و خوشبختی یک #زن باشد.

حقیقتی که خود، گاهی زیر نگاه‌های افراط‌گرایانه و منحط، پنهان مانده و شاید کمتر به آن پرداخته شده‌است.

و اکنون وقت آن رسیده‌است که جایگاه واقعی زن را بازیابی، معرفی و مطالبه کنیم

زیرا این ما هستیم که با اندیشه‌های ناب الهی از اندیشه‌ی تحقیرکننده غرب در مورد زن طلبکاریم!

 

پ‌ن) این کتاب،با ذکر نظرات و عملکرد غربی‌ها درباره زن و دیدگاه اسلام و انقلاب اسلامی در این زمینه،

در پی مقایسه‌ی این دو نگاه به زن و جایگاه و کرامت اوست

و نتیجه گیری را به مخاطبان واگذار کند.

پ‌ن) این موضوع انقدر مهم و زیربنایی هست

که بهش زیاد پرداخته شده در غالب تبلیغات، شعارها ، مقاله‌ها و جنبش‌ها ، تهاجم فرهنگی و شبهه پراکنی و ...

و معمولا تا اسلام میاد دیدگاه خودش رو روشن کنه براشون، هجمه‌های شدیدی رو در پی داره

و بهش حمله میکنن

تا ذهن‌ها از پوچیِ محتوا و ادعای اون‌ها منحرف بشه

(شنیدی میگن بهترین دفاع حمله‌‌س؟)

و حقیقت متعالی اسلام تو این زمینه هم مورد غفلت و تحریف واقع بشه.

اینه که چه در غالب ادم جست‌جوگر،

چه ادم پایبند،

چه ادم مخالف به این مبانی 

باید مطالعه و تحقیق کرد

منصف و حق‌جو بود

تا راه روشن بشه ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۴۲
راهی به سوی نور

بنام او
و به یاد سردار بی دست...

نمی‌گذارند داغ کهنه شود، فروکش کند، بعد زخم بزنند...
البته تقصیر آن ها نیست، داغ تو کهنه نشدنی است.
 فلسفه «لا تبرد ابدا» همین است. در صفین نبودیم ولی زجر علی را حس کردیم از بی بصیرتی.
 تاریخ کم به خود ندیده از این قبیل سیاست های پوچ و کپک زده. پیش از این خوانده بودم اما تازه می‌فهمم شمشیر بر گردن علی بگذراند و به مالک بگویند برگرد یعنی چه؟
مالکی که مرد میدان بود! 
مالکی که در یک قدمی معاویه شمشیر به دست هایش التماس می کرد برای فرود...
و مرد میدان برگشت و کار به مذاکره کشید.
ای کاش مالک برای مذاکره می رفت. ای کاش مرد میدان را برای دیپلماسی پیش می فرستادند.
اما زخم خوردند از این دیپلماسی های بی مرد میدان و این میدان های بی دیپلمات!
غرض باز کردن زخم ناسور تاریخ نیست. همه می‌دانیم چه شد. همه می‌دانیم که ابوموسی اشعری ها چگونه به عمروعاص ها باج دادند و سقوط کردند. همه می‌دانیم مالک ها ساکت ننشستند جز به شهادت، همه می‌دانیم کمر علی (ع) را داغ مالک خم کرد. همه می‌دانیم آن تیغی که آن روز بر گردن معاویه فرود نیامد در محراب با فرق علی (ع) چه کرد، چگونه زهرش را به جگر سوخته حسن(ع) ریخت. در کربلا شرمش آمد که گلوی حسین را ببرد، اما برید...
دنیا اینگونه است، «فسیروا فی الارض های» قرآن اینجا به کار می آید. که بروی ببینی چه گذشت بر سر ملت هایی که از خوف حق طلبی به پشت میز های مذاکره پناه بردند...

 


حاج قاسم؛ روحت شاد، مرد میدان! 
چه نعمتی بودی نمی‌دانستیم
چه امنیتی بودی درک نمی کردیم
چه تسلایی بودی نفهمیدیم
« تعز من تشا» معنی اش تو بودی! 
 اشک هایی که از جان دل می جوشید. وای به حال آنکس که «تذل من تشا» شود!
 حتما که دشمن تمنا داشت حتی شده امان نامه برایت بفرستد که دست از میدان بکشی؛ حتما که هر چه می خواستی دو دستی تقدیمت می کرد اگر کمی از گره ابرو هایت باز می کردی...
اما شما یک عمر نوکر دربار علمدار کربلا بودی...شما سیراب از عشق ابالفضل بودید،
و آنکس که درس ادب نزد عباس بن علی (ع) آموخته باشد امان نامه ی دشمن را پاره خواهد کرد.
و جالب اینجاست، انگار که دیپلمات های میدان رمیده فراموش کرده اند؛
همان کروات زده های پشت میز مذاکره که با لبخندی مهربان در انتظار صلح جهانی هستند، همان ها شبانه شما را به خاک و خون کشیدند تا میدان از مرد ها خالی شود و فرصت جولان برای نامرد ها پیدا شود.
اما هیهات که قواره ی نامردان به میدان حق طلبی نمی خورد و
هیچگاه زمین خدا از مالک های علی دوست خالی نخواهد ماند...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۵:۱۲
راهی به سوی نور