راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




تصور کن که محمدرضا گلزار نباشه....

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۰۱:۴۴ ق.ظ

چند سالی هست که به واسطه ی علاقه ام و خب بیشتر ضرورت! با بچه های نوجوان کار می کنم و طبیعتا پیگیر اخبار و اتفاق های مرتبط با اون ها هم هستم.

چند وقت پیش یه کلیپی خیلی دیده شد و اون واکنش چند دختر نوجوان به تصور مرگ محمدرضا گلزار بود.

اینکه هدف نهایی این برنامه چی بود و سوال چه جایگاهی داشت و... نمی دونم چون کامل اون برنامه رو ندیدم.

اما همون یه تیکه خیلی مسخره شد و کلی به ساده دلی این بچه ها خندیدن.

راستش واکنش اولیه ی منم همین بود.

ولی بعد احساس کردم اگر این سوال در مورد قهرمان فعلی زندگی من می‌شد چی؟ من چه واکنشی داشتم؟

و جوابم این بود که قطعا بیشتر از این ها گریه می کردم ( در سنی که دیگه نوجوان هم نیستم!) 

پس اصل این موضوع که حتی تصور نبود یه قهرمان برای ادم، تلخ و غیرقابل تحمل باشه به نظر من مسئله ی این کلیپ نیست.

اصل داستان انتخاب اون قهرمان هست...(که اصلا کاری هم به مصداق گفته شده ندارم، بحث من معیارهای انتخاب قهرمان هست).

 

یادم میاد دوران راهنمایی، مُد بود که هر کی از یه بازیگری، فوتبالیستی، خواننده ای باید خوشش میومد و براش می مُرد؛)

اسمش رو ( معمولا حرف اول اسم و فامیل رو) روی تخته می نوشت،با غلط گیر روی بند کوله پشتی و میز و.. هک می کرد و عکس و کلیپ و پوسترش هم در گوشی های قاچاقی اون موقع می داشت!

من اما حس متفاوت بودنم باعث میشد بگم عمراً من از این کارا کنم و کلی بقیه رو مسخره می کردم و هیچ کس هیچ اول اسم و فامیلی از من ندید:)

اما راستش منم یه خواننده ی خارجی رو دوست داشتم، چون چهره ی زیبایی داشت و اون موقع فکر می کردم مشهور بودن مساوی موفق بودن هست و خب از نظر من اون موفق و خوشبخت و... بود.

این موضوع همون چندسال راهنمایی تموم شد و من واقعا یادم رفته بود که همچین کسی رو دوست داشتم(الان می فهمم که اسمش دوست داشتن نبود و صرفا جوگیر شدن بود)، تا اینکه این کلیپ رو دیدم. با یه جستجوی اینترنتی متوجه شدم چند وقت قبل طرف مُرده! بر اثر مصرف زیاد الکل هم مرده و من اصلا نفهمیده بودم، بدون اغراق حتی بعد که فهمیدم ذره ای ناراحت هم نشدم! حتی یه لحظه...

چی شد؟ 

هیچی

فقط ویژگی های قهرمان زندگی من واقعی تر شد 

و همین تغییر معیار و ملاک باعث شد حتی مرگ واقعی اون آدم برام ناراحت کننده که نباشه هیچ حتی از مرگش با خبر هم نشم..

 

این معیارها چطور برای من تغییر کرد؟

نه یک شبِ 

نه با خواهش و تمنا

نه با زور و تحکم ...

 

با یاد گرفتن ضرورت فکر کردن و چطوری فکر کردن، با به چالش کشیده شدن داشته هام توسط خودم 

با فرصت پیدا کردن، برای رسیدن به سوال های مهم تر زندگی و بعد دنبال جواب رفتن هام.

سوال هایی که کنکور و درس و گوشی و فلان فضای مجازی و فلان مد پوششی و دغدغه ی عقب نیوفتادن های الکی مانع فکر کردن بهش شده بود و تا خودت رو نکشی بیرون و از اونجا به زندگی نگاه نکنی برات این جنس سوالات ایجاد نمیشه....

 

تنها کاری که میشه برای این نسل و این موضوع کرد، کمک به فعال شدن قوه ی تفکر نوجوان هاست

همین...

کاری که متاسفانه آموزش پرورش ما در خاموش کردنش استاد هست! 

در دادن جواب های قبل سوال...

در مشغولیت های بیهوده به جای پرداختن به مباحث مهم زندگی....

نظرات  (۳)

سلام مومن. جزاکم الله خیرا

 

خیلی شفاف و صادقانه فرمودید و این جای تقدیر داره...

 

بنه اون کلیپ را ندیدم ولی از دورشنیدم(لبخند)

نوجوانی سنی هست که افراد به دنبال قهرمان می گردند. طبیعت این سن هست...حالا کافیه اون قهرمان یه کم هم با خواسته های اون نوجوان بخونه....

دیگه میشه الگوی بی برو برگرد...

 

همه ماهائی که مرحله نوجوانی را طی کردیم، خواه ناخواه در جایگاهی قرار می گیریم که به عنوان الگو سنجیده میشیم...اگه مورد پسند بود که فبها وگرنه دیگه حنای ما رنگی نداره(لبخند)

 

منظورم اینه که همه افراد جامعه مسئولند در قبال نسل های بعدی...

 

بزرگی در مورد امام سجاد سلام الله علیه و آله صحبت می کرد...

می گفت معاویه لعنت الله علیه، 40 سال حکومت کرد و در این مدت سه کار مهم را پایه ریزی کرده بود:

1. کسی حق تفسیر قران نداره مگر اینکه از معاویه و امثالهم بپرسه...

2. کسی حق صحبت از اهل بیت رو نداره

3. اگه کسی اهانتی به اهل بیت کرد، مورد تشویق قرار می گیره...

 

حالا امام سجاد در این شراط خفقان چه کرد؟

در هر دعائی که از امام مونده، یه صلوات داخلش هست....اللهم صل علی محمد و آل محمد

تفسیر می گفت...قرآن را با صدای بلند می خواند...

هر حدیثی که می گفت، اشاره می کرد که مثلا این حدیث را پدرم از پدرش و او از رسول خدا شنیده...

یعنی پیامبر و ائمه قبلی را معرفی می کرد که مردم بدونند که واقعیت این اشخاص چطوری بوده...اون چیزی نیست که رسانه های اموی تبلیغ کردند...

و همین امر سبب می شد که افرادی مثل ابوحمزه ثمالی پرورش پیدا کردند...

در واقع امام سجاد در همین شرایط خفقان، چهل سال تلاش کرد و شاگردانی تربیت نمود که هر کدوم یه وزنه بودند....به عبارتی کادر سازی کرد...

 

حالا ما چرا با همه این ابزاری که در اختیار داریم، نتونیم چنین کاری انجام بدیم؟

معلم در حد خودش، من نوعی در حد خودم و دیگری هم در حد خودش...

 

 

 

خدا شهیدتون کنه به حق حضرت ابوتراب

یا علی

پاسخ:
سلام علیکم
درست می‌فرمایید و متاسفانه انگار دوران گذار بودن این سم باعث شده خیلی هم براش برنامه ریزی نشه.

چه نکات خوبی رو بهمون گفتید،واقعا جالب بود و تازه برای من


سلام رفیق دغدغه مند...

چطور میشه بچه‌ها رو به فکر واداشت؟

آموزش پرورش که خیلی داغونه، هیچ توجهی به رده سنی مخاطب و نیازهای مخاطب نمیشه

مثلا چرا تو دبستان نباید بخش مهمی از تحصیل بچه‌ها از طریق بازی پیش بره؟ بچه طفل معصوم رو می‌بریم می‌نشونیم ذوی نیمکت‌های خشک و دفترهای سفید و میگیم: بخون! بنویس!

تفریح و ورزش هم فقط برای دو زنگ تو هفته است نهایتا، که اونم باز معمولا مقرراتیه و باید هرچی معلم میگه گوش بدی!

خوبه ها، ادب خوبه، توجه به مقام معلم خوبه، ولی به شرطی که برنامه ما برای بچه‌ها مطابق اقتضای سنشون باشه بعدش میتونیم متوقع باشیم که به اون برنامه پایبند باشن!

 

یا مثلا نوجوان، چرا نباید درباره خییییییلی از مسائل باهاش حرف زده بشه و چرا نباید یه سری زنگ مدرسشون اصلا مختص گفتگوی ازاد باشه، بچه‌ها حرف بزنن، نظر بدن، تخلیه بشن، احساس کنن شنیده میشن و فکر کنن... بعد حالا معلم نتیجشو به سمت خوبی اداره کنه‌.

و نمیدونم کلا این جنس حرف‌ها رو باید به کی گفت؟

 

پاسخ:
سلام و تبریک ایام ربیع

به نظرم تفکر یه موضوع نیست، یه رویکرد هست و نیاز داره که درست فهمیده بشه و یاد بگیریم تا بتونیم به بقیه هم یاد بدیم.
مشکل اینکه ماها به عنوان کسانی که میخوان نسل بعد رو تربیت کنند هم این کار رو بلد نیستیم، چه برسه به نوجوانِ بنده خدای محروم از این منابع...
 
چون یه رویکرد هست، به خاطر همین میشه هرجایی فعالش کرد. یکی در قالب معلم جغرافی، یکی در قالب خواهر یه نوجوان، یکی در قالب والدین و یکی در نقش معلم و... 

در رابطه با سیستم فشل آموزش پرورش هم که دیگه هیچی! حق دارید.

این جنس حرف ها رو به هم بگیم!  بذاریم بشه دغدغه هایی که درد ایجاد می‌کنه؛ شاید از شدت ابن دردها بلند شدیم و طرحی نو درانداختن:)

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

هم میهن ارجمند! درود فراوان!

 با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن

"وب بر شاخسار سخن "

هر ماه دو یادداشت ملی میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.

خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.

 

آدرس ها:

 

http://payam-ghanoun.ir/

http://payam-chanoun.blogfa.com/

 

[گل]

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی