انَّ معی ربی، سیهدین
مدت هاست که در قسمت توضیحات نمایه ام این را نوشته ام:
«إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ»
آن زمان صرفا چون حضرت آقا خیلی تکرار میکرد از آیه حس خوبی می گرفتم، بعدها که تدبرش را خواندم و شأن نزولش را و قبل و بعد آیه را نگاه کردم دیدم عجب آیه ی دل گرم کننده ای است.
صحنه را تصور کنید:
آنجا که تهِ تهِ تهِ ناامیدی قوم موسی رسیده، موقعیت را فرض کنید، زمانی که روبه رویت دریاست و پشت سرت فرعون. انتهای امید. آنجا که اصلا راه نجاتی به طور منطقی نمی تواند باشد،همراهان موسی (ع) گفتند:
فَلَمَّا تَرَـٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ
به درک واصل شدیم. به زبان امروزی اش میشود، بدبخت شدیم!
چه کسانی این را میگویند؟
کسانی که تهدیدهای وحشتناک فرعون برای ایمان آوردنشان به موسی ع متوقفشان نکرد، کسانی که تهدید و تطمیع و تزویر مانع ایمانشان نشد. اما در این صحنه واقعا انگار به بن بست رسیده اند.
حالا زاویه ی دوربین را می بریم روی حضرت موسی (ع)، در جواب چه میگوید؟
قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ
هرگز
هرگز را با اطمینان هم میگوید.
جمله ی بعدی اش هم آنقدر تاکید دارد که به فارسی انگار چندبار حتماً حتماً حتماً گفته باشی، یا خیییییییییلی را با چندین «ی» نوشته باشی، طوری جمله اش را می گوید که از «اگر» و «شاید» به دور باشد...
کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ
معیّتِ ربّ ام همراهم هست و هدایت میشویم...
حالِ این روزهایمان همچین کلامی را نیازدارد که دائم در ذهن و رفتار و عکس العمل هایمان تکرار شود.
حالی که مطمئن باشیم به رب داشتن و معیّتش و هدایتش.
دلمام گرم باشد
گرمِ گرمِ گرم
و همین آرامش بعد این صحنه، باعث شده که این عبارت طی چندین سال از توضیحات نمایه ام کنار نرود.
چه طور ؟ نمی دانم
چه زمانی؟ نمی دانم
توسط چه کسانی؟ نمی دانم
جواب خیلی از چرا و چطور های دیگر را هم نمی دانم.
ولی به کتاب خدا ایمان دارم و به موسیِ کلیم الله مؤمنم...
*«إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ»*