راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

#اکنون

#فاضل_نظری


گرچه مسجد را گروهی با تجمل ساختند

اهل دل میخانه را هم با توکل ساختند

عشق جانکاه است یا جان‌بخش؟حالا هرچه هست

عشق‌بازان بین مرگ و زندگی پل ساختند

سقف آگاهی ستونی جز "فراموشی" نداشت

این بنا را خشت بر خشت از تغافل ساختند

بی سبب مهمان‌نواز مجلس ماتم نبود 

این "گلابِ تلخ" را از "گریه‌ی گل" ساختند

روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود

از همان آغاز ما را کم تحمل ساختند ...


پ‌ن) هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت

عمری که حرام تو شد ای عشق حلالت!


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۰۲
راهی به سوی نور

#رهایی_از_تکبر_پنهان

#علیرضا_پناهیان


آدمیزاد موجود زرنگی است، می داند اگر قیافه بگیرد هیچ‌کس او را تحویل نخواهد گرفت. لذا در ظاهر تواضع می کند و برای کسی قیافه نمی گیرد ولی در واقع قلبش پر از تکبّر است. افرادی که قلبشان پر از تکبّر است، ولی به ظاهر افراد مهربان و‌بعضا متواضعی هستند را باید از طریق نپذیرفتن حق شناخت. امام صادق (ع) می فرمایند:« به درستی که تکبّر چیزی نیست جز انکارکردن حق.»

بین سختی کشیدن و‌تکبّر چه رابطه ای وجود دارد؟ سختی کشیدن چگونه تکبّر را از بین می برد؟ سختی ها موجب می شود انسان ناتوانی خود را درک کند و با همه ی دارایی ها و توانایی هایش، نیاز خود را به دیگران و به ویژه نیاز خود را به خداوند متعال بیشتر دریابد.

پ.ن۱: کلا انَّ الانسان لَیَطغی، أن رآهُ استَغنی(انشقاق ۶)/ بلای همگانی است و‌تقریبا به جز انگشت شماری استثناء ندارد. فقط میزان و بروزات آن متفاوت است. نشانه هایش را در خودمان ببینیم!

پ.ن۲: مرز کمی است بین عزت نفس و تکبر!

پ.ن۳: حب اهل بیت(ع) و ولیّ زمان از راه های جلوگیری تکبر است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۰۲
راهی به سوی نور

سریال رو نمی بینم ولی خانواده پیگیرش هستند، داشتم از جلوی تلویزیون رد می شدم که یه صحنه ی کوچیکش رو دیدم، شروع کردم به سوال پرسیدن:

- چرا باهاش اینطوری حرف زد؟

-چرا دختره اینکارو کرد؟

-مگه شوهرش فلانی نبود؟

- فلانی پس چی شد و...



من هیچی از کل سریال نمی دونستم، نمی دونستم قبلش چه اتفاقایی افتاده و چی شده؟ نمی دونستم بعدش قراره چی بشه؟ درباره ی هیچ کدوم از نقش ها و کاراشون هم اطلاع نداشتن، با همین یه سکانس انتظار داشتم کل سریال رو بفهمم، انتظار داشتم تو همین یه صحنه علت همه ی رفتارا برام مشخص بشه، انتظار داشتم درباره ی همه شخصیت ها و ویژگی هاشون مطلع بشم...


به نظرم نسبت ما با عالم هم همینطوریه...

ماها همیشه یه بخش کوچیکی از این سناریوی نوشته شده رو دیدیم، ما ها گاهی بدون اطلاع از قبل و بعد ماجراها تو زندگیمون چرا چرا کردیم.

کارگردان اصلی همه ی نکته ها رو می دونه، و چون بی عیب و نقصه حتما هیچ ضعفی هم در  فیلمش نیست. ولی ماهایی که کل رو درک نکردیم دائمادرحال نق زدنیم.



ولی منابع موثق خبری از غیب داده اند:


وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ

ﻭ ﻣﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺯﺑﻮنیﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻯ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺩﻫﻴﻢ و ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﻣﺮﺩم ﻭ ﻭﺍﺭﺛﺎﻥ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ .(سوره مبارک قصص5)

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۱۳
راهی به سوی نور

عذرخواهی می کنم از ارسال این تصویر*...

(با وجود محو کردن عکس، اما من تصویر رو حذف کردم، توصیف تصویر در کانال اصلی، زن و مرد عریانی  که فقط شلوار لی پوشیدن!)


گفت: من آزادی ندارم در کشورم. من که نخواستم لخت بگردم! این روسری کلافم می کنه، این مانتو اذیتم می کنه. اما خودم حد خودم رو می فهمم...


گفتم: واقعا فکر می کنی اگر قانون پوشش برداشته بشه، حکومت منهای حراست از احکام دینی بشه و سلیقه شخصی وارد اجتماع بشه، همه حدشون رو میفهمن؟


گفتم: شما راضی میشی به نبود یه روسری و یه مانتو، شاید یکی دیگه به کمتر از این راضی باشه، شاید حیا و پوشش برای هرکس حدش یه نظر و سلیقه شخصی باشه. اون وقت چه جوری می خوای خودت و همسرت و فرزندت رو تو این جامعه ای که مرز حیا نداره حفظ کنی؟


ببین غرب راه رفته است... حد رو که برداری، انسان هایی هستند که رعایت حد ندارند... تا می رسن به جایی که هم به خودشون هم به بقیه آسیب بزنن...

وقتی آمار تعدی به زنان یا خیانت و فروپاشی خانواده در غرب زیاد میشه شروعش از حد نشناختن در همین مقولاته.


اگر حکومت دینی نباشه، همین میشه... هیچ چهارچوب الهی انسانی برقرار نمی مونه با این توجیه بی منطق برخی که: من این حد رو قبول ندارم...


*تصویر تابلوی تبلیغاتی شلوار لی و کیف همراهش در فرانسه بود


@ninfrance

پ.ن: کانال تا انتهای افق در بله هست. مطالب ارسالی از یک دانشجوی ساکن فرانسه هست،  دوست داشتید دنبالش کنید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۳۴
راهی به سوی نور

#دعوا_سر_اولویت_است

#سید_علی_اصغر_علوی



اگر هر شب،‌مجلس روضه برگزار کنید، حتی نیم ساعت، استقبال نمی شود. چرا؟ چون احساس نیاز نمی شود. در جبهه، چون احساس نیاز می شد، هر شب و همیشه روضه و‌هیئت بود. فاصله خود را با شهادت چقدر می بینید؟ رزمندگان در جبهه، هرآن ممکن بود شهید شوند. پس به روضه نیاز داشتند. روضه و هیئت یک نیاز است. طوری زندگی کنید که نیازمند روضه باشید. «حیات» به معنویت نیاز دارد. باور کن! جنگ است و شما برای رضای خدا قلم برداشتی تا به جنگ دشمن بروی. هر مقاله، هر مصاحبه و هر پرونده، واقعا شروع یک جنگ با دشمن است. خیلی بیشتر از این ها اثر دارد. «مداد العلما افضل من دماء الشهدا» حتی! اگر این طور شد، هر هفته جمکران رفتن لازم است.‌معنویت لازم است. واقعیت آن است که...

 اصلا می دانید چرا علوم انسانی مثلا اقتصاد امروز ما نمی تواند مشکلات خود را حل کند. ولی رزمندگان توانستند؟ مثلا فتح خرمشهر ۱۳۶۱ ناممکن بود، ولی شد. حل مشکلات اقتصادی خرمشهر امروز ناممکن نیست، اما نمی شود! استادان و مسئولان نمی توانند.چرا؟ چون بلاشک و شبهه، باید استاد اقتصاد ما شب زنده داری کند تا خدا مشکلات اقتصادی خرمشهر را حل کند! ما کم گذاشتیم. شما کم نذارید. برای خدا وقت بذارید، برای زندگی وقت پیدا می شه.

پ.ن: برای خدا وقت بذاریم، برای زندگی وقت پیدا می شود

پ.ن۲: دعوا بر سر اولویت است و این اولویت شناسی سخت ترین کار دنیاست به نظر!

پ.ن۳: نویسنده مجموعه کتاب هایی با محوریت کربلا دارد که یکی از یکی قشنگ تر است. پیشنهاد می کنم بخونید حتما.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۱۲
راهی به سوی نور

#هفت

#محسن_صادق_نیا

بر اساس زندگی شهید سر لشگر مصطفی پژوهنده، فرمانده گردان ۱۸۳ تکاور لشگر ۵۸ ذوالفقار


بهداری از زخمی ها پر بود. صورت های خونی، دست های جدا شده، پاهای آویزان و... بوی الکل مشامش را پر می کرد. تازه متوجه برانکارد کنار تختش شد و آن ملحفه ی سفید. با خودش گفته بود:

«خدا رحمتش کند. چه قد و هیکلی داشته!»

بازویش مور مور می شد. سرش را به سمت حجم زیر ملحفه برگرداند. شانه های پهن و پاهای بلند از زیر پارچه پیدا بود. برجستگی پوتین ها از انتهای برانکارد بیرون زده بود. کلمه ای به سرعت از ذهنش گذشت...

پ.ن: کتاب برگزیده ی سال ۱۳۹۲ در حوزه دفاع مقدس

پ.ن۲: اگر می شد یه جدول کشید و صفات خاص هر شهید رو توش علامت زد، به نظرم خانواده دوستی یکی از بیشترین فراوانی ها رو می داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۲۵
راهی به سوی نور

احتمالا برای نوشتن از اعتکاف دیر شده باشد،

اما از نظر من این سه روز آغاز است، باید احوال اعتکافت را بگذاری تا کم کم در طول یک سال دَم بِکشد. بزرگ شود،نم نم در عمق وجودت نفوذ کند.

راستش توقعم از اعتکاف رفتن نماز خواندن و‌روزه گرفتن و‌دعا کردن هایش نبوده هیچ‌وقت، اما هر سال به همین روال گذشته بود. امسال دلم یک تغییر بزرگ می خواهد، از اسفند برنامه ریزی اش را برای این تغییر کرده بودم، اسمش را هم گذاشتم گام سوم!

در همین سه روز بود که فکر می کردم خوابیدن های اینجای من چقدر بی دغدغه و راحت و دل چسب تر است تا خوابیدن های در خانه! و بعد فکر کردم چقدر خوب می شود هرچند وقت یکبار بیایی مسجد و بخوابی! 

باورتان بشود همین فکر مسخره باعث شد چند نکته ی جالب را درباره ی اعتکاف کشف کنم.

چه جالب که خوابیدن در مسجد مکروه است!و اما این روزها مستحب...

یک کار، دو حکم

و جالب ترش می دانی چیست؟ وقتی همین کار واجب می شود!

دو روز که آمدی، سومین روزش ماندنت با خودت نیست انگار، باید بمانی، یعنی خواسته اند که نروی.

تمثیلش برای من، آدمی است که انقدر پر شده است که آمده تا فقط خالی شود، آنقدر بگوید و‌بخواهد که آرام شود...

حالا نوبت صاحب خانه است.

دو‌روز تو حرف زدی، تو خواستی، تو‌دعا کردی، حالا بنشین پای صحبت های من، حالا قران بخوان، بخوان بخوان آنقدر بخوان که بالاخره در لابه لای یکی از آیه هایم جواب پیدا کنی.

که اگر بخواهی پیدا می شود

می خواهم از این به بعد برای هرکاری که می کنم حکم داشته باشم

حجت انجام دادن و ندادنش را بدانم

لابه لای همین صفحات هم باید پیدایش کنم

آمده بودم که تغییر کنم

که گام سوم زندگی ام را بردارم

که برایش برنامه بریزم

که...

حالا می فهمم

تنها راه تغییر،فعال شدن تفکر است

باید فکر کرد

باید ورودی های فکر را زیاد کرد

باید خوب دید! خوب شنید!...

و من آماده ام برای مواجه شدن هایم، برای موقعیت های جدیدی که باید یاد بگیرم روش مواجه شدن باآن ها را

و به یاد او و به اذن حاضر ترین ولیّ ناظرش

بسم الله الرحمن الرحیم

۰ نظر ۰۴ فروردين ۹۸ ، ۰۳:۲۹
راهی به سوی نور