راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۵ مطلب با موضوع «بحثـ آزاد :: پاسخ به سوال(شبهه)» ثبت شده است

عذرخواهی می کنم از ارسال این تصویر*...

(با وجود محو کردن عکس، اما من تصویر رو حذف کردم، توصیف تصویر در کانال اصلی، زن و مرد عریانی  که فقط شلوار لی پوشیدن!)


گفت: من آزادی ندارم در کشورم. من که نخواستم لخت بگردم! این روسری کلافم می کنه، این مانتو اذیتم می کنه. اما خودم حد خودم رو می فهمم...


گفتم: واقعا فکر می کنی اگر قانون پوشش برداشته بشه، حکومت منهای حراست از احکام دینی بشه و سلیقه شخصی وارد اجتماع بشه، همه حدشون رو میفهمن؟


گفتم: شما راضی میشی به نبود یه روسری و یه مانتو، شاید یکی دیگه به کمتر از این راضی باشه، شاید حیا و پوشش برای هرکس حدش یه نظر و سلیقه شخصی باشه. اون وقت چه جوری می خوای خودت و همسرت و فرزندت رو تو این جامعه ای که مرز حیا نداره حفظ کنی؟


ببین غرب راه رفته است... حد رو که برداری، انسان هایی هستند که رعایت حد ندارند... تا می رسن به جایی که هم به خودشون هم به بقیه آسیب بزنن...

وقتی آمار تعدی به زنان یا خیانت و فروپاشی خانواده در غرب زیاد میشه شروعش از حد نشناختن در همین مقولاته.


اگر حکومت دینی نباشه، همین میشه... هیچ چهارچوب الهی انسانی برقرار نمی مونه با این توجیه بی منطق برخی که: من این حد رو قبول ندارم...


*تصویر تابلوی تبلیغاتی شلوار لی و کیف همراهش در فرانسه بود


@ninfrance

پ.ن: کانال تا انتهای افق در بله هست. مطالب ارسالی از یک دانشجوی ساکن فرانسه هست،  دوست داشتید دنبالش کنید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۳۴
راهی به سوی نور

مقایسه می کنیم تا تغییر را اندازه بگیریم، تا جهت حرکتمان را نشان دهیم، اما برخی از مواقع خود این مقایسه ظلم و اجحاف است در حق یکی از طرفین مقایسه، مثلا زمانی که دو چیز در یک راستا نباشند و یا حتی با هم متضاد باشند. مقایسه وضعیت قبل و بعد از انقلاب در بسیاری از جهات از سنخ چنینن مقایسه است. اما چه کنیم که راه دیگری برای نشان دادن تغییرات نداریم.

حوزه نظام سلامت یکی از حوزه های مهم در نظامات هر کشور محسوب می شود که برای مقایسه ی آن شاخص های جهانی سلامت تعریف شده است. در سی و نهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، لازم دیده شده مرور کنیم آنچه بودیم و آنچه را در مسیر شدنش هستیم.


شاخص ها

دوران حکومت پهلوی

دوران انقلاب اسلامی

مرگ و میر نوزادان به هنگام تولد

111 نوزاد در هر 1000تولد

68/10نوزاد در هر 1000 تولد

مرگ و میر کودکان زیر 5 سال

174 کودک در هر هزار تولد زنده

36 کودک در هر هزار تولد زنده

مرگ و میر مادران به علت عوارض بارداری و زایمان

245 نفر در هر صدهزار نفر

3/20 نفر در هر صدهزار نفر

امید به زندگی مردان

8/55 سال

72 سال

امید به زندگی زنان

4/55 سال

76 سال

تعداد پزشکان

14.700 (9441 پزشک عمومی و 5259 پزشک متخصص) بر اساس آمار سال 56

93.000 (53.000 هزار پزشک عمومی و 40.000 هزار پزشک متخصص) بر اساس آمار 96

تعداد بیمارستان

547

805

مرکز بهداشت و درمان روستایی

1.500واحد (سال 1356)

2.914 واحد(سال 1390)

تعداد دانشگاه های علوم پزشکی

10

50

نرخ تولید دارو در داخل کشور

25%

97%

تعداد جمعیت تحت پوشش بیمه

1.800.000 نفر

65.000.000 نفر

 

علاوه بر موارد خلاصه شده در جدول بالا که گویای پیشرفت واضح و مبرهن در تمامی شاخصه های سلامت است، جالب است که بدانید در زمان پهلوی در بسیاری از شهرهای متوسط ایران، پزشک ایرانی وجود نداشت، و پزشکان خارجی از کشورهای هند و بنگلادش؛ آن هم با سطح علمی ضعیف و زبان غیر مشترک به طبابت می پرداختند. بسیاری از آب های روستا ها تصفیه شده نبود و مردم به بیماری هایی هم چون مالاریا و پیوک مبتلا بودند.

این در حالی است که امروز، ایران به قطب تحقیقات و فناوری سلامت و آموزش بهداشت در منطقه تبدیل شده است به طوری که نه تنها دیگر لازم نیست برای ساده ترین اعمال جراحی، بیماران به خارج اعزام شوند بلکه جذب توریسم سلامت را دارد. ایران رتبه ی نخست تولید دارو در سطح خاورمیانه را دارد و در بسیاری از زمینه ها همچون خودکفایی ساخت واکسن، تولید بیش از 97 درصد از داروها، ریشه کن کردن فلج اطفال، درمان پیشرفته بیماران کلیوی، چشمی و نازایی، دستیابی به روش های درمانی ژنتیکی نوین، سلول های بنیادین، نانوتکنولوژی و بسیاری از موارد پیشرفت کرده است.

هرچند می دانیم این پیشرفت ها همه ی آنچه باید می بود، نیست و برای رسیدن به اهداف عالی کشور راه بسیاری در پیش داریم، هرچند می دانیم در نظام سلامت فعلی مشکل داریم؛ اما بر خود واجب بدانیم که پایان سال های طولانی حکومت ناکارآمد و بی تدبیر بر کشوری بزرگ و قدرتمند و طلیعه ی دورانی دیگر نه از جنس گذشته، که از سنخ ایمان و عمل صالح را شاکر باشیم و همت کنیم تا سال های ارتجاع و عقب ماندگی را به دست صاحبان این سزمین جبران نماییم.

 

همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس    که دراز است ره مقصد و من نوسفرم... 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۳۸
راهی به سوی نور

«شما می دانید در سال 67، (منافقین) ۱۵هزار نفر را در خیاباهان ها قصابی کردند؟


نمی دانید که این کار را (تلاش برای تطهیر منافقین)می کنید. معترضین می گویند چرا کسانی که اینقدر کشتار کردند را اعدام می کنید ؟! این ها از کسانی دفاع می کنند که با بمب گذاری امثال شهید بهشتی را به شهادت رساندند.


در همان سال سه یا چهار هزار نفر را کشتند. منافقین کسانی بودند که تا سال 67 در خیابان ها می گشتند هر دانشجوی مذهبی که شناسایی می کردند و ظاهری مذهبی داشت را بدون اینکه سوالی از او بپرسند به شهادت می رساندند.


مغازه ها را می گشتند اگر عکس امام به دیوار بود، داخل آن مغازه نارنجک می انداختند. هر قانونی در دنیا می گوید مجازات این ها اعدام است. کسانی که از اعدامی های سال 67 دفاع می کنند دو دسته اند، یا طرفدار منافقین هستند یا از موضوع اطلاع ندارند.

جلاد

گروه های مسلحی که با سرویس های جاسوسی خارجی و صدام داشتند چطور قابل دفاع هستند؟ بچه های جهاد سازندگی می رفتند در روستاهای کردستان، این ها را میگرفتند و به خانه های تیمی میبردند و شکنجه هایی می کردند که روی ساواک هم سفید شد!


فقط در یک نمونه 20 نفر را گرفتند و در عروسی دختر خان منطقه سر این بچه ها را بریدند! این ها را نمی دانند بعد می گویند چرا اعدامشان کردند.»

شهدای تروریست

پ.ن: بابت انتشار تصاویر پوزش ولی اگه حقیقت رو نگیم جای جلاد و شهید و عوض می کنن

پ.ن۲: ماهیِ تو آب، نعمت وجود آب رو هرگز نمی فهمه

پ.ن۳: باور کنیم اگر سایه ی رهبرمان نبود اینجا یا شبیه سوریه بود،یا یمن،یا بحرین ویا....

پ.ن۴:خرمشهرها در پیش است

پ.ن۵:کسی راجع به سایه ی جنگ، مذاکره،مدافع حرم، برجام و یا...نظر خاصی نداره؟!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۰۸
راهی به سوی نور

#آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم_؟

نویسنده: #سید_محمدرضا_واحدی

ناشر: #تارونه


آخه دختر! اون خدایی که تو بهش اعتقاد داری، این قدر سخت گیر نیست و شرایط رو درک می کنه...خودش برای نمازی که نمی دونم چه خاصیتی داره،از ظهر تا غروب فرصت داده...بزار وقتی رفتی خونه،این پنج شش رکعت رو به کمرت بزن.

مریم خندید،قیافه اش با تمام دلخوری که داشتم، تو دل برو بود. پبشانی اش را چسباند به پبشانی من:

-پنج شیش رکعت،نه آباجی! هشت رکعت باید به کمرت بزنی...ها بعله...


داستان درباره ی پسری ارمنی است که براساس اتفاقاتی قبل از تولدش و زندگی در کنار مسلمانان به دانستن دین اسلام علاقه مند می شود...در این بین عاشق دختر همسایه شان نغمه هم هست و‌نمی خواهد که تغییر دینش به خاطر این عشق باشد...

داستان روند تغییر این دو نفر است...همانقدر که روبیک لحظه به لحظه بیشتر نزدیک اسلام می شود،نغمه دورتر می شود...

تا اینکه اتفاقی نغمه را وادار به دانستنی های بیشتر از زندگی اش می کند...

آقای سلیمان می شود من بخوابم؟

پ.ن: چیز خاصی به ذهنم نمیاد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۳۳
راهی به سوی نور

تجربه مربی گری برام خیلی درس و نکته داشت. از تجربه های شیرین و بعضا خنده دارش گرفته ( مثلا اینکه دانشجوهام فکر کردن من ترم بالایی افتاده ام! و منتظر استادشون بودن! یا اینکه آقایون دانشجو با دو برابر قد و سن، استاد صدات بزنن و خودت خنده ات بگیره!) تا اتفاقاتی که نگرانت و یا حتی ناراحتت می کنه.

پوسته ی استاد و شاگردی، پوسته ای جدا است از همکلاسی بودن و دوست بودن و آشنا بودن. وقتی بتونی اعتماد جلب کنی، اونوقت کلی حرف یواشکی هست که دنیای دیگه ای رو برات باز می کنه.

تجربه ای جدید از حس مسیولیتِی که هرگز تجربه اش نکرده بودی، نگران پرورشِ کنار آموزش بودنی که یه عمر نبودشو حس کردی،... و الان باید بیش از محتوای علمی حواست به راه و پیام این پرورش باشه.


استاد بودن سخته...

استاد خوب و موثر بودن سخت تر...


باید یاد بگیری خستگی های کارهای دیگه ات هرگز مانع راهت نباید بشه که هیچ، تازه  انگیزه بشه برای ادامه راه....

نباید فکر کرد و فکر کرد و همیشه زیر آب موند، نباید همیشه تو انتزاع موند. یه روز باید سرتو از آب دربیاری و بفهمی چطور می خواهی افکارت رو عینی اش کنی.. عینیتی که قطعا از تفکرات و وظایفت خارج می شه.

مگر نه اینکه انفاق پر کردن خلاء ها است.. خلاء های دانشگاه اسلامی که تا اسلامی نشه مملکت اسلامی نمی شه، دانشگاهی که مرکز تحولات جامعه هست کجاست؟

چرا انقدر ساده داریم از کنار این نهاد رد می شیم؟

نگاه کن! به اطرافت نگاه کن!

چقدر از دوستانت و آشناهات مسیر زندگیشون به قبل و بعد دانشگاه اومدن تقسیم شده؟

چقدر این تغییرات رو دیدیم و برامون مهم بوده؟

چرا فکر می کنیم در برابر این مادر و پدرهای فردا مسیولیتی نداریم؟ چرا این تلاش ها رو سطحی می دونیم؟

اولویت های فردی رو کاری ندارم. ممکنه یه روز به خاطر حفظ وطن و امنیت نظامی کشورم مجبور باشم دانشگاه رو در برهه ای رها کنم و برم دفاع کنم، ممکنه یه روز به خاطر حفظ خانواده و تربیت فرزندم در شرایط تزاحم و اولویت های زن بودنم نیاز رو جای دیگه تشخیص بدم؛ اما آیا علم و تسخیر مراکز علمی که اولین قدم تغییر نظام آموزشی فشل فعلی هست، اولویت امت حزب الله انقلابی ما محسوب میشه؟

سطحی نگری است اگر عینی، مصادیق ذهنی یمان را دنبال نکنیم....

 

 



پ.ن: آدم خوب به عقیده خوب داشتنه...عقیده هایی که توی تک تک رفتارهات معلوم باشه...

توی اخلاقت، رفتارت، نوع انتقاد پذیری و انتقاد کردنت، روی نحوه و کیفیت و هدف درس خوندنت، روی برخورد با خانواده و دوست و همکار و آشنات، توی اولویت بندی هات و...

نمیشه فکر کنی چون عقاید خوبی داری دیگه حله! پس کو نماد بیرونیش؟؟

پ.ن 2: استاد شهید مطهری به معنای واقعی استادم بودن. هرچقدر که بیشتر ازشون یاد می گیری بیشتر می فهمی چقدر نمیدونی...خدا بر درجاتشون بیفزاید ان شاء الله...شادی روحشون صلوات

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۰۱
راهی به سوی نور