راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۲۹۱ مطلب با موضوع «معرفی کتاب» ثبت شده است

ما تدبیر زندگی خود را 

به دست خدایی سپرده‌ایم

که قدرتش آرام‌بخش دل‌های ماست.

عالم اگر بر سر ما خراب شود، باز هم آرامیم چون دست قدرت خدا روی سرمان است. وظیفه ی ما بندگی است.

ما بندگی می‌کنیم.

خدا با تمام سربازهای زمینی و آسمانی اش

 محافظ ماست.

 ما تدبیرمان را به دست خدایی داده‌ایم

 که مافوق قدرت او قدرتی نیست.

 خدا هست 

خدا هست 

خدا هست

#بانو_اجازه

سبک زندگی حضرت زهرا (س)

#محسن_عباسی_ولدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۲ ، ۲۱:۵۴
راهی به سوی نور

ما به گونه‌ای با «مادری» و «همسری» و «خانه داری» برخورد کرده‌ایم که زنانی که به این سه جایگاه مقدّس بسنده کرده‌اند، عقب مانده خوانده شوند و کسانی که قید یکی از این سه جایگاه یا هر سه را برای رسیدن به موقعیت اجتماعی و شغلی زده‌اند، زنان پیشرفته معرّفی گردند.

 

ما را ببخش، مادری! از گناهمان بگذر، ای انعکاس رحمت پروردگار در روی زمین! تو تاج روی سر بودی؛ ولی ما تو را کردیم خاک زیر پا و حالا باید بنشینیم و برای هم ثابت کنیم زیبا بودن و والا بودن و گران بودن تو را.

ما را چه شده که دوست داریم «مادری» را کنار بگذاریم و برای چرک کف دست کار کنیم؟ تاج را زمین بگذاریم و برای دیگران کنیزی کنیم؟

عقل تجارتمان آب رفته که داریم مادری را به ارزان‌ترین قیمت و حتی رایگان می‌فروشیم. کاری کرده‌اند با ما که مادری را می‌دهیم و یک چیز هم رویش.

ما را ببخش، مادری! از وقتی تو خاک شدی، زندگی‌ها دارد با خاک یکسان می‌شود.

#آسمانی_نشان_آسمانی_بمان

#محسن_عباسی_ولدی

زن،خانه داری یا اشتغال

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۲ ، ۲۱:۵۳
راهی به سوی نور

دانستن، حق بچه‌هاست. ما بچّه ها را رها کرده‌ایم به امان تلویزیون و بازی‌های رایانه‌ای. مفت و مجانی، زمین ذهن و دلشان را سپرده‌ایم به کسانی که یا از الفبای تربیت خبر ندارند یا این‌که خوب بلدند بچّه‌هایمان را بی‌تربیت کنند.

ما باور نداریم که بچّه‌ها می‌فهمند و قبول نکردیم که دانستن، حقشان است. ولی دشمنان ما باور کردند و از غفلت ما برای کاشتن بذرهای مادّی گرایی در دل و ذهن بچّه‌هایمان، نهایت استفاده را کردند.

#دختران_آسمانی_و_سفیران_مهربانی

#من_دیگر_ما

کتاب سیزدهم

 

راه‌کارهای آماده کردن دختران برای ایفای نقش همسری و مادری

#محسن_عباسی_ولدی

#انتشارات_آیین_فطرت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۲ ، ۲۱:۵۲
راهی به سوی نور

من، مظهرِ مهر و محبّت خدای جهانیانم. کیست که از محبّت گریزان باشد که این چنین با گرزهای آهنین به جان من افتاده‌اند؟! همین‌هایی که سرِ سازش با من ندارند، بگویند پیش از آن که حتّی توان در دست گرفتن قلم را داشته باشند، در دامان پرمهر چه کسی شیره جان مکیده اند و قد کشیده اند!

دین نه، وجدان هم نیست که این چنین با نوک تیز قلمشان، به جان کسی افتاده‌اند که هستی‌شان را مدیون او هستند.

 دلم پر از دردهایی است که هر کدامشان برای آتش زدن شهری کافی‌است.

 شده ام نشانه عقب‌ماندگی. کاش کسی می‌گفت زیر سقف کبود این آسمان، چند نفر را می‌شناسند که پیش قراول پیشرفت باشند و ردّ پای مادر در خطّ سیر آنها نباشد!

 

#دختران_و_همسری_و_شغل_ناب_مادری

#من_دیگر_ما

#محسن_عباسی_ولدی

جلد دوازدهم

جایگاه همسری و مادری در تربیت فرزندان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۲ ، ۲۱:۵۱
راهی به سوی نور

اخیرا یه دوره ی برون خطی شرکت کردم که به جرأت می تونم بگم، بسیار عالی موثر و منظم بود.

مطالبی که توش هست بسیاری جدید و منطقی و مستدل هست و...

خلاصه که به سایتش سر بزنید، هر وقت شروع شد، شماهم شرکت کنید 

مخاطبین هم لزوما مادر نیستند، مجرد، متاهل، مادر، پدر، اقایون، خانم ها و حتی #نوجوان ها

 

https://tarbiatkadeh.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۲ ، ۲۱:۴۹
راهی به سوی نور

ملکتاج گفت: «پس چرا منو ناراحت کردی؟ چرا ۲۳ سال زندگی رو برام مثل جهنم کردی؟»

 گفتم: «به خاطر اینکه خیلی دوستت دارم. وقتی تو رو ناراحت می‌کردم, خودم بیشتر ناراحت می‌شدم.»

ملکتاج گفت: «افسوس, زندگی مثل ساعت نیست که بشه عقربه‌هاش رو راحت کشید عقب و گفت از این ساعت به بعد, می‌خوام خوشبخت یا بدبخت باشم.»

دکتر نون گفت: «نه, زندگی مثل ساعت نیست. ولی با این حال گمونم میشه زندگی رو از خیلی جاها از نو شروع کرد.» ملکتاج گفت: «فراموش نکن که من مرده ام.»

 

پ‌ن۱: #دکتر_محسن_نون دوست و مشاور #مصدق است. بعد از #کودتای_28_مرداد و #تبعید_مصدق ، دکتر نون دستگیر می شود. در زیر #شکنجه از او خواسته می شود که با انجام #مصاحبه‌ای_رادیویی علیه مصدق جان خود را بخرد...

#تضاد_درونی_بین_عشق_و_وظیفه

#عاشقانه_نه‌چندان_آرام

.

پ‌ن۲: زاویه‌ی خاص و متفاوتی از یک واقعه تاریخی معاصر، که داستان پردازی خلاقانه‌اش فکر مخاطب رو درگیر می‌کنه.

 

#دکتر_نون_زنش_را_بیشتر_از_مصدق_دوست_دارد

#شهرام_رحیمیان

#انتشارات_نیلوفر

#معرفی_کتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۲ ، ۲۱:۴۸
راهی به سوی نور

خدایا! اگر مهمانی داده‌ای، پس دیگر چرا حضور در این مهمانی پرمهر را قهری و الزامی کرده‌ای؟ می‌گذاشتی هرکس دوست داشت، خودش بیاید؛ مانند احرام حج و اعتکاف در مسجد است. اما این مهمانی به گونه‌ای ترتیب داده شده است که هیچ‌کس نمی‌تواند به آن وارد نشود. چون این مهمانی در ظرف زمان است، خواه ناخواه به این ظرف زمانی مبارک وارد می‌شویم؛ چه از آن بهره ببریم و چه از آن غافل باشیم. مانند اعتکاف و حج نیست که شرکت کردن در آن، اراده بخواهد و به میل افراد بستگی داشته باشد.

#برای_مهمانی_خدا_آماده_شویم

#علیرضا_پناهیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۲ ، ۱۷:۳۸
راهی به سوی نور

سر چهارراه منتظر تاکسی بودم، یکی از دوستان قدیمی مسجدی را دیدم که با ماشین شخصی در حال عبور بود، توقف کرد و مرا سوار نمود‌.نمی دانستم کجاست و چه میکند اما متوجه شدم روی صندلی های عقب بسته های مشروب قرار دارد!! از این ماجرا چند وقتی گذشت. یکی از بزرگترهای مسجد مرا صدا زد و در مورد همان دوست راننده از من سوالاتی پرسید.

گفتم: چرا از من سوال می کنید؟

گفت: ایشان از دختر من خواستگاری کرده و…

من یاد بسته های مشروب افتادم و گفتم: من چیزی از او دیدم که باورم نمیشد، اما برو از کسی دیگه تحقیق کن.

همین حرف من کافی بود تا آن ازدواج سر نگیرد.

حالا در آن سوی هستی و در بررسی اعمالم، همان روز را با جزئیات می دیدم.

این دوست من در اطلاعات نیروی انتظامی مشغول شده بود و آن روز بسته های مشروب را از متهم گرفته بود و به پاسگاه می رفت اما من ندانسته قضاوت کردم...

پ.ن: صدها مثال برامون یادآور شد، که قضاوت هایی کردیم که بعدا متوجه شدیم درست نبوده... کاش عبرت بگیریم 

 

پ.ن۲: خوندن تجربه نزدیک به مرگ رو دوست دارم، انتشارات فرهنگی شهید ابراهیم هادی چندتا کتاب خوب تو این زمینه داره #شنود، #سه_دقیقه_در_قیامت، #بازگشت از جمله کتاب ها با همین موضوع هست

 

#تقاص

#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی

#معرفی_کتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۲ ، ۱۷:۳۶
راهی به سوی نور

لذت مناجات، چیزیه که خیلی از ماها توش مشکل داریم .

هنوزم حرف زدن با بنده‌های خدا برا خیلی از ماها بیشتر از حرف زدن با خدا لذت داره.

اگه کسی به لذت مناجات با خدا برسه، از همه غمای عالم خلاص میشه.

اصلا غم، برا کسیه که لذت حرف زدن با خدا رو نمی‌چشه.

طرف، زیر و زبر زندگیش رو غم و غصه پر کرده؛ اما عاشق که میشه، وقتی با معشوقش حرف میزنه ، انگار هیچ غمی تو عالم نیست که بتونه یه ذره فکر اون رو به خودش مشغول کنه.

نکته لطیفی تو این عبارت مناجات هست که به خدا میگه:

لذت مناجات رو خود این بنده‌ها به دست نمی‌آرن، این تو هستی که لذت مناجاتت رو به اینا می چشونی.

«فَبِکَ» یعنی اونی که این لذت رو میده، خودِ تویی.

چه شیرینه وقتی حتی لذت رو هم خود خدا تو کام آدم میذاره!

درباره کتاب:

این مجموعه (طعم شیرین خدا) بنا داره با تکیه به آیات قشنگ قرآن و حدیثای پر از نور اهل بیت عالم خدا رو معرفی کنه و از معرفی خدا به معرفی ابعاد مختلف دین هم برسه.

کتاب دوم این مجموعه، درباره دو تا موضوع مهم صحبت میکنه:

یکی همراهی خدا با بنده‌هایی که دوست دارن از زمین به آسمون سفر کنن و یکی هم درباره مهربونی عمومی خدا که به همه بنده‌هاش می‌رسه....

 

 

#طعم_شیرین_خدا_۲

#می_شود_این_قدر_مهربان_نباشی؟!

نویسنده: #محسن_عباسی_ولدی

#انتشارات_آیین_فطرت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۲ ، ۰۲:۳۲
راهی به سوی نور

نگاه کردن به کسی که در تلاطم غم و اندوه دست و پا می‌زند چیز وحشتناکی است. خودِ عمل نگاه کردن، حکم خشونت و مزاحمت و تعدی به دیگران را دارد.

 

پ.ن: کتاب خیلی بدی بود! به پیشنهاد یه کتابخون حرفه ای، خوندمش که پشیمونم😄

 

پ.ن: موضوع کتاب جالب بود، ظلم تاریخی غرب به زن. اما بیانش واقعا حال بد کن بود، یه خانواده ی سالم، یه شخصیت خوب، یه روابط متعهدانه تو کتاب نمی‌دیدی! واقعا تهوع آور بود این حجم از آزادی!

 

 

#درونِ_آب

#پائولا_هاوکینز 

#کتاب_امانتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۲ ، ۰۲:۳۰
راهی به سوی نور