راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۳۰۸ مطلب با موضوع «معرفی کتاب» ثبت شده است

#واجب_فراموش_شده

راهبرد های مقام معظم رهبری در زمینه امر به معروف و نهی از منکر

منکری را که دیدید با زبان تذکر دهید.اصلا هم لازم نیست زبان گزنده باشد یا ...سخنرانی بکنید،یک کلمه بگویید:آقا!خانم این منکر است.شما بگویید، نفر دوم بگوید نفر سوم بگوید ...کی می تواند منکر را ادامه دهد؟

واجب فراموش شده


پ.ن: بارها فکر می کنم اگر امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز بر من واجبه پس وای به حال کم کاری های من..وقتی فکر می کنم مثل نماز قضا نداره، پس ...


پ.ن۲: مقدمه واجب،واجبه...یاد بگیریم چطوری!تمرین کنیم..یکی از روش هایی که خیلی خوب جواب میده رفتن سر مزار شهید علی خلیلی هست،اصلا تا یه هفته معجزه می کنه....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۵۰
راهی به سوی نور

نام کتاب: #صهبای_اردوی_جهادی


ھیچ وقت کار بی مشکل نیست؛ همیشه انواع مشکلات وجود دارد. مرد میدان کار، کسی است که با مشکلات دست و پنجه نرم کند. جادهٔ آسفالته در مقابل ما نیست... ما در جاده های پرسنگلاخ زندگی باید تلاش کنیم. جهاد و مجاهدت، اینجا معنا می دهد. و الا اگر راه سراشیب راحت خوش طراوتی بود، دیگر مجاهدتی نداشت؛ آدم همین طور قدم زنان می رفت...

راه زندگی صحیح و منطبق با اهداف خلقت انسان، راه مجاهدت است. مجاهدت به معنای وجود دشواری است، بدون آن امکان ندارد. این مجاهدت، درست همان چیزی است که انسان به آن احتیاج دارد....


اردوی جهادی صهبا
پ.ن:اینکه یه کتاب و کلی ادم بخونه،خیلی خوشحال کننده است...تو اردو جهادی پوم هممون خوندیم کتابو...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۴۲
راهی به سوی نور

نام کتاب:

#فشرده_ای_از_تاریخ_انقلاب_اسلامی

سخنرانی تاریخی حضرت آقا در مراسم بزرگداشت پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی


#ما_هنوز_خیلی_کار_داریم. ما می توانیم فقط همین اندازه بگوییم که به سمت نظام ایده آل اسلامی راه افتادیم. صادقانه معترفیم که هنوز تا رسیدن به آن سر منزل، فاصله ها داریم؛ اما این فاصله را به فضل الهی و با قاطعیت طی خواهیم کرد.

فشرده ای از تاریخ انقلاب اسلامی

پ.ن: انقدر این اتفاق بزرگ هست که هرچقدر بیشتر سعی کنی بدونی،بازم کمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۳۷
راهی به سوی نور

#آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم_؟

نویسنده: #سید_محمدرضا_واحدی

ناشر: #تارونه


آخه دختر! اون خدایی که تو بهش اعتقاد داری، این قدر سخت گیر نیست و شرایط رو درک می کنه...خودش برای نمازی که نمی دونم چه خاصیتی داره،از ظهر تا غروب فرصت داده...بزار وقتی رفتی خونه،این پنج شش رکعت رو به کمرت بزن.

مریم خندید،قیافه اش با تمام دلخوری که داشتم، تو دل برو بود. پبشانی اش را چسباند به پبشانی من:

-پنج شیش رکعت،نه آباجی! هشت رکعت باید به کمرت بزنی...ها بعله...


داستان درباره ی پسری ارمنی است که براساس اتفاقاتی قبل از تولدش و زندگی در کنار مسلمانان به دانستن دین اسلام علاقه مند می شود...در این بین عاشق دختر همسایه شان نغمه هم هست و‌نمی خواهد که تغییر دینش به خاطر این عشق باشد...

داستان روند تغییر این دو نفر است...همانقدر که روبیک لحظه به لحظه بیشتر نزدیک اسلام می شود،نغمه دورتر می شود...

تا اینکه اتفاقی نغمه را وادار به دانستنی های بیشتر از زندگی اش می کند...

آقای سلیمان می شود من بخوابم؟

پ.ن: چیز خاصی به ذهنم نمیاد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۳۳
راهی به سوی نور

کتاب

👇👇👇👇اگر وقت خوندم کتابو ندارید حداقل اینو بخونید👇👇👇

پیام پر رمز و راز فاطمه زهرا(س) خیلی عظیم است!اگر بنا بود من بتوانم برای شما فاطمه زهرا (س)را بگویم که این دیگر فاطمه زهرا نبود.نمی شود گفت...مصیبت بود اگر اسلام فاطمه نداشت.مشکل جامعه این نیست که افراد منافق و دورو در آن هستند، منافق همیشه بوده  و هست، مشکل جامعه این بوده و هست که مردم نسبت به حضور فعال چنین افرادی حساس نباشند. کسانی بر سر کار آمده اند که معنویت و ارتباط انسان های جامعه با آسمان غیب برایشان چیزی نبود...

این ها که بر سر کار آمده بودند اسلام را می خواستند و آن را دوست می داشتند اما اسلام را برای دنیایشان می خواستند.ما شیعیان به رهبری اهل بیت(ع) اسلام را دوست داریم، اما برای اینکه فدایش بشویم، نه اسلامی که فدای ما بشود...

من و شما هم باید مواظب باشیم که اسلام و انقلاب اسلامی را برای چه می خواهیم؟

اگر انقلاب اسلامی را می خواهید که اسلام حاکم باشد، ان شاءالله فاطمی هستید و اگر انقلاب اسلامی را می خواهید که نان ارزان بشود، مواظب باشید در اسلام مقابل اسلام فاطمه(س) قرار نگیرید...

(مقام لیله القدری حضرت فاطمه(س)،اصغر طاهر زاده،ص۱۰۵،۱۰۶)

پ.ن۱: اگر در راه اسلام کاری می کنی منتظر خوش گذشتن به خودت نباش!تو باید فدای اسلام شوی...حتی تنها در کوچه!در مسجد!در...

پ.ن۲: انقلاب اسلامی زمانی اسلامی است که اسلامیتش محور باشد نه قیمت نان و برنجش!

پ.ن ۳: نسل شما باید کاری بزرگ انجام دهد،خود را با توکل به خدا آماده کنید(مقام معظم رهبری)....آماده ایم؟ تشخیص کار بزرگمان را داده ایم؟

پ.ن ۴:اگر نور فاطمه زهرا(ع) بر قلبی افتاد،آن قلب وارد مقام عبودیت می شود...

پ.ن ۵: یه قرار بزاریم...امروز و فردا فقط از خطبه فدکیه روخوانی کنیم...همین...حتی اگر خوندیمش قبلا....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۱۳
راهی به سوی نور


امروز تو حرم یه صوتی رو گوش می دادم...

یه روزی یه بنده خدایی یه سگی رو برای نگهبانی خونش می بره، بعد چند سال که سگ پیر میشه اونو بیرون می کنه و یه سگ دیگه رو به جاش خونش می بره...شب خواب می بینه که یه جمعی پیش امام رضا(ع) هستن و حضرت روشون رو از اون بر می گردونن...علت رو که می پرسن می گن شاکی داری..این سگ...این از جوانی تو خونه تو خدمت کرده، نباید سر پیری ولش می کردی....

 

اینکه دیر اومدم و زودی باید برمی گشتم...اونم بدون اینکه یه دل سیر تو صحن انقلابت بشینم و از زاویه ی عشق گنبدتونو ببینم برام سخت بود....

اینکه چی شد که تو دل خانواده انداختی که غافلگیرم کنند و بیان مشهد و مدت اقامتم اینجا تمدید شه رو نمی دونم...

اینکه خیلی یهویی این صوت به دستم می رسه...

ولی...

یه چیز مشترک بین همه اینا وجود داره...

آقا یادتونه ما بغل مادرمون بودیم میومدیم تو این حرم...یه وقتی که صل الله علیک یا ابا الحسن می گفت و اشک می ریخت؟.اشکش ریخت رو صورتم ها...

یه وقتی بچه بودیم، تو مجلس روضه ی شما، همزمان شیر و با اشک روضه خوردیم...

آقا واسه شما بد می شه ها...

مگه میشه از زمانی که طفل بودیم دم خونه تو باشیم ولی وقتی بزرگ شدیم و زمان گرفتاریمون شده بگی برو پی کارت؟

آقا واسه شما بده...امام رئوفم می دونم بد کردم....

ولی همه غلام ها که سفید نیستن. بین غلامات غلام سیاهم داری دیگه...غلام سیاه،چرک، کثیف هم جزء زائرات محسوب نمی شه؟

من اذن دخول می خونم ولی نمی دونم اجازه می دی بهم بیام تو یا نه؟...

اجازه می دی دلم بلرزه؟ اجازه می دی اشکم جاری بشه؟

ایمان دارم قبل از اینکه پامو بزارم تو باب الجوادت، آغوشت از من بازتر و مشتاق تره...

ایمان دارم...از در این خانه با دست خالی خارج نمی شم...شک ندارم..حتی حق شک کردن هم ندارم...

آقا راستش ما از الان طلبکاریم...

کامل ترین انسان...محل ورود خروج ملائکه...واسطه فیض خدا...

مگر میشه نبینیم؟ مگر میشه صدامو نشنوی؟ جوابم رو ندی؟

در بد بودن ما شکی نیست...همون قدر که در خوب بودن شما.....

قرارمون زیارت با معرفت بود.یادتونه دیگه؟....

ادب فنای مقربان

پ.ن: (بخشی از کتاب)

"با توجه به اینکه قلب مطهر امام زمان هر عصری(که انسان کامل و کامل ترین انسان عصر خویش است)محل نزول و فرود فرشتگان الهی است و او میزبان تمام آنهاست.بنابر این در این عصرکه ما در آن زندگی می کنیم سکان هدایت انسان ها و اداره نظام آفرینش به دست حضرت بقیه الله،صاحب العصر و الزمان(عج) سپرده شده،میزبانی ملائکه نیز به عهده وی است."...

حقیقتا کتابی معرفت افزاست....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۰۱
راهی به سوی نور


 دل‏هایى که بر اساس اهمیت حادثه‏‌ها، کارها را رده‏‌بندى کرده‏‌اند، در حالیکه هزار کار دارند، بیش از یک گرفتارى برایشان نیست. چون در یک‏ لحظه، گرفتارى ما، فقط مربوط به آن کار و آن حادثه‏‌اى است که *اهمیت زیادترى دارد و ضرورت بیشترى* . اگر تمام کارها را انجام بدهیم و این یک کار، بماند، کارى انجام نداده‏‌ایم و بار خود را نگذاشته‏‌ایم و اگر آن یک کار را، فقط همان را، بیاوریم، دیگر حرفى براى ما نیست و بازخواستى نیست. و همین است که دیگر سیل حادثه‏‌ها و انبوه کارها، ما را خُرد نمى‌کند و به بازى نمی‌گیرد.  

(رشد، ص: 14)

پ.ن۱:اولین جمله ای که از استاد صفایی خوندم متن این دکمه بود! از اونجا به بعد متوجه شدم چه چیزهایی رو باید از ایشون می خوندم و نخوندم.کند ترین کتاب هایی که می خونم مربوط به ایشونه!هر صفحه اش رو سه روز باید فکر کنی!

پ.ن۲:از کتاب رشد یا صراط شروع کنید...

پ.ن۳: کتاب بخونیم...

پ.ن۴: فردا ۱۶اذره...روزی که خاطره خوبی ازش ندارم....سالگرد وفات پدر دوستم... لحظه  لحظه ی از دست دادن پدرش رو کنارش بودم و درک کردم....چقدر از صبرش یاد گرفتم...شادی روحشون فاتحه ای قرائت بفرمایید.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۰
راهی به سوی نور

نیم ساعت زودتر از اذان ظهر، همراه خلبان عباس بابایی، به مسجد ابوذر تهران می رسی و گوشه ی شبستان گفت و گو در مورد جنگ با او شروع می کنی تا وقت نماز.

نماز که تمام می شود، طبق روال روزهای شنبه، برای سخنرانی پشت تریبون مسجد قرار می گیری، بعد از سخنرانی، نمازگزارها و معدودی که به نظر می رسد از قبل سازماندهی شده اند، پرسش خود را ابتدا شخصی مطرح می کند:

-         شنیدیم داماد شما پول دار است...

-         خدا متعال نه به ما دختر داده و نه داماد...

کم کم سوال ها از حوزه ی شخصی به پرسش های اعتقادی کشیده می شود:

-         آیا زن می تواند قاضی و مجتهد بشود؟! اگرنه،چرا؟...

-         قضاوت یک منصبی است که احتیاج  دارد به اینکه انسان خشک و قاطع باشد، خشک بودن و تحت تاثیر عواطف قرار نگرفتن، چیزی است که به طور معمول زن ها این را ندارند و این نقطه قوت زن است؛ نه نقطه ضعف زن! این را توجه داشته باشیم. زن اگر عواطفش جوشان و احساساتش پر خروش نباشد، عیب است. کمال زن در غلبه عواطف اوست و این به دلیل این است که شغل اول زن تربیت فرزند است. نمی گوییم شغل دیگر نداشته باشد. داشته باشد.می تواند.هیچ مانعی هم ندارد داشته باشد.اسلام مانع نیست. اما اولین و اساسی ترین و پر اهمیت ترین شغل زن، مادری است.اگر رئیس جمهور هم بشود، اهمیتش به قدر اهمیت مادری نیست...حالا شما می خواهید این موجود که خدا برای خاطر همین موضوع او را عاطفی آفریده، بگذارید در رأس یک شغلی که بی عاطفگی می خواهد؟خشونت می خواهد؟ خشک بودن می خواهد؟ این را خدای متعال قبول ندارد. مجتهد جامع الشرایطی که مرجع تقلید می شود نیز همین طور.مرجع تقلید باید تحت تأثیر هیچ احساسی و عاطفه ای قرار نگیرد و این چیزی است که به طور متوسط و معمول در مردها بیشتر است از زن ها به این دلیل...

و بعذ از استیضاح و عزل بنی صدر پرسیده و گاه هم پرسش ها تند و جاهایی بی ربط می شود.

بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست می شودو می رسد به جوانی مو فر، با کت و پیراهن چهارخانه و صورتی که ته ریش مختصر دارد. جوان خود را می رساند به تریبون و ضبط را می گذارد سمت راست تو. دستش را فشار می دهد روی دکمه ی Play. ضبط روشن می شود و تق تق صدا می کند؛ مثل حالت پایان نوار! جوان هنوز دور نشده بلند گو شروع می کند به صوت کشیدن. می گویی :"آقا این بلند گو را تنظیم کنید"

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۰۱:۳۴
راهی به سوی نور