آیا انسان موجودی آزاد آفریده شده؟ چرا؟ حد آزادی
چقدره؟ کی و چی میتونه آزادی ما رو محدود کنه؟ معنای حقیقی آزادی چیه؟ و...
از دیدگاه همه نظریه ها (بجز مکتب اگزیستانسیالیسم) آزادی مطلق و
بی قید وجود ندارد و آزادی مقید و وابسته است.
ازمحدودیت هایی که غرب برای آزادی تعریف می کند
آزادی دیگران است." آزادی برای آزادی "
یعنی تا زمانی انسان آزاد است که آزادی او مانع
آزادی دیگران نشود. این اصل بر مبنای "حفظ خود" مورد پذیرش است.
یعنی برای جلوگیری از احتمال ضرر و زیان از جانب
دیگران هر کس احترام آزادی دیگران را حفظ کند که خودش دچار مشکل نشود.
اما این نظریه چند نکته را مد نظر نگرفته:
1-
اگر فردی
آنقدر قدرت( مالی، اجتماعی، جسمی و..) داشت که دیگران نمی توانستند بر علیه او
اقدامی کنند چه؟ آنوقت آزادی این فرد را چه کسی کنترل خواهد کرد؟ قانون؟
2-
تا کجا و تا
چه جزییاتی قادر به قانون گذاری خواهیم بود؟ پیچیدگی های انسان را قانون می تواند
در نظر بگیرد؟ و البته که راه های دور زدن قانون فراوان است و ضمانت اجرایی برای
آن وجود ندارد.
3-
در ضمن شان و
کرامت من به عنوان یک انسان چه می شود؟
این مفهوم آزادی به فرد اجازه می دهد هرنوع روابط جنسی را تجربه کند، اجازه
می دهد بر مبنای "اختیار بدن" جنین 8 ماهه را هم سقظ کند و همین آزادی
اجازه میدهد که این جنین در مراکزی به فروش برسد و خورده شود!
فرد در این موارد کجا آزادی
بقیه را سلب کرده است؟ اما کرامت انسانی فرد چه می شود؟ در این تعریف به وجه تمایز
انسانی با حیوانی توجه شده است؟ در این صورت چهارچوب رفتار من چه خواهد بود؟
متاسفانه غرب برای این قبیل پرسش ها پاسخی ندارد و یا پاسخ
ها قانع کننده و منطقی نیست.
پس حد آزادی چیست؟
از نظر اسلام، حد آزادی در درجه اول کرامت ذاتی انسان
است( انسان ها فطرتا از دروغ و ظلم و تجاوز و خشونت و ... بدشان می آید و از راستی
و همکاری و تعاون ومحبت و.. خوششان می آید)
و در درجه بعدی مصلت دیگران است( دقت کنید بین
مصلحت و منفعت تفاوت قائل شویم . گاهی بین بسیاری از مردم نیاز مشترکی وجود
دارد(مثلا نیاز به خوردن گوشت) اما بنا به دلایلی ( مثلا جهل و مشکلات مالی) برخی
آن را تقاضا نمی کنند.)
در واقع آزادی نبودن مانع بر سر راه رشد افراد
معنی می شود.
آیا رشد فقط در جنبه های مادی انسان است؟
اگر حد آزادی منفعت انسان بود و انسان تنها بعد جسمی بود، پس انصاف
، عذاب وجدان ، توبه کردن و.. کدامشان به منفعت جسم ما بود؟ همه فلاسفه انسان را موجودی مرکب می
دانند. پس آزادی یا همان عدم وجود مانع باید در مسیر بعد دیگر ما - که غرب نام آن
را فرا ماده و اسلام روح( خود عالی) می گذارد- نیز اتفاق بیافتد.
پس آزادی دارای چند نوع است:
آزادی معنوی: عدم ایجاد مانع در راه رشد
خودمان( خود عالی)
آزادی اجتماعی: عدم ایجاد مانع
در راه رشد دیگران
بی شک فردی که خودش برای خودش احترام قائل نمی شود و به
آزادی اش احترام نمی گذارد، قادر نخواهد بود آن را برای دیگری اجرا کند. در واقع
لازمه ی اجرای آزادی اجتماعی، آزادی فردی است.(همان آزادی معنوی)
در آخر:
راه تحقق هر دونوع آزادی تحقق مکتب الهی است.
چون خالق و
آفریننده ی هر چیزی بر آن بیشتر مسلط است. خدای خالق، به بهترین نحو ما را می
شناسد، بهترین برنامه را به ما می دهد(مثل دفترچه راهنمای استفاده ی
وسایل !) و تمام احتمالات زندگی ما را در نظر گرفته است.