راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۳۰۸ مطلب با موضوع «معرفی کتاب» ثبت شده است

#ابووصال

#محدثه_علیجان_زاده_روشن

(کتاب طلبه دانشجو، شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری)


سخنان رهبری را گوش می داد و پیگیری می کرد. پرینت شان را می گرفت و زیر سخنان ایشان خط می کشید. اگر به اینترنت دسترسی نداشت، روزنامه می خرید. می نشست و با دقت مطالعه می کرد. بین مطالب چاپ شده در روزنامه ها مقایسه می کرد و می گفت این روزنانه سخنان حضرت آقا را حذف کرده و یا فلان روزنامه همه ی فرمایشات را کامل چاپ کرده است.



پ.ن: دوست داشتم بیشتر بشناسم شهید رو...به نظرم  کم بود. کتاب دیگه ای مربوط به شهید هست؟

پ.ن۲: دیدید! سخنان رهبری رو باید گوووووش کرد. نه که فقط گوش کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۰۲
راهی به سوی نور

#حوزه_باید_انقلابی_بماند

تحلیل و تدوین: #محمدرضا_فلاح_شیروانی

(متن و تحلیل بیانات مقام معظم رهبری در جمع نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم اسفند94)


آن طائفه که درمان دردهای انقلاب در دست آن هاست، اعضای جبهه ی انقلاب اند، ولی در عملیات های حساس و مهم پیدایشان نیست، وضعیت هوشیاری، تحرک، چاره اندیشی و اقدامات چالاک، به جا، به اندازه و هماهنگ این جبهه خوب نیست. این طائفه نیاز به یک بیداری جدی و مؤثر که متناسب با این انقلاب و‌ دشواری ها و تهدیدهایش باشد، دارد. چشمان نگران مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی ماه هاست که این بی تحرکی را نظاره می کند.

پ.ن: صحبت های ایشان را نباید گوش کرد! باید گوووووش کرد.

پ.ن2: انقلابی بودن نظام، به انقلابی بودن حوزه وابسته است! وای اگر بخواهیم از این جمله، تحلیل مسائل روز کنیم!

پ.ن3: یه قسمت از کتاب حضرت آقا بین حرکت دانشجویی و حوزوی مقایسه می کنند، جالبه... 

پ.ن4: از حوزه بسیار بیشتر از این انتظار می ره!

پ.ن5: دوست داشتم حوزوی انقلابی بودم...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۵۵
راهی به سوی نور

#وریا

# سید_زهرا_محمدی


یک جای کتاب سیاه قلب می گوید: «وقتی در سفر کتابی با خودت همراه می بری، یک چیز عجیبی اتفاق می افتد، کتاب شروع می کند به جمع آوری خاطراتت. بعد ها کافی است که تو آن را باز کنی تا دوباره به همام جایی برگردی که کتاب را اولین بار خوانده ای. یعنی با خواندن اولین کلمات، همه چیز را به یاد می آوری؛ عکس ها، بوها، همان بستنی ای که موقع خواندن می خوردی. کتاب ها درست مثل نوارهای چسبناک مخصوص گیرانداختن مگس هستند. خاطرات به هیچ چیزی مثل صفحات چاپی نمی چسبد.»

پ.ن: به شدت موافقم! خوندن همین کتاب شد خاطره! دم عیدی پیاده از دانشگاه اومدم و تو راه خوندمش! 

پ.ن2: یه سری کتابا، آدمو یاد یه سری آدم ها می ندازه... آدم هایی که کتاب شبیه زندگیشونه، آدم هایی که خوندن کتاب رو توصیه کردن، آدم هایی که باهاشون کتاب رو هم خوانی کردی و...

پ.ن3: تازه فقط کتابا اینطوری نیستن! یه سری  آهنگ ها، یه سری مداحی ها، یه سری مکان ها، یه سری شهیدا، ادما رو یاد هم می ندازن.. تا حالا به این قضیه دقت کرده بودید؟

پ.ن4: کتاب برای دختران نوجوان به شدت توصیه میشه، خریدمش که بعد که از سد مرجع تشخیص مصلحت گذشت! بدم به یکی از فامیلا...ولی قشنگ بود، نمی دمش😀قرض می دم! اگه بخونه😡

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۴۲
راهی به سوی نور

#تفسیر_سوره_قدر

#علی_صفایی_حائری

#عین_صاد


و نکته این است که «لیله القدر» می گویند نه یوم القدر. در دل تاریکی ها و در بطن حادثه است که تو باید طرح فردا را بریزی و در طلوع فجر، همراه فرشته های نازل شب قدم برداری. اشتباه ما این است که در شبمان کاری نمی کنیم و در شکم گرفتاری ها و ظلمت ها، یا تسلیم تاریکی می شویم و یا مرثیه خوان ظلمت.

و این فاجعه را در طلوع فجر می فهمیم...

پ.ن: بدبخت اونی که این فاجعه رو طلوع صبحم‌نفهمه...

پ.ن۲: ....(واسه خودم یاداوری شه حرف استاد دژبخش)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۰۸
راهی به سوی نور

#درآمدی_بر_سلامت_معنوی

#دکتر_محمود_عباسی


باید اذعان کرد که مهم ترین معنای اسلام، سلامتی است، یعنی پیشگیری و‌ دور بودن از هرگونه آفت و زیان بدنی و روانی. در این معنا، اسلام مفهوم سلامت بخشی، گسترش سلامتی و یا سالم سازی فردی، خانوادگی و اجتماعی را بیان می کند. قرآن خود را کتاب شفای جسم و‌ جان معرفی می کند و آیات الهی زیادی بر معنای سلامت بخشی اسلام و هدایت و ‌رحمت برای مردم و مومنان دلالت دارد. تمثیل طبیب برای پیامبران الهی و به ویژه پیامبر اسلام(ص) کنایه از وظیفه ی اساسی آنان در تحقق سلامت و در شفای جسم و روان بشر است.

پ.ن: سلامت معنوی، یعنی همه ی زندگی ات بر مدار باشد. به قول استادی، عاقبت داشته باشی، عاقبت فقط خیر است، عاقبت شر اصلا عاقبت نیست..یعنی سلیم باشی، یعنی قلبت سالم باشد، یعنی همان قلب سلیم

پ.ن۲: سلامت معنوی را گفتمان کنیم...(سلامت معنوی، فقط اسلامی است، سکولارش اصلا سلامت معنوی حساب نمی شود از نظر من!)

پ.ن۳: موضوع پایانامه باید طوری باشه که باهاش زندگی کنی، ازش یاد بگیری، و در کنارش بزرگ بشی! حتی اگه انجامش از بقیه همکلاسی ها، سخت تر باشه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۶
راهی به سوی نور

#خاطرات_سفیر

#نیلوفر_شادمهری


ایدئولوژی اسلام نقص نداره. خطای مسلمونا اشکال مسلموناست. اگه کسی بخواد آدم خوب و متعهدی باشه و به اسلام عمل کنه، از فرش به عرش می رسه، اما در مورد شما اشکال اتفاقا از ایدئولوژیه. حالا اگه کسی هم بخواد همه ی تلاشش رو بکنه تا به ایدئولوژی متعهد تر باشه، بیشتر تو قعر فرو می ره.


#کتاب توصیه شده ی #رهبر 

پ.ن:  چه خوبه که آدم اینقدر داشته هاش رو با اتقان و دلیل و استدلال پذیرفته باشه و چه  خوب تره که اگه به حق بودنشون رسید واسه ی صادر کرده اون ها تلاش کنه...


پ.ن۲: بعضی ها میرن خارج، بعضی ها هم می رن خارج...تفاوت زمین تا آسمونه بین این بعضی ها

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۵۶
راهی به سوی نور

#ر ه ش

#رضا_امیرخانی


ایلیا آرام می گوید:

-وصل شدم به شان. مثل سیمی که وصل می شود به لامپ...

-خاک رساناست پسرم. وصل می کند همه را به هم...

در آرامشِ کنار چشمه غرق شده ایم. همان جور که نوکِ انگشتِ ایلیا توی خاک است.صدایی می آید انگار چیزی افتاده باشد تو آب چشمه. بر می گردم.

مَشکی چرمی افتاده است تو آب. مشکِ چرمی؟ بالای کاشانک و آجودانیه و دارآباد؟ بر می گردم.

مردی با ریشی انبوه که تک و توک سفید شده است، با شلوار شش جیب خاکی رنگ، مشک را پر می کند. آرام می گوید:

-آب هم رساناست ...سلام بر ارباب تشنه گانِ عالم ...و سلام بر هرکه هوای او را دارد...آب  هم زنده است...خاک می رساند به هرجا که خاک هست ... اما آب می رود حتا به جایی که آب نیست ...

پ.ن: به دوستم می گم «ر ه ش» رو بخون، قشنگه....می گه می ذاشتی چاپ بشه بعد انقدر سریع می خوندیش😀

پ.ن۲: دلم برای نوشته های آقای امیرخانی تنگ شده بود... دلم برای فصل آخر و زنده شدن کتاب«من او»  تنگ شده بود....نویسنده باید برای خواننده هاش یه قسمت خاص درنظر بگیر، قسمت آخر کتاب فقط برای«امیرخانی»خوان ها بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۵۲
راهی به سوی نور

#من_زنده_ام

#معصومه_آباد

#کتاب


یکی از برادران آزاده از همسرم پرسید، آقا سید من می توانم یک خواهش از این خواهر آزاده مان داشته باشم. همسرم گفت بفرمایید. گفت، خواهر لطفا دستتان را زیر چادرتان بگیرید. فکر کردم شاید اشکال داشته باشد که پشت دستم بیرون باشد دستم را زیر چادرم گرفتم. دولا شد، دست هایم را از روی چادر بوسید و بر چشمانش مالید. گریه می کرد و می گفت: خواهر من نظامی هستم. در دوران اسارت و زندان های مختلف خیلی شکنجه شدم، اما هیچ وقت عراقی ها نتوانستند اشک مرا ببینند. فقط یک بار، روزی که شما موش را کشتید و بیرون انداختید رئیس زندان بعد از یکسال  دوباره مرا برای بازجویی احضار کرد همه ی سوالات از باب شماها بود. پرسید: چرا این دخترها خصوصیات زنانه ندارند؟ چرا موش گرفته اند و به یقه ی سر نگهبان زندان انداخته اند و‌ او را مسخره بقیه ی زندانی ها کرده اند؟ چرا کارهای ممنوعه انجام می دهند و از چیزی نمی ترسند و آخرش پرسید همه ی زن های شما این گونه اند؟ هق هق زدم زیر گریه، قد کشیدن، احساس غرور کردم.

گفتم: به خدا همه ی زن های ما، همه ی دخترهای ما این طوری هستند. ما زنده نباشیم که ببینیم زن  و دختر های ما اینجا از خود ضعف نشان بدهند.

پ.ن: حس خوشایند عزت در کنار حس گریه از شدت غم، احساسی بود که در خوندن صفحه صفحه ی کتاب تجربه اش کردم.


پ.ن٢: غیرت علوی، عفاف فاطمی...

چه مردهای غیوری که حس سرافرازی به آدم می دادند، و چه زن های عفیفی که حس غرور...کاش با رفتارهای نسنجیدمون، آزارشون ندیم.


پ.ن٣: کتاب رو سه روزه، بین سخت ترین امتحانم خوندم...انقد برام مهم و جذاب بود.


پ.ن٤: دلم می خواد خانم آباد رو از نزدیک ببینم...خدا خیرشون بده بابت نوشتن این کتاب. سلامتیشون صلوات...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۳
راهی به سوی نور

#شاه_بی_شین

#محمد_کاظم_مزینانی


رفتار چنین زن هایی هنوز هم برایت باور نکردنی است. چگونه ممکن است آن ها به چنین محدودیت هایی تن بدهند؟ تو و دوستانت چنان آزادید که حتی ماهی ها به حالتان غبطه می خورند. لخت در آغوش دریا فرو می روید و تن و بدن خود را در اختیار امواج بازیگوش قرار می دهید؛ بدون توجه یه چشم های گرسنه و‌حیرت زده سربازان و افسران گارد. برای همین، نمی توانی درک کنی که چرا زن های کشور نمی خواهند یا نمی توانند از موهبت آزادی های به دست آمده استفاده کنند؟ عجیب تر از همه اینکه متاسفانه روز به روز تعداد زن های با حجاب بیشتر می شود؛ خصوصا در میان قشر تحصیل کرده.


پ.ن: از کسی که کتاب و خونده سوال دارم؟ کسی خونده؟!

پ.ن۲: دو‌ ویژگی مثبت کتاب، یکی اسمش بود، و استفاده ترجیح بند گونه از «آه» در متن کتاب و یکی زاویه دید دوم شخص، که باعث می شد کاملا خودتو جای محمدرضا پهلوی بذاری....

پ.ن۳: نمی گم!شاید تصور خودم باشه؛)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۱۲
راهی به سوی نور

ختم شدی

بسیار زودتر از روزهایی که فکر می کردم.

آشفتگی حالم که سر باز می کرد، تو مانند آبی بودی بر آتش وجود ناآرامم.

و من بعد از سال ها که معنی و ربط آیه آیه ات را در زندگی ام فهمیدم، با سری از شرم به پایین افتاده می گویم:

«یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ »

بضاعتم کم است ، فهمم از آیه های عمیقت اندازه ی نَمی است که سیرابم نمی کند. شما پیمانه ام را کامل پُر کن. شما «فلق» های زندگی را به من نشان بده، شما انتخاب «خیر» را سر راهم قرار بده، شما توفیق «اوفوا به عهد» را نصیبم کن، شما بفهمان در زندگی دنبال خوشی بودن اشتباه است که خودت « کادحا الی ربک» را طریق زندگی ام قرار دادی، شما سرشارم کن از علمی که نور است،  راضی ام کن به خواستنی که شر محسوبش می کنم و  اگر تو بخواهی، خیر قرار می دهی درونش را، یادم بده «تقوایی» که کلید حل مشکلات است و هادی راه...

شرمنده...

شرمنده که هنوز انقدر از تو دورم...

پ.ن: حتما حکمتی در این مقارنت های ختم قرآن هایم با روزها و مکان های مبارک است.

امروز برام خاطره انگیز شد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۱۳
راهی به سوی نور