راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




احتمالا برای نوشتن از اعتکاف دیر شده باشد،

اما از نظر من این سه روز آغاز است، باید احوال اعتکافت را بگذاری تا کم کم در طول یک سال دَم بِکشد. بزرگ شود،نم نم در عمق وجودت نفوذ کند.

راستش توقعم از اعتکاف رفتن نماز خواندن و‌روزه گرفتن و‌دعا کردن هایش نبوده هیچ‌وقت، اما هر سال به همین روال گذشته بود. امسال دلم یک تغییر بزرگ می خواهد، از اسفند برنامه ریزی اش را برای این تغییر کرده بودم، اسمش را هم گذاشتم گام سوم!

در همین سه روز بود که فکر می کردم خوابیدن های اینجای من چقدر بی دغدغه و راحت و دل چسب تر است تا خوابیدن های در خانه! و بعد فکر کردم چقدر خوب می شود هرچند وقت یکبار بیایی مسجد و بخوابی! 

باورتان بشود همین فکر مسخره باعث شد چند نکته ی جالب را درباره ی اعتکاف کشف کنم.

چه جالب که خوابیدن در مسجد مکروه است!و اما این روزها مستحب...

یک کار، دو حکم

و جالب ترش می دانی چیست؟ وقتی همین کار واجب می شود!

دو روز که آمدی، سومین روزش ماندنت با خودت نیست انگار، باید بمانی، یعنی خواسته اند که نروی.

تمثیلش برای من، آدمی است که انقدر پر شده است که آمده تا فقط خالی شود، آنقدر بگوید و‌بخواهد که آرام شود...

حالا نوبت صاحب خانه است.

دو‌روز تو حرف زدی، تو خواستی، تو‌دعا کردی، حالا بنشین پای صحبت های من، حالا قران بخوان، بخوان بخوان آنقدر بخوان که بالاخره در لابه لای یکی از آیه هایم جواب پیدا کنی.

که اگر بخواهی پیدا می شود

می خواهم از این به بعد برای هرکاری که می کنم حکم داشته باشم

حجت انجام دادن و ندادنش را بدانم

لابه لای همین صفحات هم باید پیدایش کنم

آمده بودم که تغییر کنم

که گام سوم زندگی ام را بردارم

که برایش برنامه بریزم

که...

حالا می فهمم

تنها راه تغییر،فعال شدن تفکر است

باید فکر کرد

باید ورودی های فکر را زیاد کرد

باید خوب دید! خوب شنید!...

و من آماده ام برای مواجه شدن هایم، برای موقعیت های جدیدی که باید یاد بگیرم روش مواجه شدن باآن ها را

و به یاد او و به اذن حاضر ترین ولیّ ناظرش

بسم الله الرحمن الرحیم

۰ نظر ۰۴ فروردين ۹۸ ، ۰۳:۲۹
راهی به سوی نور

هرچقدر فکر‌می کنم یادم نمی آید  وقت هایی که مادر را ناراحت می کنم غیر از اینکه رفتارش سر سنگین می شود دیگر چه کار می کند؟ تا به حال عکس العمل دیگری از او  به خاطر ندارم، آن هم  چطور بی محلی کردنی!

هر کاری هم بکند، بازهم وقتی بیرون می روم و و‌خداحافظی می کنم، حتی اگر خودش هم بلند نشود که یه لقمه ای، میوه ای برایم بیاورد که به قول خودش بخورم تا از گرسنگی نمیرم! حتما حداقل یاداوری می کند که خودم  حواسم باشد و بردارم..‌.

 قهرم که باشد، بازهم اگر جلوی تلویزیون خوابم ببرد، بعداز چند دقیقه گرمای پتویی که رویم انداخته را حس خواهم کرد. اگر امتحان داشته باشم و  بخواهم که دعایم کند، دلش نمی اید قهر بودنش را به رخم بکشد و جوابم را ندهد.

حتی اگر شب هم با دلخوری از من خوابیده باشد، صبح زودتر از من بیدار می شود که صبحانه ام را آماده کند. بازهم ناهار که آماده شد، صدایم می زند.

 

مادر است دیگر، بخواهد هم نمی تواند تو را نبیند، نشنود، با دردت دردش نگیرد...

 

مادر من نه معصوم است، نه علت آفرینش، نه نوری جدای انوار عالم 

مادرم نه غذایش را به یتیم و فقیر و اسیر داده و خودش گرسنه مانده، نه اول برای همسایه دعا کرده و بعد برای ما

یک مادر است شاید شبیه بقیه مادر ها

 

 

انتظار ما از شما که نگین آفرینشی بالاتر است بانو جان. شما که محدثه ای و هم کلام با جبرائیل.شما که دختر پیغمبر ص هستی و‌همسر علی ع...

 می دانم کم نبوده است زمان هایی که رنجاندمت. بارها ناراحتت کرده ام از بچگانه رفتار کردن هایم از فراموش کاری هایم. چه کنم؟ حواسم به خودم نبوده و حالا مریض شده ام... 

اما

شما حتی اگر از دستم ناراحت هم شده باشید، باز حواستان به فرزندتان هست،مگر نه؟

می شود مگر قهر کنید؟

می شود مگر توشه راه برایم نگذارید؟می شود حواستان به سرمای دلم نباشد؟ می شود طعام برایم در نظر نگرفته باشید و گرسنه ام بگذارید؟ می شود حالا که دلم را گم کرده ام، کمکم نکنید که پیدایش کنم؟ می شود برایم دعا نکنید ؟

نه ...

من باور نمی کنم که مادرم، مادر تر از شما باشد.

 آن هم شما که مادر عالم هستید

 

می شود یتیم نوازی کنید و مأوایم دهید؟

جایی نزدیکی خودتان.

که کم کم بشوم همان فرزندی که دوست داشتید...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۰۰
راهی به سوی نور

آیا می دانستید، خروج دلار و طلا و پول و جواهراتی که در امروز روزی(۲۶دی) در سال۵۷ اتفاق افتاده است، بیست و پنج برابرِ مبالغ اختلاس های جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب تا به امروز بوده است؟!! راستی! آیا می دانستید، غیر از پول و حساب های بانکی و...، خانواده پهلوی با چند چمدان از ایران فرار کردند؟

۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۷ ، ۱۸:۱۱
راهی به سوی نور

تفسیر سوره ی نصر را می خواندم.

در آیه ی « و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا»  جالب شد بدانم چرا از لفظ یدخلون استفاده شده است و مثلا گفته نشده یومنون، یا یدینون یا‌...


متوجه شدم استفاده از این کلمه به خاطر تفاوت در مراتبِ ایمانیِ افرادِ وارد شده به دین است.

اینکه فقط شهادتین گفته باشی، مؤمن نیستی! تازه مرحله ی یک دین محسوب می شوی، یعنی الان مسلم هستی! همین. مرتبه ای که فقط زبان است.

تا زمانی که ایمان وارد قلبت نشده باشد، مومن نیستی. اگرچه وقتی وارد قلبت هم شد، بازهم معصوم از تخلف نمی شوی،  باید مرحله ی بالاتر دین را طی کنی، یعنی مرحله ی عمل. 

و در مرحله ی بعدی عمل، تفاوت در میزان خلوص عمل هایت خواهد بود، هرچه عمل خالص تر، مرتبه ی ایمانی ات بالاتر.(خلاصه ی مقاله ی مراتب ایمان از منظر علامه طباطبایی که در انتهای متن بارگذاری شده است)


نکته ی بعدی که در سوره توجه ام را به خود جلب کرد این بود:

فضای ترسیم شده در سوره ی نصر، چقدر شبیه فضای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است، یک فتحی که با نصرت خدا اتفاق افتاده و مردم به خاطر فاتح بودن آن دین و چهارچوب، فوج فوج وارد می شوند، خُب در چنین جامعه ای همه مدل آدمی وارد شده است، چه آنکه فقط زبانی وارد شده -چه بسا به خاطر طمع  یا ترس یا نفاق- چه آنکه ایمان آورده اما فقط در حد ایمان قلبی. و برای رسیدن به عمل، باید یاد بگیرد و آنچه وارد قلبش کرده، عمق بدهد.

پس این آدم هم تخلف دارد.

...و باید بدانیم که اکثریت این فوج ها را همان دسته ی یک و دو می سازند.

اما...

شیطان فضای این جامعه را برای ما چطور وانمود می کند؟

القا می کند که جامعه ای که اسمش اسلامی هست،اما  تخلف هم دارد، دروغ و فساد و‌کارشکنی و فقر  هم دارد، پس به چه دردی می خورد؟

در نتیجه؟

درنتیجه، باید برویم سراغ طاغوت...همان مرتبه ی قبل صفر، همان پایین. چون به کمال ایمان نرسیده ایم برویم کافر شویم!


چه ابلهانه! آدم در چنین شرایطی بالاتر رفتن را انتخاب می کند نه پایین تر رفتن را.


اَمای دوم

وظیفه ی آن رأس های ایمانی جامعه آن است که از فوج فوج روی آوردن مردم حُسن استفاده کنند و عمق ایمانشان را افزایش دهند.

چرایی و منطقِ مبانی را برای همه جا بیاندازند.

مباحثه و مناظره و کرسی آزاد اندیشی برگزار کنند تا خلأ های فکری و ایمانی جامعه را شناسایی کنند و در جهت پر کردنش برنامه ریزی کنند، نظام های تربیتی و آموزشی را برای اصلاح و ارتقاء مراتب ایمانی بچینند.

 و اگر نکردند و نکردیم، روزی که تب و تاب این فوج ها بخوابد، مجبوریم راه رفته را دوباره طی کنیم، باید از اول شروع کنیم به توضیح دادن و استدلال  و رفع شبهه کردن.

چون مطابق منطق سوره، زمانی که باید حمد(ثنا و تحسین زیبایی اختیاری) و تسبیح(حرکت رو به کمال با رفع ضعف ها) و استغفار( پوشاندن و محو اثر) می کردیم، نکردیم.

می دانم، وعده پیروزی حق، صد البته حتمی است.

ولی نکند به خاطر  اشتباهات و تعلل های ما به تاخیر بیافتاد؟


مقاله مراتب ایمانمراتب ایمان

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۷ ، ۰۸:۳۴
راهی به سوی نور

#عطارد

مجموعه غزل

#کاظم_بهمنی


من که دائم پای خود دل را به دریا می زنم

پیش تو پایش بیفتد قید خود را می زنم

در وجودم کعبه ای دارم که زایشگاه توست

از شکاف کعبه گاهی پرده بالا می زنم

این غبار روی لب هام از فراق بوسه نیست!

_در خیالم بوسه بر پای تو مولا می زنم!_

از درِ مسجد به جُرم کفر هم بیرون شوم

در رکوع ات می رسم، خود را گدا جا می زنم

این که روزی با تو می سنجند اعمال مرا

سخت می ترساندم، لبخند اما می زنم

من زنی را میشناسم در قیامت...بگذریم!

حرف هایی هست که روز مبادا می زنم

پ.ن: کتاب پیشنهادی خواهر خانم جان، بد نبود ولی آقای برقعی خودمان چیز دیگری است انصافا!!!

پ.ن۲: وجهه تسمیه کتاب، بسیار قشنگ بود و ظریفانه و‌عاشقانه! ولی نمی گم چی بود!

پ.ن۳: هی میومدم یه سری از ابیاتش رو حفظ کنم، فرداش یادم می رفت😂

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۷ ، ۱۱:۰۰
راهی به سوی نور

هر کس همانی می شود که باید بشود، چه "علف" باشی، چه "خرما"، نباید برایت فرق داشته باشد. مهم این است که دانه ی وجودت شکافته شود.

در پیکره ی امت، هر کس نقشی دارد.

 "نقش" تو چیست؟ مهم ترین مسئله زندگی تو این است که به این سوال جواب دهی.

جایگاه و رتبه و شغل نیست که اندازه ات را معلوم می کند، مهم شکُفتَنت در همان جایی است که باید بشکُفی.


قرار است کجا باشی؟ همان جا باش و درست کارت را انجام بده....


سوره عبس:

أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا ﴿۲۵﴾

که ما آب را به صورت بارشى فرو ریختیم 

ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ﴿۲۶﴾

آنگاه زمین را با شکافتنى [لازم] شکافتیم 

فَأَنْبَتْنَا فِیهَا حَبًّا ﴿۲۷﴾

پس در آن دانه رویانیدیم

وَعِنَبًا وَقَضْبًا ﴿۲۸﴾

و انگور و سبزى 

وَزَیْتُونًا وَنَخْلًا ﴿۲۹﴾

و زیتون و درخت‏ خرما 

وَحَدَائِقَ غُلْبًا ﴿۳۰﴾

و باغهاى انبوه 

وَفَاکِهَةً وَأَبًّا ﴿۳۱﴾

و میوه و چراگاه 

مَتَاعًا لَکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ ﴿۳۲﴾

[تا وسیله] استفاده شما و دامهایتان باشد.

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۷ ، ۲۰:۰۴
راهی به سوی نور

بسم الله الرحمن الرحیم


ای پیامبر ما.....

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؟

 وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ؟

 الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَک؟

وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ؟

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا....

انگار هرآنچه موسی (ع) هنگام ابلاغ رسالتش برای دعوت فرعون از خدا خواست، همان ابتدا خدا به رسول دردانه اش داد.

شرح صدر، برداشتن وزر، یسر در امور محوله و...

همان دعای موسی....

قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی

وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی

وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی

یَفْقَهُوا قَوْلِی

وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی

هَارُونَ أَخِی

اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی


پشت موسی(ع) به برادرش هارون گرم است؛

ظَهر و پشت پیامبر(ص) با داشتن علی(ع) سبک می شود.


پشت و پناه حسین(ع)، می شود برادرش عباس(ع). همان که با رفتنش الانُ انکسرَ ظَهری می شود حسین(ع)...



مدعی دروغ زَن انتظار.... تو چه؟ تو  چقدر باربردار سختی های امامت شده ای؟

چقدر در حمل بار هدایت امام-که از سنگینی اش،کمر خم کرده- کمک کرده ای؟!

من

و من های شبیه به من

همان لاف زن های در غربتیم...



تا من منم، ضمیر تو پیدا نمی شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۷ ، ۲۲:۴۱
راهی به سوی نور

#در_مینودر

#محمدرضا_بایرامی

۴روز با رهبر در سفر به استان قزوین.


...چیزی در ذهنم شکل می گیرد و شباهتی عجیب بین رهبر و‌ توده ی مردم می یابم، شباهتی که تا به حال، هیچ وقت به آن توجه نکرده ام: آری، هر دوی آن ها به یک اندازه، از برخی مسئولین زخم خورده و گلایه مند هستند. هر دوی آن ها هزینه ی ناتوانی بعضی مسئولانِ پشت هم اندازِ نالایقِ سیاست بازِ کاسب کارِ فرصت طلبِ از خدا و خلق به یک اندازه بی واهمه را می پردازند. آن ها داد می زنند، غصه می خورند، تلاش می کنند، اما آن طور که باید و شاید نتیجه نمی گیرند، چرا که اشکال کار جای دیگری است و گره ها جای دیگری باز می شوند. البته هیچ ‌مسئولی نمی گوید که کار نمی کنم یا هیچ‌مسئولی نمی گوید که توانایی لازم را ندارد، همه ی آن ها می گویند چشم، می گویند باید کاری کرد، اما در عمل اتفاق خاصی روی نمی دهد..... فکر می کردم رهبر نیز همانند توده ی مردم، هم دردمند است و هم ناراضی از وضع موجود. او نه تنها اولین قربانی وضعیت موجود که در واقع سپر بلای تمام مسئولان ناکارامد هم بود...

پ.ن: کتاب یادداشت های شخصی نویسنده از حاشیه های سفر رهبری به قزوین در سال۸۲است.

پ.ن۲: شهید بهشتی یه جمله دارند به این مضمون: در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هر چه به جنبه های خصوصی تر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر می بینید.

بی شک حضرت آقا برای من از همان آدم هاست.

پ.ن۳: خود نویسنده می گن: (رضا امیرخانی) با قدرت قلم و‌دقت نظر ستودنی اش، حرف اول و آخر را در زمینه هایی از این دست زده بود (داستان سیستان) و کسی نمی توانست چیزی برآن بیفزاید...که منم باهاشون موافقم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۷ ، ۲۲:۲۲
راهی به سوی نور

#صحیفه_آفتاب_۴

گزیده صحیفه ی #امام_خمینی_(ره)


همین دیروز- پریروز وزیر خارجه انگلستان گفته است که ما منافع داریم در آن جا، در ایران، و ما نمی توانیم یک کسی که منافع ما را تأمین می کند- قریب به این معانی- یک کسی که منافع ما را تأمین میکند، از آن پشتیبانی نکنیم. ما دنبال همین معنا هستیم؛ ما هم همین ادعا را داریم که شاه برای تامین منافع انگلیس، یرای تأمین منافع آمریکا، برای تأمین منافع شوروی، مانده است الان. متفقین او را گذاشته اند سر کار برای این که منافع آن ها تأمین بکند. خود ایشان هم گفتند که متفقین گفتند که ما باشیم! ما سرکار باشیم، خاندان پهلوی باشد! خدا لعنت کند متفقین را که یک هم چو حیوانی را بر ما مسلط کردند. همه ی حرف ما این است که آقای وزیر خارجه انگلستان می گوید! همه ی درد ما این معناست که ایشان برای منافع شما الآن در مملکت دارد زندگی می کند، برای منافع اجانب دارد زندگی می کند. ایشان می خواهد همه ی چیزهای ما را بر باد بدهد به نفع شما.

صحیفه آفتاب جلد ۴

پ.ن: تاریخ نخونیم، تاریخ ۱۸۰ درجه معکوس رو به زور می کنن تو حلقمون ها!! از من گفتن بود...

تصور ما از اصلاحات ارضی، انقلاب سفید، وضعیت اقتصادی و علمی و نظامی دوران پهلوی، احتمالا تصورات دقیقی نیست...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۷ ، ۱۰:۱۸
راهی به سوی نور

دررابطه با بحث ده ونک، به نظرم لازمه یه کم مطلع باشیم که خدایی نکرده موضع گیری اشتباهمون، حقی رو به گردنمون نیاره که قابل جبران نباشه.

تو این زمینه از یکی از اساتید دانشگاه امام صادق ع که دکترای حقوق دارند و برای گفتگو در این زمینه با حضور هر دو طرف در دانشگاه الزهرا دعوت شده بودند، سوال کردیم(استاد غلامی) ایشون این طور پاسخ دادند:

اول اینکه ایشون فرمودن، قاضی نیستن، حَکَم هم نیستن که همه  مدارک رو کامل دیده باشند، ولی وقتی قوه ی قضایی جمهوری اسلامی ایران، حکمی را اعلام می کند، باید پذیرا باشیم واگرنه خلاف عدالت قضایی رفتار کرده ایم.

- اگر کسانی به هر شکلی احساس کرده اند، حُکم، حکم عادلانه ای نیست، همه ی اسناد دیده نشده یا برخی امکان وکیل گرفتن نداشتن یا اسناد جدیدی در دسترس قرار گرفته که می تونه موثر باشه یا... ، راهکار این موضوع در قانون در نظر گرفته شده، درخواست اعمال ماده ۴۷۷، که موجب ورود مجدد و بررسی می شه، که استاد فرمودند  اعلام کردند حاضرن خودشان پیگیری این موضوع را انجام دهند.

وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا

ﻭ ﺍﺯ ﭼﻴﺰﻯ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻋﻠﻢ ﻧﺪﺍﺭﻯ [ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻫﺎ ، ﺳﺎﺩﻩ ﻧﮕﺮﻯ ﻫﺎ ، ﺧﻴﺎﻟﺎﺕ ﻭ ﺍﻭﻫﺎم ﺍﺳﺖ ]ﭘﻴﺮﻭﻯ ﻣﻜﻦ ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺩﻝ [ ﻛﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭﺍﻗﻌﻰ ﺍﻧﺪ ] ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺎﺯﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻧﺪ .(اسرا 36)  ، هر کس نمی تواند خلاف قوه قضاییه هر کاری که خواست انجام دهد! اینکه ادعایی موجب شود تا حکم اعلام شده ی قوه قضاییه اجرا نشود، قانونا و شرعا معنا ندارد.

- وظیفه ی ما چیست؟تمکین، در هر حالت...

- نباید در انتهای این ماجرا کسی مدیون کسی شود، آخر این موضوع باید هرکس مطمئن باشد دروغ نگفته، افترا نزده، هیچ خلاف اخلاقی از او سر نزده است.

و در آخر این کلام از رهبر عزیزمون در مورد عدالت خواهی:

ببینید، شما میگوئید که ما شعار عدالت میدهیم؛ دانشجو را میگیرند، اما آن کسی را که به عدالت صدمه زده، نمیگیرند. قوه‌ی قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگی کنید؛ یک لحظه از درخواست و مطالبه‌ی عدالت کوتاهی نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانه‌ی این فکر هم با همه‌ی وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتی هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگیتان این باشد: گفتمان عدالت خواهی را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصی و مصداق‌سازی نکنید. وقتی شما روی یک مصداق تکیه میکنید، اولاً احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من میبینم دیگر. من مواردی را مشاهده میکنم - نه در دانشگاه، در گروه‌های اجتماعی گوناگون - که روی یک مصداق خاصی تکیه میکنند؛ یا به‌عنوان فساد، یا به عنوان کجروی سیاسی، یا به‌عنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و میبینم اینجوری نیست و آن کسی که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است. بنابراین وقتی شما روی شخص و مصداق تکیه میکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیله‌ای به دست میدهید برای اینکه آن زرنگ قانوندانِ قانون شکن - که من گفته‌ام قانوندانهای قانون شکن خطرناکند - بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گله‌ای میتوانید بکنید؟ اگر یک نفری به‌عنوان مفتری یک شخصی را معرفی کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضی این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، ماده‌ی قانونی آن قاضی را ملزم به انجام یک کاری میکند؛ لذا نمیتوانیم از او گله کنیم. شما زرنگی کنید، شما اسم نیاورید، شما روی مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتی پرچم را بلند کردید، آن کسی که مجری است، آن کسی که در محیط اجراء میخواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را میکنند. آن کسی هم که فریاد مربوط به محتوای این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمی میکند و کار پیش خواهد رفت. 



پ.ن: یه حسی بهم می گه این فرمونی که برای عدالتخواهی گرفتیم دستمون، احتمالا به هیچستان ختم بشه! مصداق سازی و ‌ورود غیر تخصصی، بیشتر موجب دستمالی عدالت میشه تا عدالتخواهی!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۷ ، ۲۳:۱۳
راهی به سوی نور