تا حالا شده؟
💠تا حالا عزیزی گم کردی؟
نه... نه... منظورم تو بازار نیست...
تو پارک و طبیعت هم نه...
منظورم گم شده اِیه زیر آوار...
که ندونی زندگیش می تپه یا از تپش افتاده...
💠تا حالا شده وقت نداشته باشی؟
نه... نه... منظورم وقتِ شهر بازی رفتن نیست...
وقتِ کتاب خوندن هم نه...
حتی منظورم، وقتِ سرخاروندن هم نیست...
منظورم وقت عزاداری، برای عزیزته...
💠تا حالا شده هول هولکی چیزی بنویسی؟
نه... نه... منظورم مشق های کودکیت نیست...
منظورم گزارش پرستاریِ اخر شیفت هم نیست...
منظورم وصیت نامه است...!
💠تا حالا شده نگاهت یهو رنگ عوض کنه؟
نه... نه... اصلا نمی خواستم از عشقِ اولت چیزی بگم...
منظورم دیدنِ اولین بارِ بچت هم نیست...
منظورم نگاهیه به بچت که ندونی تو پس لرزه ی بعدی این نگاه ادامه پیدا می کنه یا نه؟
💠تا حالا شده صدای نَفَس نَفَس بشنوی؟
نه... نه... بعد از یه دویِ سریع رو نمی گما...
منظورم صدای نفسهات تو کوه نوردی هم نیست...
منظورم صدایِ نَفَس هایِ اخرِ پدر و مادرته کنارت...
💠تا حالا شده ندونی چی بگی؟
نه... نه... تو جلسه ی خواستگاری رو نمی گم...
پشتِ فرمون که عصبانی شدی هم نه...
وقتی که بخوای هم زمان خبر مرگ چند تا از عزیزای کسی رو بهش اطلاع بدی رو میگم...
💠تا حالا شده امیدت فقط به یکی باشه و دست از همه ی دنیا بشوری چون نمی تونن کاری کنن؟
اره... اره... منظورم وقتیه که زمین لرز گرفته از تبِ دوریِ یه منجی...
منظورم درست وقتیه که با تمام مصیبت ها و درد ها و رنج ها، خودتو، تو آغوشِ کسی حس می کنی که جبرانِ همه ی نبودن هاست...
(متن مالِ من نیست)
#دل_نوشته
#ز_ح
#خدایا_نگهدارمون_باش
#زلزله_کرمانشاه