راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۳۰۸ مطلب با موضوع «معرفی کتاب» ثبت شده است

#طوفان_دیگری_در_راه_است

#سید_مهدی_شجاعی


الآن سه ساعت از نیمه شب گذشته ولی من آنقدر سرشار از هیجان و شگفتی‌ام که تا این نامه را برایت ننویسم خوابم نمی‌برد. امروز با یک انسان محیرالعقول مواجه شدم. فکر نمی‌کنم که تو هم در تمام عمرت آدمی به این بزرگی و عظمت دیده باشی. حتماً ندیده‌ای! اگر دیده بودی قطعاً به من می‌گفتی. آدمی که می‌تواند سرنوشت انسان را تغییر بدهد. نه فکر کنی که با سحر و جادو و این حرفها، نه! با حضورش. با بودنش. با شخصیتش. با روح بلند و دل دریایی‌اش. 

حسابش را بکن، کسی که در رشته مهندسی مکانیک در دانشگاه تهران شاگرد اول شده، با بورس تحصیلی به آمریکا آمده، در اینجا دکترای فیزیک کوانتوم گرفته، در میان تمام دانشگاه‌های آمریکا مقام اول را کسب کرده، بلافاصله بعد از اخذ مدرک دکترا، در یک شرکت معتبرآمریکایی با بالاترین حقوق و امکانات استخدام شده و درست زمانی که می‌توانسته محصول زحماتش را بچیند و بیشترین کیف دنیا را بکند، همه این‌ها را رها کرده و رفته لبنان تا دینش را به خدا و پیغمبر و شیعیان مظلوم ادا بکند. 

طوفان دیگری در راه است

پ.ن: دلم می خواد اقای شجاعی رو از نزدیک ببینم بپرسم دنیا انقدر قشنگه یا نگاه شما به دنیا؟

پ.ن۲: کاش درباره همه چی می نوشتید! انقدر که خوب می نویسید...

پ.ن۳: دوتا نویسنده بودن که بدون اینکه چیزی از محتوای کتاب بدونم کتاباشونو می خریدم...حالا شد ۳تا!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۱۲
راهی به سوی نور

#قبله_مایل_به_تو

#سید_حمید_رضا_برقعی


بسته است همه پنجره ها رو به نگاهم

چندی است که گم گشته‌ی در نیمه‌ی راهم

حس می‌کنم آیینه‌ی من تیره و تار است

بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است

از بس که مناگات سحر را نسرودم 

سجاده‌ی بارانی خود را نگشودم

پای سخن عشق دلم را ننشاندم

یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم

ای کاش کمی کم کنم این فاصله ها را

با خمسه عشر طی کنم این مرحله ها را

بر آن شده‌ام تا که صدایت کنم امشب

تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب

ای زینت تسبیح و دعا زمزمه هایت

در حیرتم آخر بنویسم چه برایت؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۶
راهی به سوی نور

#روش_برداشت_از_قرآن

#علی_صفایی_حائری

عین صاد


راستی ریاضت ها چقدر شکل عوض می کنند. آن وقت‌ها که می‌خواهی مثل بلبل حرف بزنی و خودت را نشان بدهی، باید خفه باشی و هنگامی که حال گفتن نداری و کلمه‌ها برایت وزنه‌های سنگین هستند، باید تا صبح وزنه برداری.

در درونم غوغا بود، خسته بودم. حال من حال گفتن نبود ولی چاره‌ای هم جز گفتن نبود.

آرام ولی بی‌رمق از او پرسیدم: می‌خواهی خوب‌تر بشوی؟

با تمام وجودش جواب داد: بله

گفتم خوبی چیست؟ خوبی، ثروتمند شدن، عالم شدن، قدرتمند شدن، مشهور شدن و محبوب شدن است؟...

گفتم: یک خوبی داریم و یک خوشی، تو کدامش را می خواهی؟ خربزه برای مریض خوش است ولی خوب نیست. دارو برای او خوب است ولی خوش نیست. تو کدام را طالب هستی؟

مجبور بود بگوید: خوبی را می‌خواهم، هر چند ناخوش باشد و گفت.

پرسیدم: خوبی چیست؟ و برای رسیدن به خوبی باید چه بکنی؟

کمکش کردم جواب داد: خوبی آن است که کمبودهای مرا پر کند و کسری مرا جبران کند. به من بدهد، از من نگیرد. این خوبی است، اما راهش را نمی‌دانم.

گفتم: قرآن هم خوبی را نشان می‌دهد، که در این عنوان‌ها و اسم‌ها و این سو رفتن‌ها و این سو آمدن‌ها نیست:

لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ... (بقره۱۷۷)

خوبی این نیست که رو به شرق و غرب بیاورید، بلکه خوبی گرایش و عشق به الله و گرایش و عشق به ادامه‌ی انسان و روز دیگر است...

پ.ن: تازه می فهمم چقدر با قران انس نداشتم! ارتباط با امام زمان(عج) فرداها به اندازه ارتباط امروزِ ما با قرانه! یعنی....

پ.ن۲: مدرسه قرانی دانشگاه تهران  گزینه ی خوبی واسه دونستن،ندونستنامونه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۱۶
راهی به سوی نور

#مسأله_حجاب_در_غرب

#بررسی_حقوقی_جامعه_شناختی

#دکتر_علی_غلامی


از اواسط قرن بیست میلادی وضع حجاب در غرب دیگر نه به عنوان یک پروسه بلکه به عنوان یک پروژه، قابل تدقیق می‌باشد. از این زمان به بعد برخی سیاست ها و منویات حاکم بر ایدئولوژی نظام سلطه که اندیشمندان طی حدود دو قرن آن را پرورانده اند، اقتضا می کند که در حوزه‌ی شناخت، گرایش و رفتار، حجاب تضعیف شده و بی عفتی جایگزین آن شود.

تصویرسازی غلط از حجاب، تعبیر اشتباه از مفاهیم مهمی همچون آزادی، تساهل، خردگرایی، نسبی گرایی، فرد گرایی و... در حوزه‌ی شناختی، تبلیغات گسترده‌ی رسانه ای علیه حجاب و افراد محجبه به وسیله رسانه ها، فمنیسم، افکار عمومی و... در حوزه‌ی گرایش و تضعیف خانواده، تشییع فساد و تحمیل آن، تضعیف اخلاق و ارزش ها و... در حوزه‌ی رفتاری تنها بخشی از آن چیزی است که در غرب علیه حجاب در جریان است و نه به عنوان یک پدیده‌ی طبیعی و خودجوش بلکه به عنوان یک برنامه و طراحی از پیش تعیین شده دنبال می‌گردد.

مسئله حجاب در غرب

پ.ن: عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! بحث ۴شنبه های سفید باعث شد درباره حجاب بخوام بیشتر بدونم و چقدر این کتاب برای استفاده کردن مفید بود.

پ.ن۲: دلم برای کلاسای استاد غلامی تنگ شد...خداکنه مهر زودتر بیاد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۴۶
راهی به سوی نور

#بررسی

#علی_صفایی_حائری


🔸درد ما درد طرح نیست، درد کادر و مهره هاست. مهره هایی که کلید دگرگون کردن جامعه هستند. مادام که زمینه ها فراهم نشود و این مهره ها تربیت نشوند و این کادر فراهم نگردد، هر نوع سازماندهی، بخصوص از نوع آزاد و اسلامی اش به جایی نخواهد رسید. مادام که جامعه ی اسلامی به وسیله جمعی اسلامی شکل نگیرد، حکومت اسلامی جز سنگینی و ابهام، نشانی نخواهد داشت.

🔹تمام عقب ماندن و کندی پیشرفت اسلام، از همین آزادی یی است که می دهد و از همین زمینه ای است که برای انتخاب انسان می سازد. اسلام اگر می خواست خلق را بغلطاند خیلی زودتر به مقصد می رسید...

بررسی

پ.ن: علینا به کادر ساز....چجوری؟ همه موندیم توش...

پس اول علینا به خودسازی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۲
راهی به سوی نور

#این_جبهه_نیرو_ندارد

#سید_ابراهیم_رئوف_موسوی


🔸آنکه آمده است دانشگاه و جوری درس می‌خواند که خدا راضی باشد، با این صبح کردن و شب کردن ها هم مشکلی ندارد، خوش بحالش. اما آنکه می‌خواهد آنجایی بایستد که پاسخ هل من ناصر امامش را داده باشد، باید به این سوال پاسخ بگوید که چرا از بین این همه کار و راه، دانشگاه را انتخاب کرده است؟

🔹....فکر کردیم شهدا چه کار می‌کردند و چرا می‌جنگیدند. دیدیم برای حفظ انقلاب اسلامی می‌جنگیدند. پرسیدیم امروز حفظ انقلاب اسلامی چگونه ممکن است؟ می‌گفتم ای کاش ما دانشجو نبودیم و نمی آمدیم دانشگاه. چون وظایفی که آقا برای دانشجو تعیین کرده است خیلی سنگین است. بعدش گفتم این چه فکری است؟! مثل این است که کسی در زمان جنگ بگوید خوب شد نرفتیم جبهه. وگرنه همه تکالیفی که امام بر دوش رزمنده می‌گذاشت بر عهده ماهم بود.

این جبهه نیرو ندارد

پ.ن: فرق است بین برای خدا کار کردن یا کار را برای خدا کردن...

کارتان را برای خدا نکنید!

برای خدا کار کنید!!

تفاوتش فقط همین قدر است که ممکن است حسین در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا

"شهید آوینی"

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۰۶
راهی به سوی نور

#پسرک_فلافل_فروش

#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری

#گروه_فرهنگی_ابراهیم_هادی


یک شب از برادرم سؤال کردم چطور این‌قدر تغییر کردی؟

گفت: کتابی هست به نام معراج السعادة. واقعا اگر کسی می خواهد به معراج یا به سعادت برسد، باید هر شب یک صفحه از این کتاب را بخواند. بعد کتاب خودش را آورد و از روی کتاب برای ما می خواند و می گفت به این توصیه ها عمل کنید تا به سعادت برسید...

بخشی از وصیت نامه شهید:

از خواهرانم می خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا(س) رعایت کنند، نه مثل حجاب های امروز، چون این حجاب ها بوی حضرت زهرا(س) نمی دهد. از برادرانم می خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند. جهان در حال تحول است...

پسرک فلافل فروش

پ.ن۱: سبک ‌کتاب های گروه ابراهیم هادی رو دوست دارم، از مطالب اضافه و تخصصی جنگ صرف نظر کرده، اینکه خیلی ساده می تونی با کتاباش همراه بشی...

پ.ن۲: شهدای مدافع حرم خیلی خاص و عجیبن برام...

پ.ن۳:  روز دختر ما پول عیدی ندادیم! کتاب عیدی دادیم! مسئول خرید وانتخابشم من بودم...رویای نیمه شب، پنحشنبه فیروزه ای، دختران آفتاب...

برای خودمم دوتا هدیه گرفتم! یکی این کتاب و یکی زن در اسلام بنت الهدی صدر....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۰۳
راهی به سوی نور

#دنیای_سوفی

#یاستین_گوردر


همه می دانیم دنیا فریب و نیرنگ نیست چون ما روی زمین کاملا فرق می کنیم و خودمان هم جزئی از آن هستیم. در واقع ما خرگوش سفیدی هستیم که از آن کلاه بلند بیرون کشیده شده است. تنها فرق ما و خرگوش سفید این است که خرگوش کوچکترین درک و‌فهمی از شرکت در شعبده بازی ندارد. ولی ما فرق می کنیم. ما خودمان فکر می کنیم که در چیزی مرموز شرکت داریم و می خواهیم چگونگی این رمز و راز را درک و افشا کنیم...

دنیای سوفی

بالاخره تموم شد! چققققققدر زیاد بود!

پ.ن۱: واقعا دنیا فریب و نیرنگ نیست؟

پ.ن۲: به فلسفه علاقه مند بودم...ولی این کتاب یه جوری بود، رَوشِش خلاقانه بود اما باید با دید نقادانه خونده بشه،برای اطمینان از راست و غلطش باید می رفتم سراغ کتابای دیگه!

پ.ن۳: حالا می فهمم چرا شهید مطهری، شهید مطهریه! فلسفه ای که اون میگه خیلی برام جذاب تره!

پ.ن۴: تایید می کنم پی نوشت کتاب بادبادک باز رو باز هم! کتاب به اندازه معروف بودنش برای من جذاب نبود

پ.ن۵: یه نذر گروهی کردیم.۱۰۰۰صفحه کتاب تو تابستون. واسه من تموم شد! اول...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۵
راهی به سوی نور

#تربیت_کودک

#علی_صفایی_حائری


بچه ها البته با تشویق و جایزه و انجمن های پر سرو صدا و با عکس و تفصیلات، زود تحریک می شوند، مخصوصا اگر برنامه‌ی تفریح علمی هم ضمیمه اش شود و گردش های مذهبی بر آن اضافه گردد، اما این ها همه در دوره‌ی رویایی کودکی است. در جامعه‌ی بسته و یا در خانه‌ی بسته است، اما همین که همین ها به آزادی و استقلال برسند، به شخصیت برسند و با تضادها همراه شوند و با تبلیغات به اصطلاح ضالّه و مضلّه رو به رو شوند دیگر تمام حرف ها و عکس ها و تفصیلات، می شود همان طنزها و مسائل  خنده دار دوره ی بچگی که پیرمردها و‌پدربزرگ ها با آب و تاب برای بچه هایشان از آن صحبت می کنند، اما در زندگی حاضرشان از آن ها خبری نیست و اثری به چشم نمی خورد.

تربیت کودک

پ.ن۱: مادری که اینهمه برای انواع و اقسام کارا وقت می ذاره نامردیه اگه واسه انسان سازی وقت نذاره!

پ.ن۲: کار با کودک در عین جذاب بودن، ترسناکم هست...نکنه یه رفتار اشتباه از مسیر منحرفش کنه؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۱۸
راهی به سوی نور

#اجازه_می_فرمایید_گاهی_خواب_شما_را_ببینم

#محمد_صالح_علاء


«بسم الله الرحمن رحیم، من عاشق شما شده ام. مرا ببخشید، گستاخی کردم و عاشق شما شده ام. می خواهم به وسیله این کاغذ از شما اجازه بگیرم. اجازه می فرمایید من گاهی خوابتان را ببینم؟ ببخشید دست خودم نیست، آن چشم های محترمتان قلب ما را می لرزاند.»


از آن روز فهمیدم، عشق به من می آموزد که همه‌ی کائنات عاشق می شوند؛ #که_عشق_یعنی_مسئولیت؛ که عاشق مسئول است و حالا عشق مرا اندازه کرده بود...

از طرفی، عشق از جمله پدیده هایی است که معدود نمی شود. عشق اول و‌دوم و سوم  و...ندارد. یعنی عشق یکی است و آدمی تنها یک بار عاشق می شود...

پ.ن: کتاب هدیه بود. بدِ که کتاب هدیه رو نخوند..‌‌.بعدا که ازت بپرسن دوستش داشتی نمی دونی چی بگی! خوندمش بالاخره!

پ‌ن۲: عاشق مسئول است.مسئول چی؟! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۴:۲۶
راهی به سوی نور