راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۳۰۸ مطلب با موضوع «معرفی کتاب» ثبت شده است

#گمشده_مزار_شریف

#سعید_عاکف


...برای چندمین بار، و با صدای بلندتر و رساتر اعلام می کنم که بنده هیچ گونه رضایتی از آن ها که بدون اجازه و کسب مجوزهای لازم حتی یک خط از آثار تالیفی ام را در فضاهای یه اصطلاح مجازی و غیر مجازی می گذارند، ندارم..‌.

گمشده مزار شریف

پ.ن: به همین دلیل نمی تونم قسمتی از کتاب رو بذارم، البته که اگر اجازه هم داده شده بود، انقدر قسمتای خوبش زیاد بود که انتخاب برای من سخت می شد.

پ.ن۲: کتابایی که می خونم همش خوبه...ولی نمی دونم چطوری بگم این کتاب رو حتما حتما بخونید، اگه می خواید با شرایط سوریه و علت العلل گرفتاریش به این وضع آشنا بشین، اگه می خواین با معنای واقعی افسر جوان جنگ نرم آشنا بشین، اگه می خواین از خطری که داره ایران رو تهدید می کنه با خبر بشید، اگر می خواید اولویت کار فرهنگی امروز کشور رو تشخیص بدید و.... این کتاب رو تا قبل از اینکه دولت آزادی بیان!!! مانع چاپش نشدن بخونید...

پ.ن۳: جریان های توی کتاب رو بخشیش رو می دونستم، اما سطحی، خیلی هاش رو هم نمی دونستم..‌‌. کاش بشه یه کاری کرد واسه این همه حماقت(در خوش بینانه ترین شکلش)

پ.ن۴: خود آقای عاکف تو مراسمی که دعوتشون کرده بودیم با چنان دلسوزی از ندونستن های ما گله می کرد که اولین تصمیم بعد اون جلسه خوندن این کتاب بود. خدا خیرشون بده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۶ ، ۱۰:۰۰
راهی به سوی نور

#رویای_نیمه_شب

 #مظفر_سالاری


میان خواب و بیداری سعی می کردم بدانم چه چیزی از وجود ریحانه، مرا آن طور به هم ریخته بود؛ شبحی از چهره اش؟ نگاهش که لحظه ای به نگاهم تلاقی کرده بود؟ سکوت و وقارش؟ آهنگ صدایش؟

همه ی این ها؟

هیچ کدامشان؟

همه ی این ها بود و هیچ کدامشان نبود!

امیدوار بودم پس از چند روز فراموشش کنم، ولی نتوانستم. مثل صیدی بودم که هر چه بیشتر تلاش می کردم، بیشتر گرفتار حلقه ی دام می شدم....


پ.ن: از کتابایی بود که انقدر همه خونده بودن، آدم خجالت می کشید نخونده باشه!

پ.ن۲: داستان عاشقانه ی قشنگی بود! اما... قشنگ ترش جدای داستان این بود که چقدر امام زمان (عج) رو نزدیک تر از اونچه تصور می کردم معرفی کرد... چقدر...

.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۶ ، ۱۲:۱۸
راهی به سوی نور

#عاشورا

#علی_صفایی_حائری

#عین_صاد

 

...و این تعجب ندارد، که این داستان کوتاه، اما به بزرگی تاریخ، یک بعد ندارد و یک جهت ندارد؛ و این است که هرکس، آن را به گونه ای می بیند.

این داستان ، همچون دشت نیست که نشسته تا آخرش رابینی و کرانه هایش را در آغوش نگاهت بنشانی. این داستان، داستان کوه است، آن هم کوهی به عظمت تاریخ، و این است که هر چقدر بالاتر بروی، بیشتر می بینی، در حالی که بیش از یک بعدش را ندیده ای...

پ.ن: صوت های فلسفه ی عاشورای #دکتر_علی_غلامی مکمل بسیار مناسبی برای فهم کتابه...حتما از اینجا گوش بدید...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۶ ، ۱۰:۵۱
راهی به سوی نور

#تب_مژگان

#محمدرضا_حدادپور_جهرمی


پدرم همیشه می گفت: «همیشه، مردن آسان تر از بد زندگی کردن است.» مادرت را از زندگی شما حذف کردن تا بتونند به خونه شما«نفوذ» کنند. همین کاری که همه جا می کنند، هر جا مادر حذف یا خراب شد، دیگه سنگ روی سنگ بند نمیشه!»

تب مژگان

پ.ن: رمان به شدت جذاب و گیراست، من نتونستم بذارمش زمین

پ.ن۲: اعوذ بالله از این همه خباثت!

پ.ن۳: مادر نخ تسبیح خونه ست...خدا همه‌ی مادرها رو حفظ کنه، اونایی هم که وفات کردن رحمت کنه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۶ ، ۲۰:۳۲
راهی به سوی نور

#معاد

#استاد_مرتضی_مطهری


ما فارسی زبان ها گاهی فوت را با وفات مرادف خیال می کنیم. فوت از دست رفتن است؛ اگر تعبیر فوت کنیم، مرگ به معنای تباهی و تمام شدن و از دست رفتن بود. وفات از ماده وفا و استیفاست و به اتفاق تمام لغت ها «توفی» یعنی استیفا کردن و تحویل گرفتن یک چیز بتمامه.

معاد

پ.ن: تصور اینکه «تمام عالم به سوی ابدیت می رود و هیچ چیز(!) فانی نمی شود» یه جاهایی چقدر آرامش بخش می شه و یه جاهایی چقدر ترسناک!


پ.ن۲: استحکام و منطق و علاقه ام  به اعتقاداتم رو از کتابای ایشون دارم...بخونید حتما...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۶ ، ۱۲:۵۲
راهی به سوی نور

#چاره_ها

(گزیده رباعی معاصر با انتخاب #میلاد_عرفان_پور)

چاره ها

می‌ترسم اگر دوا بگیرم بروم

با دست شما که پا بگیرم بروم

ای خوب! به خواب من نیا امشب هم

می ترسم اگر شفا بگیرم برم

             مرتضی  آخرتی                

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۶ ، ۱۳:۴۹
راهی به سوی نور

#اندیشه_من

#علی_صفایی_حائری

#عین_صاد


هنگامی که انسان عظمت خود را شناخت، به کم قانع نمی شود و‌حتی به بهشت دلخوش نمی گردد، که:«رضوان من الله اکبر».

هنگامی که وسعت هستی را شناخت و‌ دوری راه را شناخت، در تنگنای یک مرحله نمی ماند و آرام پیش نمی رود.

هنگامی که دنیا را یک راه دید، در آن نمی‌ایستد و هنگامی که آن را کلاس دید، از آن درس می گیرد و هنگامی که آن را کوره دید، از دردهایش عقده نمی آورد.

و هنگامی که کارش را شناخت، بی کار نمی نشیند.


پ.ن: بی کار نیستم، اما دنبال یه کاری هستم که کارستون باشه...

اندیشه من

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۲۱:۳۷
راهی به سوی نور

#نگرشی_در_مسئله_سبک_زندگی

#سید_محمد_مهدی_میرباقری


وقتی این نمونه مطالبات از نخبگان جامعه اسلامی را تحلیل می کنیم، اولا باید آن ها را درون جورچین و نقشه کلان تمدن نوین اسلامی و‌الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت ملاحظه کنیم؛ ثانیا باید عمق این موضوعات را دریابیم و‌مقیاس مسئله را فراموش نکنیم؛ مقیاس مسئله این است که رهبر معظم انقلاب اسلامی پرچمدار تمدن اسلامی در برابر تمدن غرب هستند و در این برخورد تمدنی و در مواجهه پرچم حق با پرچم باطل، موضوعات مهم و اساسی مثل علوم انسانی، اقتصاد مقاومتی، سبک زندگی و... را رصد می کنند و هشدار می دهند و نهیب می زنند و نخبگان را به آسیب شناسی و گره گشایی فرا می خوانند؛ باید مطالبات ایشان را در  این مقیاس دید و در همین مقیاس برای پاسخگویی به آن ها در سطوح مختلف «فرهنگ بنیادی، فرهنگ تخصصی و فرهنگ عمومی» ، واکاوی، اندیشه ورزی و چاره جویی کرد....

سبک زندگی

پ.ن: اگه فکر کنیم نتیجه مدل های دانشگاهی فعلی، اشتغال ها و فضاهای کاری این شکلی نتیجه اش مدلی غیر از خانواده های امروزی میشه، یا روش تغذیه ای متفاوت تری رو انتظار بکشیم، حاصل جدا فرض کردن هر کدوم از نظام های موجود در جامعه است....اینا همه بخشی از یه پازل(جورچین!) هستن.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۶ ، ۱۶:۵۵
راهی به سوی نور

#سقای_آب_و_ادب

#سید_مهدی_شجاعی


آن طلب که در «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» است، برای یاری من نیست. من مردم را به یاری خودشان فرا خوانده ام. من مردم را به یافتن خودشان دعوت کرده ام. من آن سرشت الهی مردم‌ام که در دشت غفلتشان فراموش گشته ام. من آن «فِطرتَ الله» ام که «فَطَرَ الناس عَلَیها». من آن خود حقیقی مردم‌ام که مغفول و مهجور مانده‌ام.  من آمده ام که آن پیمان پیشین مردم را، آن پاسخ «اَلَستُ برَبِّکم» را یادشان بیاورم.

ای مردم!

...راجِعوا اَنفُسَکم و عاتِبوها...

سقای اب و ادب

پ.ن: حتما حتما حتما کتاب و بخونید، صفحه صفحه اش روضه های جانگدازه....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۶ ، ۱۱:۴۲
راهی به سوی نور

#قدم_کلیک_هایتان_بر_چشم

#محمدرضا_زائری


تجربه های مبشرین مسیحی را می خوانم و دلم می سوزد؛ یادداشت های روزانه ی پانصد سال پیش کاهنان دیرها را می بینم و داغم تازه می شود، جدیت کشیش های فعال در کشورهای اسلامی را نگاه می کنم و آتش می گیرم...؛ «عجبا من جد هولاء فی باطلهم و فشلکم عن حقکم...».

کاش در حوزه علمیه قم، موسسه ای به تحقیق و‌پژوهش درباره ی روحانیت می پرداخت؛ درباره ی لباس روحانیت و خانواده طلاب مطالعه می کرد، جدیدترین اس ام اس ها درباره ی ما آخوندها را مونیتور  می کرد، به تک نگاری درباره ی مناطق تحت پوشش تبلیغ ماه محرم می پرداخت، تجربه های تبلیغی منبری را مدون و منقل می ساخت، برای جدیدترین سوال ها، تازه ترین پاسخ ها را ارائه می کرد، از تجربه تبلیغی کلیسا و اهل سنت در تبشیر یا دعوت بهره می برد...

قدم کلیک هایتان بر چشم


پ.ن۱: بخش زیادی از کتاب درباره امام موسی صدر بود...جنبه هایی از زندگی این بزرگوار مطرح شد که واقعا جای حسرت بود که چرا انقدر این ادم برای امثال من شناخته شده نیست‌... دلم می خواد بیشتر با اندیشه هاشون اشنا بشم...چی بخونم؟

پ.ن۲: کتاب، دیدگاه های نویسنده درباره موضوعات مختلف بود...نگاه آقای زائری زاویه جدیدی رو نشون می ده که فارغ از درست یا غلط بودنش به نظر من لازمه باهاش آشنا شد...

پ.ن۳: یه انتقادی که به برخی از ما وارده و تو کتابم بهش اشاره شده و منم به شدت باهاش موافقم اینکه ما عادت کردیم دایره ی خودی مون رو انقدر تنگ بگیریم که معمولا کسی توش جا نمیشه!!!

دلم می خواد  بعدا راجع به این موضوع مفصل صحبت کنم ...

 اطراف من پر از این آدم هاست که با کوچکترین اختلاف سلیقه ی(دقت کنید سلیقه، نه تفاوت در اصول و چارچوب ها)  اتهام خارج بودن از دایره نظام رو به طرف می زنن و حتی حاضر نیستن از اون آدم در جایی که قبولش دارن استفاده کنن...‌

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۹
راهی به سوی نور