راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




بسم الله الرحمن الرحیم
سلام هم ولایتی!
عیدت مبارک
روز ها و شب هایت را خدا به علی گره بزند که هر کس که علی وار زیست رستگار شد.امیدوارم به تو بر نخورده باشد که نوشتم هم ولایتی!آخر از امروز به بعد من و تورا زیر پرچم ولایت علی جا داده اند گفتند ولایت علی بن ابی طالب حصنی!امروز روز شادی ماست و روز فخر ماست و روزیست که خدا نعمت بر ما تمام کرد.
زیر سایه علی بودن کیف میدهد.خیلی زیاد.خنکایش عطر بهشت دارد...زیر سایه ی علی بودن حس خانه ی پدری به آدم میدهد.همانقدر آرام.همانقدر امن.روزگار چطور است؟

میدانم خسته ای.خستگی هم دارد.الدنیا سجن المومن.و سجن یعنی زندان.زندانی شدن خستگی هم دارد.اما چند لحظه.شاید قد خواندن این نامه.خستگی هایت را کمی آنطرف تر رها کن.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۴۲
راهی به سوی نور

 ایام اعتکاف امسال ، یاد گرفته بودم که آدم ها اندازه ی نیازهای درک شده شون رشد می کنن، یعنی فهمیدم  یه طرفِ رشد و بزرگ شدن، خواست و تقاضای ماست که با درک نیازهای واقعی مون فعال میشه. اون موقع دعا کردم خدا نیازهام رو بهم نشون بده و می دونستم نیاز های جدید با مواجه شدن با موقعیت های جدید ممکن میشه، یعنی تجربه هایی که قبلا نداشتی، و بعد قرار گرفتن در اون شرایط می فهمی خیلی چیز ها کم داری پس طلب کردن، درونت فعال میشه.

خلاصه این دعا و‌خواسته ام رو‌ تو ‌دفترچه ام نوشته بودم، اما یادم رفته بود. تا اینکه

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۳
راهی به سوی نور


قسم به دیده‌ی یعقوب و بوی پیرهنی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۰۳:۰۰
راهی به سوی نور
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۲۷
راهی به سوی نور

تمام می شوم

شبیه یخ

ذره ذره ذوب می شوم

همین برای #در_خُسر بودنم کافی است...


 #امید دارم که شاید جایم دهی در زمره ی  #اِلّا هایت

#سوره_عصر

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۸ ، ۰۰:۳۴
راهی به سوی نور

هر وقت فکر کردی همه چی رو داری مدیریت می کنی

#باید خرابکاری کنی

تا بفهمی بالاتر از اراده ی تو در جهان هست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۸ ، ۰۲:۳۱
راهی به سوی نور

#شرح_اسم

زندگی نامه آیت الله سید علی حسینی خامنه ای

#هدایت_الله_بهبودی


در قسمتی از کتاب، علی آقا(مادر اینطور صدایشان می زده) گرفتار تصمیمی می شود که گرفتنش سخت و شاید برایشان آن زمان سرنوشت ساز بوده، ادامه ی حضورشان در قم و تحصیل در آنجا و‌ یا بازگشت به مشهد برای مونس پدر کم بینایشان شدن!


«پاسخی شنید که او ‌را به فکر فرو‌ برد، تا جایی که تصمیم گیری را برایش آسان کرد. او‌گفت: از قم دست بکش و به مشهد برو، می دانم که دنیا و آخرتت در قم است و نمی توانی آن ها را رها کنی اما خدا می تواند دنیا و آخرت تو را از قم به مشهد منتقل کند، گره ای که داشت کور می شد باز شد

...بعدها گفت که اگر توفیقی در  زندگی داشته، ناشی از گوش شنوی ها، نیکی ها و عمل به وظایفی بوده که می بایست در حق پدر و مادر ادا شود.»


پ.ن: یه بار یه استادی به جمع هم دانشگاهی و هم تشکلی مون گفت، شما چه جور مدعی هایی هستید که این کتاب رو نخوندید! 

بعدش خوندن کتاب یکی از آرزوهام شد حقیقتا! حجمش حدود ۷۰۰صفحه بود و همین باعث میشد اصلا طرفشم نرم

به لطف یه جمع با برکت، جمعی خوندنش رو شروع کردیم. اون جمع منحل شد، اما خوندنش رو ادامه دادم و خداروشکر تموم شد!

پ.ن۲: چقدر آقای دوست داشتی ام، برایم دوست داشتنی تر شد

سیاست و کیاست، اقتدار و شجاعت، رأفت و شفقت، شوخ طبعی و هوش و مدیریت و همه چی با هم به ندرت در یه نفر جمع میشه، الحمد الله، هزار بار شکر که برکت حضورشون رو داریم.

آخر کتاب به شکرانه داشتنشون سجده کردم


پ.ن۳: علینا به والدین!  خیلی تلاش کردم یاد بگیرم که این احترام و حرف شنوی رو از پدر و مادرم داشته باشم و واقعا که هرچی خیر تو زندگیم هست از دریچه ی دعاهای اوناست...دست کم نگیریمشون که راه حل میان بر خیلی از اتفاق های سخت و نشدنی زندگیمونن

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۸ ، ۲۲:۳۵
راهی به سوی نور

صدای زن همسایه است

جیغ می کشد

باکسی دعوایش شده؟!


نه

پدرش...

پدرش ناگهان #مرده است


از بعدازظهر تا الان، فکر می کنم

این #سومین هشدار جدی است


چقدر معیار #ارزش_گذاری هایت در این زمان ها تغییر می کنند.

انگار تازه می فهمی برای چه‌چیزهایی باید وقت می گذاشتی، باید چه می کردی، چه نمی کردی...



هِی به خودت بیا...لطفا

قبل از اینکه #دیر شود

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۸ ، ۲۲:۲۰
راهی به سوی نور

یکی مثلِ؟

گاهی این مثلِ فلانی گفتن ها کار را مشخص تر می کند.

مثلا وقتی می گویی یک زن می خواهم مثل فلانی، یک تصویر واضح و کلی درباره ی معیارهایت داده ای.

یا در انتخاب یک خانه، می گویی یک خانه شبیه فلان خانه می خواهم، کلیات مد نظرت را گفته ای، شبیه سازی ها، کمک می کند که هدف آخر را نمونه در جلوی چشمت ببینی و‌چون می دانی شبیهی داشته، امید به دست آوردنش را هم داری.

اما این مثال ها لزوما کار را راحت تر نمی کنند، مثلا شاید پیدا کردن چیزی شبیه همان مثال زده شده سخت ترین کار دنیا باشد...

 

 

مثلا وقتی بگویند شبیه چمران از دانشگاه خارج شوید!

بگویند مثلِ چمران بمیرید!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۴۶
راهی به سوی نور

 

 

سوال اول: به نظرتون این نقشه ی کجاست و اون مناطق صورتی چی رو نشون داده؟!

به نظرتون حدودا طبق نقشه، مناطق صورتی بیشتر ِ یا مناطق سفید یا مساوی هستن؟

این نوشته ادامه دار خواهد بود! 

 

بعدا نوشت:

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۱۹
راهی به سوی نور