اپل و رین
#اپل_رین
#سارا_کروسان
حالا که آن قدر بزرگ شده ام تا بتوانم داستان بگویم، نمی دانم چیزی که به یاد می آورم، واقعا اتفاق افتاده یا فقط ساخته ی ذهنم است. جایی درباره ی فراموشی دوران کودکی خوانده ام، به این معنی که نمی توانیم از سالهای آغازین دوران کودکی مان خاطره ای به یاد بیاوریم. چون تا قبل از سه سالگی، مهارت به یاد آوردن را چنان که باید نیاموخته ایم. نظریه چنین می گوید، اما من قانع نشده ام. من از آن دوران خاطرهای دارم که هیچ وقت تغییر نمی کند، و اگر می خواستم آن را از خودم بسازم، آیا نباید یک خاطره ی خوب می ساختم؟ نباید تمام داستان های کودکی ام پایان خوشی می داشت؟ با گریه بیدار شدم. می توانستم صدای داد و فریاد را از طبقه ی پایین و صدای رعد را از بیرون بشنوم و ...
پ.ن: کروسان را با کتاب مرغ مقلد شناختم، نویسنده ای خلاق که حرف برای گفتن دارد،دنیای نوجوان را می شناسد و می تواند ارتباط موثر با آن ها برقرار کند.
در این کتاب نیز کروسان،به بحران های یک نوجوان می پردازد،نوجوانی که بعد از کنار آمدن با نبود مادر،باید دوباره با تغییر شیوه ی زندگی اش کنار بیاید و حالا علاوه بر مشکلات خودش، مسئولیت «رین» هم به آن اضافه می شود.
پ.ن۲: اینکه کتاب، کتاب خوبی هست،دلیل این نمیشه که اصلا اشکال نداشته باشه! بالاخره روایت کننده ی یک زندگی غربیست! و طبیعتا ایراد های اینچنینی هم داره...