#جانستان_کابلستان
#رضا_امیرخانی
#نشر_افق
بگذار ساده بگویم،-نه مثلِ یک کارشناسِ رسمی- که شاید فاصله ی آن ها(افغانستان) با ما این قدر زیاد باشد، اما فاصله ی ما با آن ها، بسیار کم است...زیرِ ۵سال...اگر ما مردم قدر یکدیگر ندانیم و قدرِ کشور ندانیم و قدر نظام ندانیم و افسارِ مملکت را بدهیم دستِ جاه طلبی چهار نفر قدرت طلبِ بی فرهنگِ سیاسی، یقین بدانیم که ظرفِ ۵ سال بدل خواهیم شد به نسخه ی برابرِ اصل همسایه. گسل ها اگر تعمیق شوند و من و تو یک دیگر را دشمن بپنداریم، هزاران خطِ جنگِ دیگر بینِ ماهای دیگر و شماهای دیگر پدید خواهد آمد و... شاید دوباره در همین خانه ها زندهگی کنیم، اما کنارِ خانه هامان بایستی کسی با کلاشینکف راه برود...خدا کند که او از سردارانمان نباشد...
****
در حالت فیزیک حالتی هست در ماده به اسمِ تغییر فاز، مثلا تغییر حالتِ جامد به مایع، وقتی یخ ذوب می شود و به آب تبدیل می شود. در حالتِ تغییرِ فاز، اگر چه سیستم در حالِ گرفتن یا دادن انرژی است، اما دماش ثابت می ماند، یعنی به یخ گرما می دهیم، اما تا مدتی که به آب تبدیل می شود، دما در همان صفر درجه ثابت می ماند... فیزیک دانی که فقط به دماسنج اتکا کند، متوجه تغییر فاز نمی شود...
جامعه شناسِ بی توجه به تعمیقِ گسل هم، وقتی جامعه را آرام می یابد، مثلِ فیزیک دانِ دماسنج، تصور می کند که همه چیز در سکون و آرامش است...
پ.ن: کتاب سفر نامه ی نویسنده، درباره ی سفر اتفاقی اش به افغانستان است، آنجا که به قول خودِ نویسنده «پاره ای از تنش را جا گذاشته بود»
پ.ن۲: من دوست افغانستانی زیاد دارم، و واقعا معتقدم «جوان مردمی هستند، مردم این دیار»
پ.ن۳: کتاب نظرم رو درباره کتاب بادبادک باز عوض کرد!
پ.ن۴: کاش من جزء اون دسته ی سوم دانش آموزانِ فارق التحصیل از دبیرستانِ آمریکایی توصیف شده در کتاب بودم! جدا دلم این مدلی اش را بیشتر می پسندد! و تازه دلم هم می خواهد برود و افغانستان را از نزدیک ببیند.
پ.ن۵: قلم امیرخانی عالیه! نگاهش جدید و تازه است و مثل همه ی کتابایی که ازش خوندم لذت بخش.