این چند وقت که آشناها افطاری دعوت می کردن و من یه وقتایی نمی تونستم برم، سهم منو می دادن که بیارن خونه برام....
یه بارم که رفتم افطاری و زورم نرسید از همه ی سفره ی پررونق صاحب خونه بهره مند بشم، بازم برام غذا کشیدن و دادن که بیارم خونه سحر بخورم...
.........................................................................................................
شما همون میزبانی بودی که انتظارشو داشتم...بی کم و کاست
من...اما اون مهمونی نبودم که انتظار داشتی..می دونم...می دونی
خدا جونم اجازه؟!من یه وقتایی سر سفرت غایب بودم،انقدر که سرم گرم خودم بود...
خدایا یه وقتایی انقدر غذای کاذب و بی ربط خورده بودم،میلم به غذاهای شما نمی رفت...
خدایا،صاحب این ماه،کریم،غفار،ستار،میزبان نمونه....
میشه آذوقه امسالمو بذاری تو کوله ام؟!میشه اون سهمی که باید از این سفره بر می داشتم و بر نداشتمو برام کنار بذاری؟!
دعای وداع امام سجاد(ع) رو می خوندم...
«اللهم اجرنا علی ما اصابنا فیه من التفریط»
خدایا!تو بر کوتاهی ماهم پاداش بده!!!
خدایا به رویم بیاوری یا نه خودم از کوتاهی هایم آگاهم...
خدایا راهم دراز است وتوشه ام اندک...نکند بی آذوقه از ماه خودت بیرونم کنی...هر چه باشم،هرچه کردم هنوز که مخلوقِ ضعیفِ،فقیرِ نیازمندت که هستم...نیستم؟!