#تعلق
محور تحول در انسان
#آیت_الله_حائری_شیرازی
اگر حرکت و مقتضی حرکت و مانع حرکت روشن شوند، سرگذشت انسان روشن می شود و آن وقت است که خیر و شر را میفهمد و از حالت ابهام خارج میشود و دیگر مسئله، مسئله قرارداد نیست. یعنی اگر شما حرکت را اثبات کردی و جهت آن را هم مشخص ساختی، در این حالت است که از حالت نسبیت خارج شدهاید. چیزی که انسان را دقیقاً شلاق می زند و او را به شبهات می برد، این است که به هر معنایی یک جنبه نسبیت بدهد و با آن خیر و شر را در عرض هم قرار بدهد. حق و باطل را هم در یک قماش قرار بدهد. شیطان وقتی می خواهد کسی را گمراه کند، می داند چطور این کار را بکند. یک کلمه نسبیت را میآورد و بعد دو تا را با یک تیر میزند؛ برای اینکه حق را ریشهکن کند، از حق نسبی و باطل نسبی دم می زند. وقتی در این رابطه، نسبیت را مطرح کردی، حق نسبی و باطل نسبی یکسان می شوند و تو آن تنازع و دعوا و تعارض میان آنها را بر می داری و با این کار، حق مطلق موهوم تلقی می شود.
پ.ن: اولین کتاب از مرحوم رو خوندم و ترغیب شدم باز هم بخونم از قلمشون
پ.ن۲: آیت الله می فرمایند اخلاق برآیند آگاهی ها و تعلقات انسان هست و در کتاب این مفهوم رو توضیح می دن.