راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۱۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی کتاب» ثبت شده است

#وریا

# سید_زهرا_محمدی


یک جای کتاب سیاه قلب می گوید: «وقتی در سفر کتابی با خودت همراه می بری، یک چیز عجیبی اتفاق می افتد، کتاب شروع می کند به جمع آوری خاطراتت. بعد ها کافی است که تو آن را باز کنی تا دوباره به همام جایی برگردی که کتاب را اولین بار خوانده ای. یعنی با خواندن اولین کلمات، همه چیز را به یاد می آوری؛ عکس ها، بوها، همان بستنی ای که موقع خواندن می خوردی. کتاب ها درست مثل نوارهای چسبناک مخصوص گیرانداختن مگس هستند. خاطرات به هیچ چیزی مثل صفحات چاپی نمی چسبد.»

پ.ن: به شدت موافقم! خوندن همین کتاب شد خاطره! دم عیدی پیاده از دانشگاه اومدم و تو راه خوندمش! 

پ.ن2: یه سری کتابا، آدمو یاد یه سری آدم ها می ندازه... آدم هایی که کتاب شبیه زندگیشونه، آدم هایی که خوندن کتاب رو توصیه کردن، آدم هایی که باهاشون کتاب رو هم خوانی کردی و...

پ.ن3: تازه فقط کتابا اینطوری نیستن! یه سری  آهنگ ها، یه سری مداحی ها، یه سری مکان ها، یه سری شهیدا، ادما رو یاد هم می ندازن.. تا حالا به این قضیه دقت کرده بودید؟

پ.ن4: کتاب برای دختران نوجوان به شدت توصیه میشه، خریدمش که بعد که از سد مرجع تشخیص مصلحت گذشت! بدم به یکی از فامیلا...ولی قشنگ بود، نمی دمش😀قرض می دم! اگه بخونه😡

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۴۲
راهی به سوی نور

#تفسیر_سوره_قدر

#علی_صفایی_حائری

#عین_صاد


و نکته این است که «لیله القدر» می گویند نه یوم القدر. در دل تاریکی ها و در بطن حادثه است که تو باید طرح فردا را بریزی و در طلوع فجر، همراه فرشته های نازل شب قدم برداری. اشتباه ما این است که در شبمان کاری نمی کنیم و در شکم گرفتاری ها و ظلمت ها، یا تسلیم تاریکی می شویم و یا مرثیه خوان ظلمت.

و این فاجعه را در طلوع فجر می فهمیم...

پ.ن: بدبخت اونی که این فاجعه رو طلوع صبحم‌نفهمه...

پ.ن۲: ....(واسه خودم یاداوری شه حرف استاد دژبخش)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۰۸
راهی به سوی نور

#ر ه ش

#رضا_امیرخانی


ایلیا آرام می گوید:

-وصل شدم به شان. مثل سیمی که وصل می شود به لامپ...

-خاک رساناست پسرم. وصل می کند همه را به هم...

در آرامشِ کنار چشمه غرق شده ایم. همان جور که نوکِ انگشتِ ایلیا توی خاک است.صدایی می آید انگار چیزی افتاده باشد تو آب چشمه. بر می گردم.

مَشکی چرمی افتاده است تو آب. مشکِ چرمی؟ بالای کاشانک و آجودانیه و دارآباد؟ بر می گردم.

مردی با ریشی انبوه که تک و توک سفید شده است، با شلوار شش جیب خاکی رنگ، مشک را پر می کند. آرام می گوید:

-آب هم رساناست ...سلام بر ارباب تشنه گانِ عالم ...و سلام بر هرکه هوای او را دارد...آب  هم زنده است...خاک می رساند به هرجا که خاک هست ... اما آب می رود حتا به جایی که آب نیست ...

پ.ن: به دوستم می گم «ر ه ش» رو بخون، قشنگه....می گه می ذاشتی چاپ بشه بعد انقدر سریع می خوندیش😀

پ.ن۲: دلم برای نوشته های آقای امیرخانی تنگ شده بود... دلم برای فصل آخر و زنده شدن کتاب«من او»  تنگ شده بود....نویسنده باید برای خواننده هاش یه قسمت خاص درنظر بگیر، قسمت آخر کتاب فقط برای«امیرخانی»خوان ها بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۵۲
راهی به سوی نور

#شاه_بی_شین

#محمد_کاظم_مزینانی


رفتار چنین زن هایی هنوز هم برایت باور نکردنی است. چگونه ممکن است آن ها به چنین محدودیت هایی تن بدهند؟ تو و دوستانت چنان آزادید که حتی ماهی ها به حالتان غبطه می خورند. لخت در آغوش دریا فرو می روید و تن و بدن خود را در اختیار امواج بازیگوش قرار می دهید؛ بدون توجه یه چشم های گرسنه و‌حیرت زده سربازان و افسران گارد. برای همین، نمی توانی درک کنی که چرا زن های کشور نمی خواهند یا نمی توانند از موهبت آزادی های به دست آمده استفاده کنند؟ عجیب تر از همه اینکه متاسفانه روز به روز تعداد زن های با حجاب بیشتر می شود؛ خصوصا در میان قشر تحصیل کرده.


پ.ن: از کسی که کتاب و خونده سوال دارم؟ کسی خونده؟!

پ.ن۲: دو‌ ویژگی مثبت کتاب، یکی اسمش بود، و استفاده ترجیح بند گونه از «آه» در متن کتاب و یکی زاویه دید دوم شخص، که باعث می شد کاملا خودتو جای محمدرضا پهلوی بذاری....

پ.ن۳: نمی گم!شاید تصور خودم باشه؛)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۱۲
راهی به سوی نور

#درمان_دردم_آرزوست

(چند پرده از تجربیات جهاد پزشکی)

#زهرا_شکری

 

قرار شد با بچه های گروه برویم جهادی. همه شرایطشان را می توانستم قبول کنم الا چادر!

ولی چون همه دوستان صمیمی ام بودند، دلم نیامد نروم!

روز اول داشتیم آماده می شدیم برویم روستا که چادر سر کردم و داشتم بازی درمی آوردم و بچه ها را می خنداندم که یک دفعه یکی از بچه ها فال شهدا آورد!

«شما را قسمتان می دهم به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س)،حجاب را، حجاب را، حجاب را رعایت کنید»(شهید حمید رستمی).

و حالا من چادرم را با هیچ چیز دنیا عوض نمی کنم.

پ.ن: دلم جهادی خواست، دلم چند روز بدون دغدغه ی دنیای دودی شهر خواست!

دلم عدالت در سلامت خواست...چیزی که وقتی اردوهای این چنینی می روی، مطمئن می شوی نیست!

پ.ن۲: آدم های متحول شده همیشه برایم جذاب تر بودند، آن ها از یک مسیر طی شده برایت صحبت می کنند. عمده ادم های مذهبی اطراف من از این ادم ها هستند. یک اتفاق، مثلا جهادی، راهیان، کربلا، مکه و... می شود نقطه عطف زندگی شان...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۶ ، ۱۱:۱۱
راهی به سوی نور

#فقط_داشتم_کار_خودمُ_محک_می‌زدم

#شیما_عباسی_آبگرمی


دو مدیر در رابطه با چگونگی مقابله با مشکلات مالی و کاری خود صحبت می کردند.

اولی: « من روشی جدیدی را از پارسال شروع کردم و اصرار دارم هر کدام از کارمندانم هر سه ماه یک بار دسته کم یک هفته به مرخصی اجباری برن.»

دومی: «برای چی؟»

- «برای اینکه تشخیص بدم بدون کمک کدوم یک از اون ها میشه کارها رو سامان داد»


پ.ن: کتاب تففنی بدی نبود! ولی با خوندنش فهمیدم کتاب نوشتن به همین آسونیه!😉


پ.ن ٢مهم تر از متن: چند روز پیش تو‌ تدبر آیه ٤٠سوره بقره داشتیم به معنای «اوفوا بعهدکم» فکر می کردیم. وفای به عهد از یه کار بزرگ  مثل عبودیت هست تا یه کار کوچیک مثل محکم بستن پیچ فلان ماشین تو فلان کارخونه.

هر کی هر جایگاهی که داره اگه درست به عهدش وفا کنه، همه چی درست میشه...و صد البته که از خودمون باید شروع کنیم، وفای به عهد از مظاهر حیا است و کسی که بدعهده، بی حیاست(یه حدیثه،فکر می کنم از امام صادق(ع))، فرقی نمی کنه،چه این بدعهدی  در رابطه با ساعت قرار باشه، چه تلاش برای خوشبختی خودش و اطرافیانش، چه انجام دقیق و‌پر کیفیت کارش و چه در عبودیتش »



«یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ

ﺍﻯ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ! ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩم ، ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﻴﻤﺎﻧﻢ [ ﻛﻪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺒﻴﺎ ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻠﺎم ﺍﺳﺖ ] ﻭﻓﺎ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺷﻤﺎ [ ﻛﻪ ﺗﻮﻗﻊ ﺛﻮﺍﺏ ﻭﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ] ﻭﻓﺎ ﻛﻨﻢ ، ﻭ  [ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺷﻜﻨﻰ ]ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺘﺮﺳﻴﺪ »٤٠

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۱۹:۳۸
راهی به سوی نور

#شرحی_بر_دعاهای_روزانه_حضرت_زهرا_(س)

#استاد_علی_صفایی_حائری


🔸عنایت های حق، نه تنها در نعمت و رحمت او، حتی در بلاها و مصیبت ها جلوه کرده است...در هر گرفتاری نیز سه نعمت وجود دارد: یکی اینکه نقطه ضعفت را شناخته ای و دوم اینکه تعلق و وابستگی ات قطع شده و سوم اینکه برایت دلشکستگی آمده و این سه نعمت، نعمت های کم و کوچکی نیستند.

🔹در برابر بلا و گرفتاری به سه گونه می توان رفتار کرد، اول جزع و ناله و فریاد، دوم صبر و 

 سوم شکر؛ و شکر مختص کسانی است که به این حد از معرفت و توجه رسیده باشند و زیادتی شکر لازمه اش شناخت وسعت نعمت است حتی در بلاها.

پ.ن: اگه این دعاها این همه پر بار و پر مفهوم هست که هست، پس وای به حال من با این درکم از معنای دعاها...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۶ ، ۱۳:۱۰
راهی به سوی نور

نام کتاب: #رد_سرخ_جامانده_بر_فنجان

((مجموعه #داستان_کوتاه))

نویسنده: #فاطمه_سلیمانی_ازندریانی

.

.

کوچک‌تر که بودیم، در برابر کوچک‌ترین سوال با چشم غرّه و اخم و ابرو در هم کشیدن مواجه می‌شدیم. بعد از آن ناچار به لب‌هایمان مهر سکوت زدیم.

اما دیگر چاره‌ای نداشتیم‌. باید می‌پرسیدیم و جواب سوال‌مان را می‌گرفتیم.

جواب سوال ما خیلی مهم بود! هر دو امیدوار بودیم حدس‌ها و خاطرات من درست باشد.

اینکه دو انگشت بابا قطع شده باشد و اینکه انگشت‌های بابا را پیوند نزده باشند.

چون این یک مشت استخوان بی‌نام‌ونشانی که برگشته بود، دو انگشت کم داشت .....

رد سرخ مانده بر فنجان

پ.ن: کتاب پیشنهاد آبجی خانم جان بود، داستان کوتاه خوبه، ولی واقعا چهار پنج تا از داستان ها عالی بود....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۶ ، ۰۰:۲۲
راهی به سوی نور

#حق_السکوت

 #محمد_مهدی_سیار



چشم می‌بندم نباید جاده سرگرمم کند

چند کوه و آبشار ساده سرگمم کند!

راه را در شهرهای پر خیابان گم کند

یا دهی آرام و دور افتاده سر گرمم کند!

هم نباید کنج مسجد‌های دنج بین راه

سجده سرگمم کند سجاده سرگرمم کند!

دل به راهی داده‌ام چون رود و شرمم باد اگر

برکه‌ای که دل به "ماه"ی داده سر گرمم کند!

می‌روم، چون آهوان از مردمان، ترسیده‌ام

چشم آهویی کنار جاده سرگرمم کند...

حق السکوت

پ.ن: تو باید و یقینی، نه اتفاقی و شاید

تو سرنوشت زمینی، که اتفاق می افتد...

ان شاءالله هر‌چه زودتر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۶ ، ۱۲:۲۵
راهی به سوی نور

رحمت واسعه


👈"برای رسالت خود از شما اجر و پاداشی نمی خواهم، جز آنکه به نزدیکانم مودت و مهربانی کنید." (آیه ٢٣سوره ی شوری)#ذوی_القربی


🔸🔶🔸آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند، ما بالقوه داریم. خیلی به خود مغرور نشویم. این طور نیست که آن ها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه می بریم!

.

👈"من کشته ی اشک هستم . هیچ مومنی مرا یاد نمی کند، مگر آنکه اشک می ریزد" امام حسین(ع)

.

🔸🔶🔸در مشاهده قرآن و عترت جاذبیتی است که اگر لیاقت داشته باشیم، به زیارت می رویم. معلوم نیست که پول دار پروانه ی این شمع می شود یا بی پول؛ بلکه این در اثر جذب و انجذاب محبت است. تشکیلات مهم نیست. برای آن ها بین پول دار و ندار فرقی وجود ندارد.

.

👈اهم آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات و ممات معصومین(ع) هیچ فرقی نیست.

.

🔸🔶🔸فردای قیامت که هیچ چیز از انسان نمیخرند، اشک بر سیدالشهدا(ع) را مثل دانه ی درری برایش نقد می کنند.

.

👈همه چیز در دسترس ماست؛ ولی حالمان مانند حال کسانی است که هیچ ندارند...

رحمت واسعه

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۶ ، ۲۳:۱۷
راهی به سوی نور