#طوفان_دیگری_در_راه_است
#سید_مهدی_شجاعی
الآن سه ساعت از نیمه شب گذشته ولی من آنقدر سرشار از هیجان و شگفتیام که تا این نامه را برایت ننویسم خوابم نمیبرد. امروز با یک انسان محیرالعقول مواجه شدم. فکر نمیکنم که تو هم در تمام عمرت آدمی به این بزرگی و عظمت دیده باشی. حتماً ندیدهای! اگر دیده بودی قطعاً به من میگفتی. آدمی که میتواند سرنوشت انسان را تغییر بدهد. نه فکر کنی که با سحر و جادو و این حرفها، نه! با حضورش. با بودنش. با شخصیتش. با روح بلند و دل دریاییاش.
حسابش را بکن، کسی که در رشته مهندسی مکانیک در دانشگاه تهران شاگرد اول شده، با بورس تحصیلی به آمریکا آمده، در اینجا دکترای فیزیک کوانتوم گرفته، در میان تمام دانشگاههای آمریکا مقام اول را کسب کرده، بلافاصله بعد از اخذ مدرک دکترا، در یک شرکت معتبرآمریکایی با بالاترین حقوق و امکانات استخدام شده و درست زمانی که میتوانسته محصول زحماتش را بچیند و بیشترین کیف دنیا را بکند، همه اینها را رها کرده و رفته لبنان تا دینش را به خدا و پیغمبر و شیعیان مظلوم ادا بکند.
پ.ن: دلم می خواد اقای شجاعی رو از نزدیک ببینم بپرسم دنیا انقدر قشنگه یا نگاه شما به دنیا؟
پ.ن۲: کاش درباره همه چی می نوشتید! انقدر که خوب می نویسید...
پ.ن۳: دوتا نویسنده بودن که بدون اینکه چیزی از محتوای کتاب بدونم کتاباشونو می خریدم...حالا شد ۳تا!