#لینالونا
#کلر_ژوبرت
دلت می خواهد داستانم رابرایت بگویم؛ که چرا پیشت آمده بودم؟
توی سرزمینِ ما، وسطِ جنگل کاج، همه مو قرمزند؛ این شد که هرکس من را با موهای آبی ام می دید، می گفت:«چه دختر قشنگی!»
کوچک تر که بودم، خیلی خوشم می آمد، ولی بعد خسته شدم. با خودم گفتم: چرا همه فقط قشنگی ام را می بینند؟ چرا هیچ کس نمی گوید: «چه دختر مهربانی!» یا «چه دختر زرنگی!»؟...
پ.ن: داستان برای کودکان است، درباره ی فلسفه ی حجاب، توسط نویسنده ای فرانسوی، که مسلمان شده.
پ.ن۲: هرچقدر هم که تلاش می کردی، نمی تونستی انقدر جالب ودرست، کتاب مسئله ی حجاب شهید مطهری رو کودکانه اش کنی! مرحبا به این فکر و قلم
پ.ن۳: کار متقن و «آتش به اختیار» یعنی این.
پ.ن۴: می شه یه نسخه از این رو داد گشت ارشاد بده به اون دخترایی که می گیرن، بخونن
پ.ن۵: چقدر همه بهم خندیدن وقتی از نمایشگاه این کتاب رو خریدم!😃