راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توحید» ثبت شده است

 همه در جریان خبر تلاش برای ساخت واکسن توسط کشورهای مختلف هستیم.

و احتمالاً خبر اعتراضات مردم به ورود بعضی از واکسن ها به کشورشان را هم شنیدید و به دنبال این اعتراضات، ایجاد شک و تردید دولت ها در استفاده و خرید واکسن ها...


وجود احتمال هرگونه آسیب و عواقب بعد تزریق که ممکن هست عمدتا خواسته هم باشد، عواقبی مثل تغییر ژنوم ها، عوارض در نسل ها، ردیابی افراد، آلودگی های ماندگار خونی و... 

چقدر ترسناک شده است.

علمی که قرار بود جان آدم ها را نجات دهد چقدر  ترسناک شده است.

این نتیجه جدا شدن علم از دین است.
این نتیجه ی انسان بریده از آسمان است.
علمی که هیچ چیز محدودش نمی‌کند، جوانمرد نیست و رحم ندارد.
علم منهای توحید همینقدر ترسناک هست.
انسان بدون انسانیت همین قدر غیر قابل اعتماد می‌شود.

اما

جهان فردا حتما، حتما قشنگ تر از این لحظه هاست.
شیب تمدن فردا، شیب به سمت خوب بودن است نه رسیدن به هدف به هر قیمتی....
فقط کاش زودتر عمر این تمدن مادی گرایی علم زده ی متوحش تمام شود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۹ ، ۲۳:۳۱
راهی به سوی نور

#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن

#استاد_سید_علی_حسینی_خامنه_ای



آن کسانی که یک کلمه ای را در کودکی فراگرفته اند، بر اثر شکِ دوران بلوغ، آن یک کلمه از آن صلابت و از آن عظمت در روح این ها افتاد، کوچک شد، ناقض شد، ناچیز شد، یک نیمه ایمانی، یک نیمه حقیقتی در روحشان باقی ماند، آن هم بر اثر پیش آمدنِ جریانات و حوادث گوناگون، مدام کاسته شد و کاسته شد؛ یک چنین ایمانی یک روزی هم از انسان به آسانی گرفته می شود. ایمان مستودع، ایمان عاریت، مؤمن این جوری نیست.

مؤمن راستین، آن مؤمنی است که اگر یک کلمه از حقایق و معارف دینی الهی در دل اوست، آن یک کلمه را با تدبر، با دقت نظر، با اندیشیدن، با هرچه نسبت به آن یک کلمه مساعد، ایمان خود را زیادتر کردن، این ایمان را از زایل شدن نجات بدهد.مؤمن واقعی این است.

پ.ن:چقدر یاد گرفتیم از این کتاب.

پ.ن۱: انتخاب موضوع یعنی این! یعنی کاربردی، خارج از حرف های تکراریه بی فایده!

عالی بود

پ.ن۲: یادمه اون اوایل که تازه برام مهم شده بود راجع به یه سری موضوعات مطالعات اساسی کنم! کتابای حضرت آقا رو می خوندم کنار بقیه ی کتاب ها... بدون هیچ‌پیش زمینه ی ذهنی، بدون هیچ تعصبی...

بدون شک امروز می گم اگه راجع به اون موضوع حتی دو سه تا کتاب دیگه هم خونده باشید کاملا فرق عمق و زاویه ی نگاه کتاب های ایشون رو می فهمید.( خیلی جاها،دیدن نظراتشون باعث شد محبت و‌ایمان و‌اطاعتم بهشون بیشتر بشه...)  بده که جایگاه سیاسی ایشون باعث شده خیلی از جنبه های دیگه شون دیده نشه! یا کم تر بهش توجه بشه!ایشون واقعا دانشمندن! سخنورن، قرآن پژوهن، فرهنگ دانند و...

پ.ن۳: اللهم احفظ قائدنا خامنه ای....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۱
راهی به سوی نور


یه حرفایی رو فهمیدن، گنده تر از ظرفیت وجودی فعلی منه!

اما یه جا خوندم که اگه حتی اَدای آدم متوکل رو‌ هم دربیاری، خدا مثل آدم های متوکل باهات برخورد می کنه...

حالا دوست دارم اَدای آدم هایی رو در بیارم، که انگار توحید رو فهمیدن، درک کردن و دارن در زندگیشون به کار می برن...

 یه جا تو کتاب رسائل توحیدیه علامه طباطبایی نوشته،(نقل به مضمون) اگر فهمیدی خدا مالک مطلق و تنها وجود حقیقی هست، اونوقت دیگه رذائل اصلا دیگه مطرح نیست که حالا بخوای دلیل بد بودنشون رو بررسی کنی...

یعنی مثلا وقتی فهمیدی هر نعمتی برای خداست، دیگه حسودی نمی کنی، به چی حسودی کنی؟ به چیزی که یه نفر داره اما واسه ی خودش نیست؟ 

وقتی فهمیدی «إِنَّا لِلَّهِ» دیگه از نداشته هات غصه نمی خوری، که هر چیزی بوده و ازت گرفته شده، از اولش برای تو نبوده اصلا!

تو با تصادف ماشینی که از اول برای تو نبوده و انتصابی هم بهت نداشته ناراحت میشی؟

تو بابت پس گرفتن امانتی که از اول می دونستی باید پس بدی جزع و فزع می کنی؟

وقتی فهمیدی «مال» صاحب اصلیش یکی دیگه است، دیگه «بخیل» میشی؟

وقتی فهمیدی هرچه انجام دادی لطف و توفیق خدا بوده، دیگه «مغرور» میشی؟


کاش بفهمیم...

کاش...

روزی سال جدید مون باشه «حوّل حالی» که فقط دست خداست، باشه «مقلب قلوبی» که قلب ها هم دست خداست....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۱۷
راهی به سوی نور