راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تمدن» ثبت شده است

#غرب_زدگی

#جلال_آل_احمد


طرح یک بیمار

«غرب زدگی می گویم هم چون وبازدگی. و اگر به مذاق خوش آیند نیست بگوییم هم چون گرمازدگی یا سرمازدگی؛ اما نه. دست کم چیزی است در حدود سن زدگی. دیده اید که گندم را چه طور می پوساند؟ از درون. پوسته سالم برجاست؛ اما فقط پوست است، عین همان پوستی که از پروانه ای بر درختی مانده.

به هر صورت سخن از یک بیماری است. عارضه ای از بیرون آمده و در محیطی آماده برای بیماری رشد کرده. مشخصات این درد را بجوییم و علت یا علت هایش را و اگر دست داد، راه علاجش را. 

این غرب زدگی دو سر دارد. یکی غرب و دیگر ما که غرب زده ایم. ما یعنی گوشه ای از شرق.

چنین که از تاریخ بر می آید، ما همیشه به غرب نظر داشته ایم. حتی اطلاق «غربی» را ما عنوان کرده ایم و پیش از آن که فرنگیان ما را «شرقی» بخوانند، از صبح دم تمدن اسلام، تا فروریختن ارزش هر انگاره ای در مقابل سلطه ی «تکنولوژی»... ما همیشه در این سوی عالم، همچون مشتی از خروار کلیت یک تمدن، دنیا را به انگاره ی خود می شناخته ایم و به انگ خود نشان می زده ایم، پیش از این که دیگران همین کار را با ما بکنند...»



پ.ن مهم طولانی و اصل مطلب!!! اول از همه طرح این موضوع با واژه ی غرب زدگی که خودش هم می گه ار دیدگاه فردیدی اومده و تمثیلش به بیماری (وبا زدگی! یا مقایسه اش با طاعون البرت کامو) خیلی دوست داشتنی، به جا و قابل بحث بود! یه مقدمه ی خیلی مهم برای بحث تمدنی.

من یادمه وقتی با یه استادی سر سبک زندگی حرف می زدیم، می گفت مشکل ما اینکه نه ایرانی ایم! نه اسلامی، نه غربی، نه قومیت های خاص(مثلا ترک و لر و کرد و..) و همه ی اینا هستیم، و زمانی که اینا تو یه راستا نیست مشکل اصلی شروع می شه، چون مثلا پیشرفت در تمدنی، عین سقوط در تمدن دیگه محسوب میشه چه بسا!  و این میشه که در مواجهه با پدیده های ثابت هر کدوم از این سبک ها، راه حل خودش رو داره  و اینجاست که بحران هویت ایجاد می شه و.... 

و تو مقدمه ی کتاب آسمان به زمین الصاق شد،  تمدن رو وابسته به هویت می دونه و اساسا معتقد هست که جامعه ی فاقد هویت،تمدن هم نداره و...

خلاصه که خیلی موضوع خوبی برای نوشتن انتخاب شده، اونم واسه این آدم و با وجود اینکه به اشاره ی خودش با طردشدگی از طرف روشن فکرهای دوره ی خودش بابت این کتاب  هم مواجه می شه و...

واقعا جای تقدیر و تشکر داره...

پ.ن۲: بحث آزادی از نوع خاص برای زنان و مطرح کردنش به عنوان واجبات غرب زدگی و‌بحث نقدش به جدا شدن دین و حکومت که معتقد بود در این صورت منحط میشه برام جالب بود!

پ.ن۳: خیلی خوب فرد غرب زده رو شرح داده بود.... چقدر مصداق پیدا کردم تو ذهنم براش

پ.ن۴: کتاب مبنای تقسیم و رویکرد صحبتش رو بحث اقتصاد و مصرف کنندگی یا تولید کنندگی قرار داده بود. ولی اصلا بحث صرفا انقلاب صنعتی و تولید کننده و مصرف کنندگی نیست(اقتصاد). به نظر میاد بحث فرهنگی و‌ایدئولوژی متفاوتِ پشت اون هست نه صرفا دعوای اقتصادی!

پ.ن۵: اما یه مسئله ی مهم در صحبت های نویسنده بحث تکنولوژی هست، جلال معتقده میشه تکنولوژی رو از غرب بیاری و تصرفش کنی، اما آیا واقعا همچین چیزی امکان پذیر است؟

سر این مسئله خیلی ها با هم تفاوت دیدگاه دارند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۳۷
راهی به سوی نور

با یک دست بچه را نگه داشته با دست دیگر لوله جارو برقی را، بوی غذایش دویده تا کوچه و سماورش غُل می‌زند، لباس‌های سفید و تمیز آقای‌خانه هم لابد روی رخت پهن است.


همه تعریف ما یا اکثر ما از خانه‌داری همین است. همین کارهای جسمانی فرساینده و سخت. همین کارهایی که اسلام هم سنگینی آن را از دوش زن برداشته و به او حق داده بابت‌شان از همسرش مزد بگیرد. انگار «خانه» همین ظرف و ظروف و مبلمان و پرده است. وقتی از تاثیرگذارترین نهاد اجتماعی و امن‌ترین پناه بشری حرف می‌زنیم منظورمان فقط حاضر بودن غذا و اتو داشتن یقه پیراهن نیست! خانه‌داری فراتر از اینهاست، زن خانه می‌تواند لباسهایش را بسپارد به ماشین تا بشوید، جارو را بدهد به همسرش تا بکشد، پرده و تابلوهایش مثل یک دیزاینر، سِت نباشد و گاهی غذایش هم بسوزد اما همچنان، «خانه‌دار موفقی» باشد!


خانه‌داری یعنی خانواده‌داری؛ یعنی مدیریت عمیق‌ترین روابط انسانی در اصلی‌ترین پناهگاه انسان یا همان خانه. این مفهوم اگر به درستی درک شود، زیبایی و هماهنگی ظاهری هم به همراه آن می‌آید، دلچسب بودن مزه‌ها هم می‌آید، نظم و انضباط هم. خانواده‌داری یعنی انسان‌داری، جامعه‌داری، کشورداری و جهان‌داری. یک زن می‌تواند افراد جامعه را به حضیض رذائل اخلاقی براند و هم از آن بِرَهاند؛ او می‌تواند قرمه‌سبزی‌اش را بی‌نمک بپزد اما نمک زندگی یک جمع را کم و زیاد کند! می‌تواند همسر و فرزندانش را با رغبت در امور خانه شریک کند تا به تنهایی همه کارها را انجام نداده باشد و همچنان خانه‌دار خوبی باشد.


زن اگر اهلِ هر روز بهتر شدن، اهل مطالعه، ورزش، خودسازی، تمرین ، تهذیب و در کل اهل رشد و فضلیتِ مدام باشد خانواده و بالتبع جامعه را هم اهل می‌کند، رشد می‌دهد و اگر نباشد خودش سنگین‌ترین سد در برابر رشد جامعه است. قدر خانه داری را بدانیم، انسان‌سازی کمتر از ماشین‌سازی و ساختمان‌سازی و دندان‌سازی نیست.


پ.ن: مطلب از خبرگزاری مهر برداشته شده است.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۳:۳۵
راهی به سوی نور

#ریشه_ها

#دکتر_محمد_حسن_زورق

(انقلاب اسلامی ایران، ریشه ها و دورنمای آینده)


امروز غرب به منزله ی قریش جدید، خاورمیانه به مثابه ی مدینه جدید و اسرائیل به منزله بنی قریظه جدید است و انقلاب اسلامی که در خاورمیانه جریان دارد جنگ خندق جدیدی را تجربه می کند.

...جهانی که به وسیله انسان یک چشم اداره می شود می رود تا هر دو چشم خود را باز کند:چشم طبیعت بین را و چشم حقیقت بین را، یکی را به روی جهان خود و دیگری را به روی خدا و این به معنی آغاز تاریخ جدید انسان است.

ریشه ها

پ.ن: یه وقتایی برای پیدا کردن انگیزه مطالعه باید بهت ثابت بشه چقدر نمیدونی،این کتاب کاملا این حس و‌بهت میده!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۰۲
راهی به سوی نور