دلهایى که بر اساس اهمیت حادثهها، کارها را ردهبندى کردهاند، در حالیکه هزار کار دارند، بیش از یک گرفتارى برایشان نیست. چون در یک لحظه، گرفتارى ما، فقط مربوط به آن کار و آن حادثهاى است که *اهمیت زیادترى دارد و ضرورت بیشترى* . اگر تمام کارها را انجام بدهیم و این یک کار، بماند، کارى انجام ندادهایم و بار خود را نگذاشتهایم و اگر آن یک کار را، فقط همان را، بیاوریم، دیگر حرفى براى ما نیست و بازخواستى نیست. و همین است که دیگر سیل حادثهها و انبوه کارها، ما را خُرد نمىکند و به بازى نمیگیرد.
(رشد، ص: 14)
پ.ن۱:اولین جمله ای که از استاد صفایی خوندم متن این دکمه بود! از اونجا به بعد متوجه شدم چه چیزهایی رو باید از ایشون می خوندم و نخوندم.کند ترین کتاب هایی که می خونم مربوط به ایشونه!هر صفحه اش رو سه روز باید فکر کنی!
پ.ن۲:از کتاب رشد یا صراط شروع کنید...
پ.ن۳: کتاب بخونیم...
پ.ن۴: فردا ۱۶اذره...روزی که خاطره خوبی ازش ندارم....سالگرد وفات پدر دوستم... لحظه لحظه ی از دست دادن پدرش رو کنارش بودم و درک کردم....چقدر از صبرش یاد گرفتم...شادی روحشون فاتحه ای قرائت بفرمایید.