راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




ویرگول

دوشنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۱، ۰۲:۰۶ ق.ظ

سختی یه متن همیشه به کلمات درشتش نیست، گاهی همین که نمی دونی باید کجا جمله رو تموم کنی، کجا کلمات رو به هم ربط بدی، کجا مکث کنی و... خوندنِ یه متن رو سخت می‌کنه.

یه متن، هر چقدر هم که از کلمات پر معنا و درست تشکیل شده باشه، تا وقتی نشه کلماتش رو به خط کرد و جمله هاش رو روان خوند، قابل فهم نیست، یا در خوش بینانه ترین حالت، سخت فهم میشه.

حتما هممون داستانِ بخشش، لازم نیست اعدامش کنید را شنیده ایم.

با همین زبان تمثیل، در زندگی، خیلی وقت ها این ویرگول ها هستند که نتیجه ای را فرسنگ ها تغییر می دهند.

ویرگول ها...

مکث ها ...

اعتکاف برای زندگی من همان ویرگول است، که باید بر گردم و در متن هایم دنبال ویرایش های نگارشی اش باشم تا بشود حوادث اخیر زندگی ام را بفهمم، بفهمانم.

قرار بود در یکی از صفاتت اُتراق کنم، بار و بندیل زندگی را همان جا پهن کنم و درست نگاهش کنم، از همه سمت، از همه ی زاویه ها،چه زاویه ی پایین به بالای من ، چه زاویه ی بالا به پایینِ شما، قوس نزول، قوس صعود.

خودت زمزمه کردی، یا فلانی، غفار بودنم را ببین

نگاهش کردم. 

اول باید می‌فهمیدم چه گذاشته ای کف دستم.

عفو؟ 

نه

صفح؟ 

نه 

 

غفران....

چه فرقی است میان این ها باهم. شروع می کنم. تمام نامه هایی که به سمتم فرستادی را ورق می زنم، تغابن را، غافر را، فرقان را...فرقان را 

تا انتهای فرقان باید بیایی که ناگهان ابری شوی...

إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا

ﻣﮕﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻛﺎﺭ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﻨﺪ ، ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺪﻱ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﻫﺎ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(٧٠) 

سیئاتم را غافر میشوی، یعنی فقط نمی گویی باشد، بخشیدم.

ولی در دلت هنوز دلگیر باشی

تو اما اثرش را هم نمی گذاری.

محو می کنی

انگار اصلا سیئه ای نبوده است از اول 

نه 

تو غفاری،یعنی حتی این ها هم فقط نیست 

تو از دل همین شرمندگی هایم، حسنه می رویانی، از همین نقاط سیاه، نور جاری می‌کنی.

کسی با این خدا، مأیوس هم می‌شود؟

کاش فقط همین غفار بودنت را فهم کنم.

 

چقدر زندگی ام ویرگول لازم است...

به اندازه ی همه ی صفاتت

همه ی لحظه ها...

 

پ.ن: قرار هست اصلا در مجازی نباشم، اینجا برای من مجازی نیست!

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۱۷
راهی به سوی نور

نظرات  (۱)

۱۷ بهمن ۰۱ ، ۰۲:۴۶ شاگرد بنّا

ویرگول اعتکاف یه دوره ی تولد کوتاه و فشرده اس... سریع السیر جمع می کنه سیاهی رو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی