راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




حکایت #دست‌هایش

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۰، ۰۳:۳۹ ق.ظ

حکایت #دست هایش

 

بعید بدانم این همزمانی با سالروز ترور نافرجامش برنامه ریزی شده باشد، اما من چقدر یاد توان و قدرت و شکوه دست هایش افتادم...همان دستی که در بمب گذاری کار کردش را از دست داد و شاید اصلا از همان زمان بود که قدرت معنوی حرکت دنیا را به او عطا کردند، که دنیا نخواهد و جلویش بایستد اما او دست در دست خدایش پیشران حرکت های امید بخش جهان شود....

حالا باز هم دست‌هایش ماجرا آفرین شده اند، هم او که چون کوه مقاوم و مطمئن برای صرف واژه ی «ما می توانیم» این بار دست های خودش را جلو آورده است...

بابرکت تر از این دست ها مگر پیدا می شود در جهان؟

 

پ.ن : اللهم احفظ قائدنا خامنه ای...

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی