دهکده خاک بر سر
#دهکده_خاک_بر_سر
#فائضه_غفارحدادی
روایتی از یک سال زندگی در لوزان از زبان یک بی زبان(با شرح ۴سفر اجباری)
#نشر_سوره_مهر
بنر یک خانم چادری روی یکی از ساختمان های دور محوطه مجذوبمان می کند. اولش که فکر می کنیم توی تبلیغات نمایندگیِ مجلسِ این ها هم، باید عکس با چادر چاپ شود! ولی نزدیک که می شویم برای طرز فکر مردم دنیا افسوس می خوریم. عکس «سکینه محمدی» است. زنی که در ایران پس از خیانت به شوهرش با همدستی همان مرد او را به قتل رسانده و الان قرار است اعدام شود. زیرش به انگلیسی نوشته که برای آزادی قربانیان حقوق بشر کاری بکنیم!
آن هم اینجا. جلوی چشم خدای تیبر که «تیبر» ش سال ها محل پرت شدن لاشه ی زندانیان و بردگان رومی بوده. جلوی چشم قیصر، که وقتی سرزمین گُل (فرانسه ی امروزی) را فتح کرده جارچیان جار می زده اند که ای مردها اگر می خواهید همسرانتان از گزند قیصر در امان باشند به پایشان قفل بزنید تا از خانه بیروم نیایند! اینجا جلوی چشم ما که همین یکی دوساعت قبل آداب حقوق بشر را توی کلوسئوم آموزش دیده ایم (اشاره به نبرد گلادیاتور ها). فکرش را بکنید!
پ.ن: گفته بودم خوندن سفرنامه دوست دارم؟
سفرنامه ی جالبی بود، از زاویه دید یک مادر، و کمی آغشته به طنز
پ.ن۲: دیگه دارم تصمیم می گیرم، خاطرات نوشته شده ی سفرهام رو جدی تر بگیرم:)
پ.ن۳: وجه تسمیه کتاب اشاره به دهکده ای در لوزان هست که به خاطر احداث مترو و تخلیه خاک حفاری، خاک بر سر شده و از بین رفته؛)
و جالبه که اسم کتاب سفرنامه کربلای همین نویسنده، سر بر خاک دهکده است...آخه آدم اینقدر خوش ذوق؟