دیدم که جانم می رود
سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۴ ب.ظ
#دیدم_که_جانم_میرود
#حمید_دولت_آبادی
حمید: مصطفی تو شهادت را چگونه می بینی؟
مصطفی در حالی که دستهایش را به دور خود پیچیده بود و فشار میآورد، ناگهان آنها را باز کرد و نفس عمیقی کشید و گفت: شهادت رهایی انسان از حیات مادی و یک تولد نو است.شهادت مانند رهایی پرنده از قفس است.
پ.ن: کتاب درباره ی رفاقتی مردانه بین نویسنده و دوست شهیدش است. رفاقتی که گاها غیر ملموس می شود! اما واقعی است
پ.ن۲: یه دوستی، کتابوبرای امانت دادن به یه نفر دیگه اورده بود مسافرت، منم مجبور شدم یه روزه خوندمش!
پ.ن۳: دوست، باید به خدا نزدیک ترت کنه! درست مثلِ حمید یا مصطفی؟...فکر کنم هردوشون.