راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




وقتِ معلوم

يكشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۱۲ ق.ظ

#وقت_معلوم

#مهدی_کفاش


امتحانش را همیشه با مداد می نوشت، دوست داشت با مداد بنویسد تا فرصت اصلاح از بین نرود. عمو جان دعایش این بود: «عموجان، حسن عاقبت از خدا بخواه...عاقبت بخیری.»

یک بار از عمو جان معنای عاقبت به خیری را  پرسیده بود، عمو جان گفته بود:«اینکه بتوانی قبل از مرگ اشتباهاتت را جبران کنی!» این جمله ی عمو جان مصمم کرده بودش پاک کن را  بگذارد کنار. باید طوری کار می کرد که اصلا کارش به اصلاح نرسد!


پ.ن: عیدی من و اولین کتابی که تو سال ۹۷ خوندم

پ.ن۲: متن تقدیمی اول کتاب رو دوست دارم. ولی فکر کنم قبولش ندارم😉دریافت

پ.ن۳: کتاب جالبی و رمزگونه و ناواضحی بود، نمی دونم چرا یاد فیلم «سیانور» افتادم، با اینکه ربط زیادی نداشت.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی