راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۸۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

#صمیمانه_با_جوانان_وطنم

#سید_مهدی_شجاعی


پس نگرانی از قدرتمندی دشمن نیست، این سلاح های مخرب نیست که ترس آور است، آنچه نگران کننده و وحشت زاست،دشمن نیست، ضعف های ماست. اگر دیدبان‌های ما به خواب رفته باشند، اگر ستون پنجم دشمن از درهای نامرئی قلعه نفوذ کرده باشد، اگر عده ای از داخل قلعه، با تیشه جهل، به جان دیوارها افتاده باشند، اگر عده ای در شب های فتنه، با دست های خیانت، گرای مهمات فرهنگی ما را به دشمت بدهند، اگر عده ای ورود دشمن را لحظه شماری کنند و خبر آمدنش را مژده بشمارند، ضعیف ترین دشمن هم پیروزی را پیش چشم خود می بیند. 

#آری_هراس_از_قدرت_دشمن_نیست، هراس از ضعف های ماست..

صمیمانه با جوانان وطنم


پ.ن:انگار وقتی نوشته صمیمانه بشه،نویسنده هم دوست داشتنی تر میشه، واقعا خدا آقای شجاعی رو برای انقلابمون نگه داره....تو یکی از نوشته های آقای زائری می خوندم که ایشون چقدر برای جذب و پرورش جوون های نویسنده تلاش کردند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۶:۴۱
راهی به سوی نور

#کرشمه_خسروانی_یا_مخالف_بیداد_به_طرز_همایون

#سید_مهدی_شجاعی

#نمایشنامه


(بخشی از صحبت معاویه با یزید)

چرا همه پادشاهان و سلاطین پیشین، مورخ و وقایع نگار داشته اند؟ قضاوت تاریخ و مردم، پس از مرگ، به چه کارشان می آمده.‌..برای این‌که بتوانی بدون دغدغه در حوض شراب غوطه بخوری و از زن و سگ و میمون لذت ببری،باید رعایایی کاملا احمق داشته باشی. و برای رساندن مردم به حماقت مورد نیاز، باید بی پروا هزینه کنی. از ریخت و پاش نترسی، ارث پدرت که نیست. مال مردم را صرف تحمیق خودشان می کنی....اگر این پول را این‌جا هزینه نکنی، چند برابرش را باید صرف خاموش کردن آتش کنی، سرکوب کردن قیام ها،فرو نشاندن فتنه ها...

کرشمه خسروانی

پ.ن: اولین بار که این ماجرا رو شنیدم، فرد تعریف کننده، معاندانه آخر داستان رو نگفت...هرچند سند این اتفاق خیلی مشخص نیست اما اینکه ادم خبر داشته باشه که کسی سوءاستفاده نکنه خوبه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۶:۳۶
راهی به سوی نور

#از_آخر_مجلس

#میلاد_عرفان_پور


ما سینه زدیم و‌ بی صدا باریدند

از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند

ما مدعیان صف اول بودیم

از آخر مجلس، شهدا را چیدند

از اخر مجلس


پ.ن۱: بسی شعر خواندن را دوست می دارم...

پ.ن۲: همش یاد لحظه ی گریه ی حضرت آقا موقع خوندن دو بیتی«از آخر مجلس» میوفتم وقتی کتابو می بینم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۶:۲۱
راهی به سوی نور

#از_گشتِ_ارشاد_تا_چادرِ_المیرا

(چون و چراهای حجاب)

#ابوالفضل_اقبالی


استاد! مدتی است که در خیابان های شاهد حضور ون های گشت ارشاد هستیم. امروز با دیدن صحنه ای که در آن مامور نیروی انتظامی با عصبانیت و تندی به یک دختر تذکر رعایت حجاب می داد، این نکته در ذهنم شکل گرفت که واقعا چرا حکومت در شخصی ترین مساله زندگی افراد هم به خود حق دخالت می دهد؟ آیا واقعا حکومتی که به افراد خود حتی حق انتخاب نوع پوشش که شخصی ترین امر است را هم نمی دهد،ظالم نیست؟

از گشت ارشاد تا چادر المیرا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۱:۰۶
راهی به سوی نور

برای شب های قدر مطلبی قشنگ تر از این پیدا نکردم....

منتخب  اخبات از عین-صاد

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۷
راهی به سوی نور

#قرار

#سعید_پورطهماسبی


ای که در خلق سزاوار مجیزم کردی

خوار کن در دل خود هرچه عزیزم کردی


با غم دیدن این قدر پلیدی چه کنم؟

رحمتی کن خود اگر اهل تمیزم کردی


خود نجاتم بده از دست زلیخای هوس

ای که از چاه رهاندی و عزیزم کردی


«من ملک بودم و‌ فردوس برین جایم بود»

ساکن این گسل زلزله خیزم کردی


#حق_گرفتن_به_گران_سختی_حق_دادن_نیست

عدل گستر کن اگر ظلم ستیزم کردی


ظاهر آراسته ای، شهره‌ی شهری بودم

خلق پیراسته و خلق گریزم کرد

قرار

پ.ن:ذوق خوندن کتابی که نویسندشو دیدی و امضا گرفتی یه چیز دیگه است...

پ.ن۲:از کتابایی بود که فضای خوندنش برامون خاطره شد...جمع خوانی، با لیوان چای...هوای ابری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۱۱
راهی به سوی نور

#ریشه_ها

#دکتر_محمد_حسن_زورق

(انقلاب اسلامی ایران، ریشه ها و دورنمای آینده)


امروز غرب به منزله ی قریش جدید، خاورمیانه به مثابه ی مدینه جدید و اسرائیل به منزله بنی قریظه جدید است و انقلاب اسلامی که در خاورمیانه جریان دارد جنگ خندق جدیدی را تجربه می کند.

...جهانی که به وسیله انسان یک چشم اداره می شود می رود تا هر دو چشم خود را باز کند:چشم طبیعت بین را و چشم حقیقت بین را، یکی را به روی جهان خود و دیگری را به روی خدا و این به معنی آغاز تاریخ جدید انسان است.

ریشه ها

پ.ن: یه وقتایی برای پیدا کردن انگیزه مطالعه باید بهت ثابت بشه چقدر نمیدونی،این کتاب کاملا این حس و‌بهت میده!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۰۲
راهی به سوی نور

#نشت_نشا

#رضا_امیرخانی


حالا اصلا باورمان نمی شود که علم بتواند رنگ دینی بگیرد. فی الفور فریاد می کشیم که دو دو تا چهارتا که دینی و غیر دینی ندارد. هندسه که اسلامی و غیر اسلامی ندارد. اما نمی فهمیم که اگر زنده گی دانشمند، دینی باشد، نمی تواند برای پول بیشتر داروی بدتر بسازد، نمی تواند رضای خدا را نادیده بگیرد، نمی تواند...

نمی فهمیم که سلوک دینی، علمی می سازد مقدس. علمی که پیشرفتش معادل نیست با نابودی محیط زیست و شکاف طبقاتی. نمی فهمیم که علم مبتنی بر بازار  روندش، جهتش، سمت و سویش، پیش رفتش و همه چیزش متفاوت است با علم مبتنی بر قناعت...

نشت نشا

پ.ن:بعد خوندن کتاب دو تا حس کاملا متفاوت بهم دست داد

از این که تو این مدل دانشگاه هایی دارم درس می خونم بی انگیزه شدم؛

و برای موضوع پایانامه و درس خوندن به امید ایجاد تغییر، پر از انگیره....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۵۸
راهی به سوی نور

#باید_رفت

#محمدرضا_زائری


حرف به لیبرالیسم و انسان می رسد و جایگاه زن در نظام سرمایه داری: یا بازاریاب و فروشنده یا بازار گرم‌کن و خریدار... یکی از دوستان به استاد می گوید:« آری، ناگهان انقلاب ایران از راه رسید و همین زن را به جایی رساند که در موشک باران خانه اش، وقتی زیر آوارها در جستجوی دختر خود دست بی جانش را لمس می کند و در همان حال، دستی دیگر را در حرکت می بیند، دختر خویش را رها می کند و می گوید: عزیزکم، تو را زینب نامیدم که چنین روزی بتوانم میان جسم بی جان تو و امید حیات دیگری، از جسم تو بگذرم. دخترش را رها می کند و به نجات کسی که نمی شناسد می شتابد. #انقلاب_ایران_انسان_را_عوض_کرده_است».

باید رفت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۵۴
راهی به سوی نور

#پدر_عشق_و_پسر

#سید_مهدی_شجاعی

عطش، سخت ترین اراده ها را هم به سستی می کشد. نیاز، آهنین ترین ایمان ها را هم نرم می کند. اما یک چیز را فقط دشمن نفهمیده بود و آن اینکه جنس این ایمان ها، جنس این عزم ها و اراده ها با جنس همه ی ایمان ها و عزم ها و اراده ها متفاوت بود.

پدر،عشق و پسر

پ.ن:خوندن کتاب بیشتر از دو ساعت طول نمی کشه ولی دریایی هست واسه خودش... از دستش ندید.

پ.ن۲: خدا به قلم و عمر و وقت آقای شجاعی برکت بده...خداحفظش کنه واسه این انقلاب و‌نظام....کتاباشون کم نظیره...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۱۵
راهی به سوی نور