راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سعید بیابانکی» ثبت شده است

#نامه_های_کوفی
#سعید_بیابانکی

 

خیال می کند این بغض ناگهان شعر است
 همین یقین فرو خفته در گمان شعر است
 همین که اشک مرا و تو را در آورده‌ست
 همین،همین دو سه تا تکه استخوان شعر است 
همین که می رود از دست شهر، دست به دست 
هم این شقایق بی نام و بی نشان شعر است
 چه حکمتی‌ست در این وصف جمع ناشدنی
 که هم‌زمان غم نانْ شعر و بوی نانْ، شعر است
 تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
 همین که می چکد از چشم آسمان شعر است
 از اینکه دفتر شعرش هزاربرگ شده‌ست 
بهار نه، به نظر می رسد خزان شعر است
به گوشه گوشه ی شهر من نوشته‌ام بیتی
تو رفته ای و سراپای اصفهان شعر است
خلاصه اینکه به فتوای شاعرانه ی من
زبان مشترکِ مردمِ جهان شعر است

نامه های کوفی

پ.ن: عکس مقبره امام زاده شاهزاده حسین، کردان.(عاشق حس و حال امامزاده ام یعنی...)

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۴۶
راهی به سوی نور