#برکت
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
پدرش وصیت کرده بود طبق آیین اسلام دفنش نکنند و جسدش را بسوزانند و خاکسترش را بر باد بدهند. همیشه می گفت:« به آن خدای شما هیچباور ندارم.» من هم توی دلم می گفتم:« به درک. مگه تو کی هستی؟ یک کمونیست شکست خورده و خرفت.» همه چیز در همین سوال نهفته است:« ایمان چه جوری به وجود می آید؟» در هر صورت، فکر می کنم ایمان هم چیزی مثل گلابی یا سیب باشد که همه می توانند بخورند، اما بعضی دوست ندارند، بعضی ها هم معده شان مشکل دارد. اگر بخورند، مریض می شوند. ولی مشکل سونیا چیز دیگر است؛ او گلابی و سیب را برای بازی کردن می خواهد یا برای تزئین کردن سفره ای چیزی....
پ.ن: کتاب درباره ی یک طلبه ای هست که برای تبلیغ ماه رمضان به یک روستا میره... هم طنز داره، هم به طور جدی یه چیزایی رو یاداوری می کنه... کتاب دوست داشتنی ایه
پ.ن۲: زندگی حاج اقاها برام ناشناخته است! به شخصه به عنوان یه دانشجو، ارتباط برقرار کردن باهاشون برام خیلی سخته! البته متاسفانه...
پ.ن۳: برکت، جاری شدن در لحظه هاست... خدا نصیب زندگیمون کنه
بی ربط نوشت: شهید ذوالفقاری توصیه می کنند معراج السعاده بخونیم و عمل کنیم، ایت الله بهجت برای آدم شدن می فرمایند معراج السعاده رو نیم صفحه بخونید عمل کنید.. دارم معراج السعاده رو با یه استاد خوب می گذرونم! امیدوارم خدا توفیق بده ادامه بدم و عمل کنم... شما هم امتحان کنید.جواب می ده