راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین» ثبت شده است

بهترین الگوی استکبارستیزی
 

 «دشمن را باید ناامید کرد!» به سبک حضرت ابوالفضل العباس.
 چه شد که شمر با حالت خشم به لشکرش برگشت؟


الگویی برای تحرکات دیپلماتیک
 «انقلاب در اعتراض به استکبار و عوامل استکبار در ایران به وجود آمده و بر این اساس تشکیل شد، رشد پیدا کرد،‌قوی شد، منطق استکبار را به چالش کشید. (استکبار) نمی‌تواند تحمل کند، مگر وقتی که مأیوس بشود. ملت ایران، جوانان ایران، فعالان ایران، کسانی که به هر دلیلی ولو به دلیل غیر اسلامی به میهن شان و خاک شان عقیده دارند، باید کاری کنند که یأس در دشمن به وجود بیاید؛ دشمنان را باید معکوس کرد.»(مقام معظم رهبری، ۲۹آبان ۹۲)


برای ابوالفضل العباس امان‌نامه آوردند و او را به مذاکره دعوت کردند، اما او‌ چه زیبا با این اتفاق مواجه شد و فریب  لبخند مستکبری مانند شمر را نخورد؛ از همین روست که اهل بیت هم در حریمش‌ دست ادب بر سینه نهاده اند و او را به این بصیرت نافذش ستوده‌اند...


 رحمت خدا بر آنان که در تحریم آب، تن به سازش نداده‌اند و از عباس آموخته اند که یه این سادگی از عزت شان را معامله نکنند. این پیام حریم عزت مند ابوالفضل،‌ علمدار رشید دشت کربلا است...
این ها شاگردان کلاس کربلای امام حسین اند: دست دادند، ولی دست ندادند!
 در راه حسین دست دادند، ولی با دشمن دست ندادند. دستهایشان را انداختند، اما ندیدند به نشانه تصمیم دستی بلند کنند و برای همین است که همیشه پرچمش بلند و در اهتزاز است:

رفع الله رایة العباس!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۸ ، ۰۰:۵۰
راهی به سوی نور

#دعوا_سر_اولویت_است

#سید_علی_اصغر_علوی



اگر هر شب،‌مجلس روضه برگزار کنید، حتی نیم ساعت، استقبال نمی شود. چرا؟ چون احساس نیاز نمی شود. در جبهه، چون احساس نیاز می شد، هر شب و همیشه روضه و‌هیئت بود. فاصله خود را با شهادت چقدر می بینید؟ رزمندگان در جبهه، هرآن ممکن بود شهید شوند. پس به روضه نیاز داشتند. روضه و هیئت یک نیاز است. طوری زندگی کنید که نیازمند روضه باشید. «حیات» به معنویت نیاز دارد. باور کن! جنگ است و شما برای رضای خدا قلم برداشتی تا به جنگ دشمن بروی. هر مقاله، هر مصاحبه و هر پرونده، واقعا شروع یک جنگ با دشمن است. خیلی بیشتر از این ها اثر دارد. «مداد العلما افضل من دماء الشهدا» حتی! اگر این طور شد، هر هفته جمکران رفتن لازم است.‌معنویت لازم است. واقعیت آن است که...

 اصلا می دانید چرا علوم انسانی مثلا اقتصاد امروز ما نمی تواند مشکلات خود را حل کند. ولی رزمندگان توانستند؟ مثلا فتح خرمشهر ۱۳۶۱ ناممکن بود، ولی شد. حل مشکلات اقتصادی خرمشهر امروز ناممکن نیست، اما نمی شود! استادان و مسئولان نمی توانند.چرا؟ چون بلاشک و شبهه، باید استاد اقتصاد ما شب زنده داری کند تا خدا مشکلات اقتصادی خرمشهر را حل کند! ما کم گذاشتیم. شما کم نذارید. برای خدا وقت بذارید، برای زندگی وقت پیدا می شه.

پ.ن: برای خدا وقت بذاریم، برای زندگی وقت پیدا می شود

پ.ن۲: دعوا بر سر اولویت است و این اولویت شناسی سخت ترین کار دنیاست به نظر!

پ.ن۳: نویسنده مجموعه کتاب هایی با محوریت کربلا دارد که یکی از یکی قشنگ تر است. پیشنهاد می کنم بخونید حتما.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۱۲
راهی به سوی نور

#احضاریه

#علی_موذنی


این هم جزء عجایب است که علی خود زنده و حیّ و حاضر باشد، اما برای یاران رسول خدا که از تشخیص حق از باطل عاجز مانده اند، عمار یاسر معیار شود. وقتی روایت های مربوط به عمار را می خواندم، برایم این سوال پیش آمد که چطور می شود بعضی اصحاب پیامبر روایت حضرت را در خصوص عمار به یاد داشته اند، اما آنچه را که او بارها به صورت های گوناگون درباره علی فرموده، فراموش کرده اند؟ به یاد دارند که پیامبر فرمود، عمار را ستمگرانی می کشند که بر باطلند، اما به یاد ندارند که فرموده علی و اصحاب او حق اند. حق با علی است. هرجا علی باشد، حق نیز آنجاست.

نکته ی شگفت و تاثیر بار این که برای تشخیص حق از باطل به آنچه عمار می گفته و بر آن تاکید می ورزیده، توجه نداشته اند یا به این که در جبهه ی چه کسی و علیه چه کسی می جنگیده، دقت نمی کردند. فقط منتظر بوده اند ببینند عمار توسط چه کسی و کدام جبهه کشته می شود! 

پ.ن: قلم علی موذنی‌ رو‌بعد خوندن کتاب«نه آبی، نه خاکی» شناختم و بسیار دوست داشتم.

این کتاب هم خوب بود، ولی نه به اندازه نه آبی! 

پ.ن۱: هر چه معرفت بالاتر، محبت بیشتر، کتاب ترغیبم می کرد برم تو خط مطالعات جدی این طوری...

پ.ن۲: یکی دوتا ان قلتم به داستان هست...مثلا قضیه حضور نیافتن عبدالله ابن جعفر رو من تا الان یه شکل دیگه خونده بودم! و فکر می کنم اون شکل متقن تر باشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۷ ، ۲۱:۵۶
راهی به سوی نور