راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آتش به اختیار» ثبت شده است

#رسول_مولتان

#روایتی_از_زندگی_سردار_فرهنگی

#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی

به روایت همسر شهید: #مریم_قاسمی_زهد

به کوشش: #زینب_عرفانیان


گاهی اوقات انسان بعضی از واژه ها را به اندازه تحت اللفظی‌اش، درک و حس می‌کند.واضح است که آشنایی با آن و فهم از آن، برایش محدود است.

و اما هنگامی می‌رسد که انسان با آن واژه‌ها زندگی می‌کند و روح خود را با روح آن معانی، می‌آمیزاند.

و آن‌گاه دیگر محدودیتی نیست، که دنیایی دیگر است، حال و هوایی دیگر است و به قولی عالمی دیگر...و از جمله آن واژه ها

هجرت است و غربت...

برای من حقیر، تا کنون ابوذر فقط یک نام بوده و ربذه فقط یک مکان. و اینک آرام آرام فهیمده‌ام که ابوذر تنها یک نام نیست؛ بلکه روحی است به بلندی همه غریبان و بی‌کسان، و ربذه تنها یک مکان محدود نیست؛ بلکه فضایی است برای تمام غریبان. و حقیقتا چه عالمی است این عالم ابوذر و ربذه!

که هم  یک بیابان بی کسی است و هم بارش عطر کرامت.

رسول مولتان

پ.ن: یه سری چیزا به معنای واقعی روزیت میشه! خوندن این دوتا کتاب پشت هم  روزیم بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۱
راهی به سوی نور

#گمشده_مزار_شریف

#سعید_عاکف


...برای چندمین بار، و با صدای بلندتر و رساتر اعلام می کنم که بنده هیچ گونه رضایتی از آن ها که بدون اجازه و کسب مجوزهای لازم حتی یک خط از آثار تالیفی ام را در فضاهای یه اصطلاح مجازی و غیر مجازی می گذارند، ندارم..‌.

گمشده مزار شریف

پ.ن: به همین دلیل نمی تونم قسمتی از کتاب رو بذارم، البته که اگر اجازه هم داده شده بود، انقدر قسمتای خوبش زیاد بود که انتخاب برای من سخت می شد.

پ.ن۲: کتابایی که می خونم همش خوبه...ولی نمی دونم چطوری بگم این کتاب رو حتما حتما بخونید، اگه می خواید با شرایط سوریه و علت العلل گرفتاریش به این وضع آشنا بشین، اگه می خواین با معنای واقعی افسر جوان جنگ نرم آشنا بشین، اگه می خواین از خطری که داره ایران رو تهدید می کنه با خبر بشید، اگر می خواید اولویت کار فرهنگی امروز کشور رو تشخیص بدید و.... این کتاب رو تا قبل از اینکه دولت آزادی بیان!!! مانع چاپش نشدن بخونید...

پ.ن۳: جریان های توی کتاب رو بخشیش رو می دونستم، اما سطحی، خیلی هاش رو هم نمی دونستم..‌‌. کاش بشه یه کاری کرد واسه این همه حماقت(در خوش بینانه ترین شکلش)

پ.ن۴: خود آقای عاکف تو مراسمی که دعوتشون کرده بودیم با چنان دلسوزی از ندونستن های ما گله می کرد که اولین تصمیم بعد اون جلسه خوندن این کتاب بود. خدا خیرشون بده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۶ ، ۱۰:۰۰
راهی به سوی نور