یا ایها الذین؟؟؟
حال من شبیه آن زندانی ای است که در سلول انفرادی اش را باز کرده اند! نه یک ساعت، نه یک روز، نه یک هفته! یک ماه، گفتند فرصت داری که فرار کنی... اما...
من از خودم گریزان باشم به سوی چه کسی؟ چه کسی غیر تو؟من از تو به تو پناه می آورم...
پناه می آورم و ایمان می آورم به وعده هایت.
به وعده ای که گفتی بگذرید! تا از شما بگذرم...
خدایا«ظلمت نفسی»!
اما من از خودم گذشتم.شما هم بگذر
خدایا ایمان دارم به « و وجدک یتیما، فآوا» گفتن هایت. خدایا چه کسی یتیم تر و بی پناه تر از من؟ پس مأوا دادنم با تو...
خدایا
می دانم، نه در بین «یا ایها الذین آمنوا» هایت باید دنبال پیغام باشم، نه پی بشارت هایت به محسنین باشم، من همان مخاطب« یا ایها الذین ظلموا» هایت هستم.
اما
من به ایمان و عمل خودم نه! که به جود و رحمت شماست که دل خوش کرده ام.
تمام شد
فرصت من و جنبیدن های خودم برای به کف آوردن ها، تمام شد
می شود هرچه من کم گذاشته ام را شما جیران کنید، یا جبار؟
می شود خلا های وجودی ام را شما پر کنید، یا غفار؟
حال من خوب نیست
می شود حال دلم را شما خوب کنید، یا محول الحول و الاحوال؟!