راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روز نوشت انقلاب» ثبت شده است

#لحظه_های_انقلاب

#محمود_گلابدره_یی

#کتاب


آیا به این نتیجه نمی رسی که جمله ی «بهشت زیر پای مادران است»، بزرگ ترین حرف است؟ اگر مادرت و مادر جامعه ات، تو را از همان لحظاتی که سر بر سینه اش گذاشته ای تا روزی که خود سری را بر سینه ات می گذاری، از همه ی زیر و‌بم های فکری و فلسفی و سیاسی و اجتماعی اجتماعت آگاهت کند، آیا دیگر دزدان ناآگاه، آگاه از زد و‌بندها و‌دروغ و دونگ هایی خواهند شد که توی آگاه را بتوانند در پناه این که می خواهند آگاهت کنند، آگاهانه کلاه سرت بگذارند و‌بر کولت سوار شوند ...آیا روزی بشر به این روز می رسد که همه ی هم و غمش را در این راه صرف کند که مادران را از همه چیز آگاه کند یا مام وطن آگاهی بسازد که تمام طفلان پاک و‌معصومِ شفاف ذهنِ ناآگاهش را زیر بالش بگیرد و پرورشش بدهد؟

پ.ن: کتاب روزنوشت ها و مستند نگاری های نویسنده است، از ماه های انتهایی حکومت پهلوی و روزهای پر تلاش و‌پر اضطراب نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی، از روزهایی که همه انتظار آمدن امام به کشور را دارند.

پ.ن٢: کتاب هدیه ی یه دوست بود! و چون خیلی بده کتاب هدیه رو نخونی! تمومش کردم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۷ ، ۱۲:۴۵
راهی به سوی نور