راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر معارف» ثبت شده است

نام کتاب: #آن_سوی_مرگ
نویسنده: #جمال_صادقی
#نشر_معارف


حتی تصورش آدم را به وحشت می‌اندازد. آنجا تو را بین اعمالت رها می‌کنند. و شروع می‌کنی به دیدن و فهمیدن اینکه کارهایت چقدر بد بوده.
هر کدام از اعمال بد یا افکار مسمومت چه پیامدهای ناگواری به بار آورده.
چه‌طور به احساسات دیگران، به مال، به جسم و روح‌شان صدمه زده.
در نتیجه، از درون عذاب می‌کشی. بر اثر پشیمانی و شرم و به دلیل عدم توانایی در جبران خطاهایت.
آن‌وقت، آرزویت، بزرگترین آرزویت، تنها آرزویت این است که بمیری.
بمیری و برای همیشه آرام گیری.
ما در این دنیا از مرگ می‌ترسیم؛ اما در آنجا مرگ یک آرزوی دست نیافتنی است...

 


پ.ن: این کتاب رو بعد از سه دقیقه در قیامت، بهم پیشنهاد دادن و کتاب جالب بود واقعا.

 می دونید اینکه آدم به فراماده اعتقاد داشته باشه و جزء کسانی باشه که به غیب اعتقاد داره، حس *خودنگهداری* بیشتری داره.
ماها انقدر در این کالبد مادی اسیر و درگیر شدیم که نفس مجرد فراماده رو یادمون رفته.
کتاب تلنگرها و‌توصیفات مفیدی داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۹ ، ۲۲:۴۶
راهی به سوی نور

#دیالمه
#محمد_مهدی_خالقی
#مریم_قربان_زاده
نشر معارف

...اعتقاد داشت عدم شناخت اصول در بزنگاه های سخت مبارزه، هر انسان پُر ادعایی را دچار لغزش می‌کند... تسلط اش در مباحث نظری اعتقادی و سیاسی در کنار تقوا و قوّت نفس، برگ برنده اش بود. اعتماد به نفس وحید در صلابت و شجاعت اش نمود داشت. ایمان او به حقانیت اسلام بر قوت قلبش می افزود.
 وحید خودسازی فردی، کسب آگاهی دینی و آمادگی مذهبی را شرط اول ورود به عرصه‌های سیاسی می دانست. بعضی ها جنبه انقلابی قوی ای داشتند و از نظر مذهبی ضعیف بودند.‌ عده‌ای بچه مذهبی های خوبی بودند، اما کمیت انقلابی بودنشان می لنگید. وحید اما جمع هر دو بود، یک مسلمان انقلابی معتقد. به نظر او تا وقتی مبنای اعتقادی آدم درست نباشد، عرصه سیاست او را به انحراف می کشاند. نمونه اش سازمان مجاهدین بودند که به عنوان یک گروه اسلامی، تغییر ایدئولوژی دادند و‌مارکیست شدند. وحید می گفت کسی که می خواهد کار سیاسی بکند اول باید بُنیه اعتقادی اش را تقویت کند.


پ.ن: شهید دیالمه رو دوست داشتم. اما بعد از این که شروع کردم به خوندن و‌مباحثه ی کتاب هاشون خیلی بیشتر به هوش و شجاعت و کارآمدی شون پی بردم. 
پ.ن۲: به جرأت می تونم بگم خیلی از کسانی که وارد سیاست میشن، خیلی از تشکیلاتی هایی که بعدا موثر می تونن واقع بشن متاسفاته این جنبه ی تقویت بنیه اعتقادیشون می لنگه! و همین میشه نقطه ی ورودشون در وادی انحراف...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۱۴
راهی به سوی نور

#همنام_گل_های_بهاری

#حسین_سیّدی


نگاهی نو به زندگی و‌شخصیت پیامبر گرامی(ص)


پاکیزه ترین درآمد، کسب تاجرانی است که:

هرگاه سخن می گویند، دروغ نمی گویند؛

و هر زمان امینشان قرار دهند، خیانت نمی ورزند؛

و اگر وعده دهند، تخلف نمی کنند؛

و ‌زمانی که می خواهند چیزی بخرند،[برای ارزان خریدن] از آن کالا بد نمی گویند؛

و هنگامی که بخواهند  بفروشند [آن کالا را] بیش از اندازه نمی ستایند؛ 

[برای تحویل کالا با بدهکاری] معطل نمی کنند؛

و زمانی که طلبکارند، بدهکار خود را در تنگنا قرار نمی دهند.

ثروت اندوزی از هر راهی را نکوهش می کردند و می فرمودند:

هرکسی که برای امت من یک شب آرزوی گرانی کند، خداوند چهل سال عبادت او را باطل می کند.

پ.ن: کتاب، سبک زندگی پیامبر در ۴حوزه ی ارتباط با خود،خدا،دیگران و هستی رو مطرح کرده است.

پ.ن۲: اداب اسلامی اقتصاد نمیدونیم شاید که اقتصادمون این جوریه!

پ.ن۳: یادمه زمان دولت فخیمه قبل، اینا که میومدن بیرون بانک ها شبا میخوابیدن که صبحش دلار و سکه بخرن رو شطرنجی می کردن، این چند وقت که دلار ارزون تر شد، تو روز روشن مردیکه ای رو تلوزیون نشون می داد که از کاهش قیمت و‌ضرری که برای خرید دلار کرده بود حرف می زد، خوب چرا شطرنجیش نمی کنن این وقاحتو!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۰:۱۴
راهی به سوی نور

#دفترچه_نیم_سوخته_یک_تکفیری

#محمدرضا_حدادپور_جهرمی


-ارزشش رو داره؟ تو داری هم وطنای خودت و مسلمونا رو می کُشی!

-من داشتم با اسد می جنگیدم.

-با اسد؟ مملکتت رو تبدیل به خاک و‌خاکستر کردی! داشتی با اسد می جنگیدی؟

- دستور این بود: اسد باید بره.

-دستور؟ این چه حرفیه؟ می دونی همونایی که بهت دستور می دن، الان دارن تو اروپا و آمریکا توی کاباره ها می رقصن؟ این فیلم رو از زن و دختر ابوبکر البغدادی تو صومعه ی لندن دیدی؟ این یکی فیلم رو از ابوعدنان توی کاباره دیدی؟ فیلم ابوعمر القفازی رو که داره بچه ها رو آزار جنسی می ده، دیدی؟


فیلم ها را برایش پخش کردند و دیده بان تکفیری با تعجب فقط نگاه می کرد و تند تند می گفت: الله اکبر. الله اکبر...


پ.ن: ۳ داستان کوتاه درباره تکفیری و داعشی ها، داستان هایی که با خوندنشون با بخشی از حقیقت و‌ماهیت این گروهک و اهداف پشت پرده ی اون ها آشنا می شید

پ.ن۲:  نسبت به کتاب های دیگه اش، تقریبا کتاب متفاوتی از نویسنده بود.

پ.ن۳: #کتاب_امانت_گرفتم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۲:۰۶
راهی به سوی نور