راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خوب بد جلف» ثبت شده است


رفتیم مهمونی، توی یه اتاق همه ی جوونا جمع شدیم که باهم فیلم ببینیم، با یه عالمه خوراکی و سی دی فیلم خوب بد جلف...بعد یه ربع اومدم بیرون، تصادفی تلویزیون و‌ میزبان زد شبکه مستند.

 مستند A157 در حال پخش بود.

درباره اش شنیده بودم، تبلیغش رو کرده بودم، داستانشو خونده بودم...اما ندیده بودمش...

همه نشستیم به دیدن...

خیلی جاها بغض و گریه ما با صدای خنده ی اون اتاق در هم می پیچید... خیلی جاها لعنت فرستادن های از عمق جان رو می شد شنید..

بعد مستند هر کاری کردم برگردم به جو و فامیل و بگو بخند نشد که نشد!

دلم گرفت!

این همه حیوانیت از آدم های دو پا!

دلم فریاد می خواد..دلم یه بغل گریه می خواد...

چقدر وحشتناکه...

باید بابت ثانیه ثانیه نعمت امنیتت تو‌ این کشور خدا رو شکر کنی...

اینو همه‌ی فامیل که شاید میونه‌ی خوبی هم با نظام نداشته باشن،بعد دیدن مستند گفتن...

از غیرت جوون های ایرانی، از حضور پر نعمت سپاه تو کشور و دفاعش علیه متجاوزین، از حاج قاسم سلیمانی، از مدافعین حرم...

خیلی چیزا رو حتی اگه کر و کورم باشی نمیتونی انکار کنی...


این طالب بدم المقتول بکربلا...

a157

پ.ن: اگه مستند رو ندیدید شده برید حجم اینترنت قرض کنید ولی دریافت(دانلود) کنید و ببینیدش ...یعنی نبینید نصف عمرتون برفناست..

پ.ن۲: مقاله مو گذاشتم کنار...نمیتونم متمرکز باشم...یه لحظه که خودم و جای اونا میذارم حتی تصورش میخواد خفه ام کنه...چه نقشه هایی رو که نقش بر آب نکردند،اصلا نمیتونم به اون دخترا فکر نکنم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۴
راهی به سوی نور